جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
با خیال راحت برو

نبین تنهایم

تنهایی ام دروغی ست


شهری ست شلوغ توی دلم

پر از آدم هایی که همه شان منم

            پر از آدم هایی که همه شان تـــویی


من دوست بارانم

با خیال راحت برو

            من تنها نمی مانم

 

 

مهدیه لطیفی 

 



کجایی

یه پاییز زرد و زمستون سرد و

یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و

غم جمعه عصر و غریبی حصر و

یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و

یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و

یه قلب مریض و یه آه غلیظ و

یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی

رفیقم کجایی دقیقا کجایی ؟

کجایی تو بی من ، تو بی من کجایی ؟

رفیقم کجایی دقیقا کجایی ؟

کجایی تو بی من ، تو بی من کجایی ؟


یه دنیا غریبم ، کجایی عزیزم

بیا تا چشامو تو چشمات بریزم

نگو دل بریدی خدایی نکرده

ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

همه جا رو گشتم ، کجایی عزیزم

بیا تا رگامو تو خونت بریزم

بیا روتو رو کن ، منو زیر و رو کن

بیا زخمامو یه جوری رفو کن

عزیزم کجایی دقیقا کجایی ؟

کجایی تو بی من ، تو بی من کجایی ؟

عزیزم کجایی دقیقا کجایی ؟

کجایی تو بی من ، تو بی من کجایی ؟

 

 

محسن چاووشی



بوسه زیباترین اتفاق خیابان است

نترس علاقه !

بخدا دوست داشتن در خیابان خوب است

خندیدن بلند عالی‌ست

 

خوردن نوشابه بی ساندویچ آرزوی حقیری نیست

پفک عیب ندارد ، آل‌سکا جان است

فکرش را بکن دهنت یخ میزند ...

 

به‌من باشد ؛ می‌بوسمت !

 بوسه زیباترین اتفاق خیابان است

 

به‌جای درد ، به‌جای دود

به جای دود کردن درد ، درد کردن دود

هم را می‌بوسیم

 

مگر کجای بوسه چَپ است ؛

کجای لب می‌لنگد که

 این‌همه زیبایی را مخفی می‌کنیم

 و جنگ را ، رو ؟!

 

مگر کجای آغوش به دروغ آغشته است که

پرهیز می‌کنیم وُ تخت را آغشته به دروغ !

 

خیابان که بد نیست

کوچه که دروغ نمی‌شود

 

ما هی خود را دروغ می‌کنیم وُ

            نامش را گاهی شرم می‌گوییم

 

گاهی حیا می‌شویم وُ

گاهی ، به راحتی بستنی می‌خوریم وَ به‌هم نمی‌گوییم

هلو می‌خوریم وُ حرف نمیزنیم

 

عجیبیم !

 

در خیابان هم را نمی‌بوسیم

               اما سیب را هرجا گاز می‌زنیم !

 

بیا علاقه‌ی خوبم

            می‌خواهم ببوسمت

 

 

افشین صالحی

 



نابودی من کار هر کسی نیست !

آمدنت را

 دروغ چرا ؟ نمی دانم !

            رفتنت اما جشن گرفتن داشت

 

نه که خوشحال باشم ؛ نه !

            رفتنت نوید پر شعر شدن تنم بود

 

می شد بنشینم سالها  

از سایه ات که دور می شد شعر بنویسم

 

تو ولی نه آمدی و نه رفتی ...

 

تـــو

خوب می دانستی ،

             نابودی من کار هر کسی نیست !

 

 

مهدیه لطیفی

 

 



هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

حوالی من که می آیی ،

هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

 

من قلب نازکی دارم

که اگر فریب بخورد ، دروغ بشنود ، می­ شکند

که با نداشتنت ، دوری ات ، نبودنت ، می­ شکند

با اخمهایت، با قهرت ، با رفتنت ، می ­شکند

 

اما با هیچ چیز

تکه تکه نمی­شود

نمی­سوزد ، نمی­میرد

             جز اشکهای تـــو ...

 

با منی

هرگز به اشک هایت 

                اجازه نده پایین بیایند

 


بیتا فیروزکوهی

 



دروغ سیزده

بهار

بی تـــو

دروغ سیزده است

 

 

زهرا طراوتی



دروغ بگو ...

من را یادت می آید ؟

            یادت من را می خواهد ؟

 

دروغ بگو ...

چشمت در فاصله پیدا نیست !

 


سید محمد مرکبیان



تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات