و تـــو
آن شعر محالی که هنوز
با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام
چشم بگشای و مرا باز صدا کن ای
عشق !
که من از لهجه ی چشمان تو شاعر بشوم
و تو را سطر به سطر
و تو را بیت به بیت
و تو
را عشق به عشق ...
شاید این بار تو را پیش تو
با مرگ خود آغاز کنم !
حمید مصدق