به اندازۀ
تمام شعرهای نگفته
ام ،
به لب
هایت بدهکارم ...
بوسه هایی را که
طعم شاتوت و شکلات می دهند
به اندازۀ وزن تمام کوله پشتی های پر از کتاب و دلتنگی
سنگینی سرم را به شانه هایت ،
سبکی
نفسم را به گونه هایت بدهکارم
قلب ات را به من بدهکاری
قدر تمام روزهای سکوت و بی خبری
نگاهت را به اندازۀ
تمام تیله های سبزآبی دنیا
بدهکاری به چشم هایم ، صدایت را ...
اما دیگر نمی خواهم
به این زودی ها بی حساب شویم...
می آیی تا آخر دنیا بدهکار هم باشیم ؟
بهاره بهگوی