جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
اهلی شدن

اگر آدم گذاشت اهلی اش کنند ؛

 

بفهمی، نفهمی ...

خودش را به این خطر انداخته

            که کارش به گریه کردن بکشد !

 

 

آنتوان دوسنت اگزوپری



می دانم اما ...

می دانم بر نمی گردی !

 

می دانم که چشمم

به راه خنده های تو خواهد خشکید !

 

می دانم که در تابوت همین ترانه ها خواهم خوابید !

 

می دانم که خط پایان

            پرتگاه گریه ها ، مرگ است !

 

اما هنوز که زنده ام  !

 

 

یغما گلرویی

 



قلب من اندازه مشت توست


خودم گفتم 

تـــو با تمام زنها فرق داری


خودم گفتم گل های پیراهنت

            هیچ وقت پژمرده نمی شوند

 

اما تو هیچ وقت نفهمیدی

             عشق برای من چه رنگی ست

 

روبرویت بارها از باران های مانده در گلویم گفتم

 

از خیال قبل از آمدنت

که این همه شعر را در پاکت دلم گذاشت

 

صحبت گلایه نیست عزیزکم

اما فکر می کردم تنها کسی هستم

                                     که قلبش اندازه مشت توست

 

بارها این قلب شکست

            و اندازه اش را نفهمیدی

 

امروز چیزی نمانده بود

 برای همیشه قهر کند و بایستد

 

این شعر را ننوشتم که دلت را بسوزانم

دلم کمی هوای گریه بی دلیل کرده بود

 

تو به خودت نگیر

قلب من اندازه مشت توست ،

                        شکست هم فدای سرت ...

 

 

محسن حسینخانی



یادت هست ...؟

من ابر شدم

گفته بودی که خورشیدی

 

یادت هست ...؟

 

تا زیباتر بتابی ؛

            چقدر گریستم ؟!!!

 

 

رسول یونان



 



مرد خوشبخت

زنی‌ عاشقت شد ،

            زنی‌ از سرزمین عجایب .

 

تو را عجیب ساده ،

عجیب صادقانه دوست داشت .

 

زنی‌ که

 در نبودن تـــو

             سخت گریست .

 

تو باید مرد خوشبختی‌ بوده باشی .

 

 

نیکی‌ فیروزکوهی

 


+ من مرد خوشبختی بودم !



پاره تنم ...

نعره های بی امونم ، گوش آسمونو کر کرد

مگه فریادمو نشنید که داره دیر میشه برگرد

 

آی به گوشش برسونین کسی جز من نمیتونه

کوله باره غصه هاشو ، روی دوشش بکشونه

 

این همه پیغوم و پسغوم ، می فرستم که بدونه

داره دلواپسی ، دنیامو به آتیش می کشونه

 

من که جاشو پر نکردم ، شاید اصلا نمی دونه

آی به گوشش برسونین ، یکی اینجا نگرونه

 

نمی تونم بی تفاوت رو گذشته پا بذارم

اون که پاره تنم بود ، چجوری تنها بذارم ؟

 

آی به گوشش برسونین کسی جز من نمیتونه

کوله باره غصه هاشو ، روی دوشش بکشونه

 

این همه پیغوم و پسغوم ، می فرستم که بدونه

داره دلواپسی ، دنیامو به آتیش می کشونه

 

من که جاشو پر نکردم ، شاید اصلا نمی دونه

آی به گوشش برسونین ، یکی اینجا نگرونه

 

نمی تونم بی تفاوت ، رو دلش پا بذارم

اون که پاره تنم بود ، چجوری تنها بذارم ؟



دستهای تو

دستهای تو

مرا نمی سازند ،

دستهای تو خرابم می کنند

 

قرار نیست

بگذارم ویرانی ام زبانزد شود

من هنوز آنقدرها هم عاشق نیستم

 

تا دیر نشده

 باید لغتنامه را باز کنم ،

            خداحافظ را با احتیاط بردارم

 

با احترام

بگذارمش پشت در خانه ات

            و تا خط پایان گریه ها هرچه تندتر بدوم

 

 

مهدیه لطیفی

 



تعداد کل صفحات: 6


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات