جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
غروب

خورشید

گرفته تر از آن است

             که بشود گفت : غروب

 

حتمن

مردی از رفتن

             مانده است

                        یا زنی از آمدن !

 

 

رضا کاظمی



شاعر : رضا کاظمی ,
دلم آرام آرام ...

حاشیه دفترش نوشت  : 

آدم عاشق

            به آسانی‌ نمی‌‌میرد

یک روز سرد بارانی

دستش را می‌گذارد روی قلب اش

            و اجازه می دهد ، دل اش آرام آرام بگیرد

 

نوشت

من از این عشق ردّ نمی شوم

            من در این عشق حل می شوم

 

نوشت

بیزارم از روز‌های سرد بارانی

دفترش را بست

و دستش را گذاشت روی قلب اش ...



نیکی‌ فیروزکوهی



راستی سال تازه مبارک

سلام

سلام علاقه‌ی خوبم

            علاقه جان من ، خوبی ؟

حال می‌کنی

 در این بهار بی‌هم

            در این اوضای بلبشوی دوزار

در این دلتنگی‌های مدام

            هی گفتن‌های همیشه

حال می‌کنی در این روزهای بی‌هم بیهوده ؟

شوخی کردم

نرنج علاقه‌ی عزیزم !

            ما که بی‌همی نداریم

                     ما که لحظه‌های بی‌خیال نداریم

ما پریم از خواب‌های ناز

             بر شانه‌های دلخوری‌های هم

ما که پریم از گفتگوهای همه‌چی

                        از عصر‌های چای و داد و فریاد

نگران گوش‌های همسایه نباش !

بگذار آن‌ها هم دلخورهاشان را هوار کشند

                        شاید روزی به خیال شادی‌ برسند

راستی

سال تازه مبارک

سلام

می‌دانی هنوز دوستت دارم ؟

 

بخند !

منم خنده‌ام گرفت

            بیا باهم بخندیدم

 

این روزها خنده سخت است

که سخت نباشد علامت تمسخر است !

بیا علاقه‌ی خوب

            بیا به‌هم بخندیم

                        من به تو ، تو به من

بگذار دنیا به تمسخر ما هم شده بخندند

آن‌قدر که پوزخند‌شان خنده شود و

قهقه‌هاشان ، گریه‌های بغض‌های چندساله‌شان

بیا علاقه‌ی خوب

            بهار شده است

بیا در آغوش هم

کمی گریه کنیم ، تا بخندیدم

راستی

سال تازه مبارک

سلام

می بوسمت  ...



 افشین صالحی



عشق تـــو

بانـــو

عشق تـــو

نه بازیچه است

نه برگی که در دقایق دلتنگی

                        مرا به خود سرگرم کند

بانـــو

عشق تـــو

خرقه ای نیست که آن را

در ایستگاه های میانه ی سفر بر تن کنم


من ناچارم

             به عشق تو

 

تا دریابم که انسانم ، نه یک سنگ ...


نزار قبانی



شاعر : نزار قبانی ,
چشمامو بستم

چشمامو بستم رو خودم ، از مرز تقدیرم بری

با اینکه میدونی خودت ، این بار می میرم بری

 

چشمامو بستم رو خودم ، مغلوب این تصمیم شم

یک عمر جنگیدم نری ، نه وقتشه تسلیم شم

 

تسلیم شم از دست می ری ، به بن بست میری

دلتنگی هام تکرار میشه ، آوار میشه

با فکر تو همخونه میشم ، دیوونه می شم

 

چیزی نگو از مقصدت ، تا من نرم دنبال تو

اما بگو وقتی بدم ، از کی بپرسم حالتو

آوار این تنهاییو ، کم کم نگاه کن تو خودت

چشمامو می بندم بری ، چشماتو وا کن رو خودت

 

تسلیم شم از دست می ری ، به بن بست میری

دلتنگی هام تکرار میشه ، آوار میشه

با فکر تو همخونه میشم ، دیوونه می شم

 

 

 

روزبه بمانی



مرا ببخش ...

روزی اگر  ...

احمقانه یادم رفت كه بگویم

            بیشتر از واژه ها دوستت دارم

كاش به یاد آوری با آنكه رنجیده ای


روزی اگر
 ...

احمقانه یادم رفت كه بگویم

            هر روز دلم برایت تنگ می شود

كاش به یاد آوری كه نبود تو درد است


روزی اگر
 ...

یادم رفت كه حماقت می كنم

مرا ببخش و به یاد آور كه ماهی ها هم

                        گاهی فراموش می كنند كه در آب اند


مرا ببخش ...

 

  

 پرویز صادقی



من دلم برای "او" گرفته است ...

من دلم

برای آن شب قشنگ

من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود ...

آن سیاهی و سکوت

            چشمک ستاره های دور ...

من دلم برای "او" گرفته است ...



محمدرضا عبدالملکیان



تعداد کل صفحات: 12


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات