آرامم ؛
دارم به خیال تو راه می روم ،
به حال
تو قدم می زنم
آرامم ؛
دارم برای تو چای می ریزم ،
کمرنگ و استکان باریک ، پررنگ و شکسته قلم
آرامم ؛
دارم برای تو خواب می بینم ؛
خوابی
خوب ، خوابی خوش ،
خوابی پر از
چشمهای قشنگ تو
صدای
جانم گفتن تو و برای تو مردن من
آرامم ؛
به خوابی پر از خیلی دوستت
دارم ،
پر از کجا بودی ،
پر از سلام ، دلم برای تـــو
تنگ شده است
دارم برای تو خواب می بینم
آرامم ؛
کنار تو حرف می زنم ،
چای می ریزم ،
تنت را بو می کنم
و لب ات را می بوسم ،
دستت را می گیرم
و به سمت پاییز قدم می زنم
و دل به دریا می زنم
و به تو
سلام می کنم :
سلام علاقه خوبم !
علاقه جان من !
من به
خیال تو آرامم
می دانی ؟
من سالهاست به دوست داشتن تو آرامم
افشین صالحی