عشق ات ، محبوب من !
همچون هوا مرا در بر می گیرد
بی آن که دریابم
جزیره ای ست عشق تو
که خیال را به آن دسترس نیست
خوابیست ناگفتنی ...
تعبیرناکردنی ...
به راستی عشق تو چیست ؟
گل است یا خنجر ؟
یا شمع روشنگر ؟
یا توفان ویرانگر ؟
یا اراده ی شکست ناپذیر خداوند ؟
تمام آن چه دانسته ام همین است ؛
تـــو عشق منی
و آن که عاشق است
به هیچ چیز نمی اندیشد
نزار قبانی