جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
درخت انار

درخت انار

            با گل‌هایش

                        غوغایی کرده در حیاط

 

و تو این‌جا نیستی

            بخندم یا گریه کنم

 

 

شهاب مقربین




چشم من

چشم من بیا منو یاری بکن
گونه هام خشکیده شد ، کاری بکن

غیر گریه مگه کاری می شه کرد
کاری از ما نمی آد ، زاری بکن

اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد
تا قیامت دل من گریه می خواد

هر چی دریا رو زمین داره خدا
با تموم ابرای آسمونا

کاشکی می داد همه رو به چشم من

تا چشام به حال من گریه کنن

اون که رفته ، دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت ،‌ دل من گریه می خواد

قصه ی گذشته های خوب من

خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

حالا باید سر رو زانوم بذارم

تا قیامت اشک حسرت ببارم

دل هیچ کی مثل من غم نداره

مثل من غربت و ماتم نداره

حالا که گریه دوای دردمه

چرا چشمم اشکشو کم می آره

خورشید روشن ما رو دزدیدن

زیر اون ابرای سنگی کشیدن

همه جا رنگ سیاه ماتمه

فرصت موندنمون خیلی کمه

اون که رفته ،‌ دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت دل من گریه می خواد

سرنوشت چشاش کوره نمی بینه

زخم خنجرش می مونه تو سینه

لب بسته سینه ی غرق به خون

قصه ی موندن آدم همینه

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی آد

تا قیامت ، دل من گریه می خواد

 

 

اردلان سرفراز




معجزه خاموش

طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده

یه آه ؛ خداحافظ ، یه فاجعه ی ساده

 

خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد

یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد

 

ای معجزه خاموش  یه حادثه روشن شو

یه لحظه فقط یه آه از جنس شکفتن شو

 

از روزن این کنجِ خاکستری پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شو

 

برگرد به برگشتن ، از فاصله دورم کن

یه خاطره با من باش ، یه گریه غرورم کن

 

از گرگر بی رحم این تجربه من سوز

پرواز رهایی باش به ضیافت دیروز

 

به کوچه که پیوستی شهر از تو لبالب شد

لحظه ، آخر لحظه ، شب ؛ عاقبت شب شد

 

آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود

راهی شدن حرف نقطه چین پایان بود

 

ای معجزه ی خاموش یه حادثه روشن شو

یه لحظه فقط یه آه از جنس شکفتن شو

 

از روزن این کنجِ خاکستری پرپر

مشغول تماشای ویرون شدن من شو



ایرج جنتی عطایی




خورشید بی حجاب

تازه شو ، تازه مثل همین ترانه

فکر جنگل باش اگه باغ تو سوخته


فکر شاعر گرسنه باش همون که

حتی یک غزل به شیطون نفروخته


فکر نو کردن شب باش و سپیده

فکر دستی باش که دنبال کلیده


فکر دستی که رو چهل ستون ابری

دوباره خورشید بی حجاب کشیده


فکر من باش که هنوز مثل قدیمم

با همون رفاقت و همون سخاوت


با همون دل ، دل نبضی که همیشه

برای تو میزنه تا بی نهایت


اگه سقفمون شکسته میتونیم از نو بسازیم

میتونیم به هم صدائی ، به یکی شدن بنازیم


آی بنازم عاشقا رو که هنوز طلایه دارن

که هنوز حافظ شعرن ، همه از جنس بهارن


نگو قحط نوره اینجا ، عاشقامون خودِ نورن

برای دلتنگی تو همشون سنگ صبورن


نگو قحط نوره اینجا ، عاشقامون خودِ نورن

برای دلتنگی تو همشون سنگ صبورن


گریه رو به خنده بفروش که خراب خنده هاتم

باز بخون مثل قدیما که هوادار صداتم


روز نو ارزونی تو ، رخت و بخت و تخت تازه

دست تو هنوز میتونه روزگاری نو بسازه


نگو قحط نوره اینجا ، عاشقامون خودِ نورن

برای دلتنگی تو همشون سنگ صبورن


نگو قحط نوره اینجا ، عاشقامون خودِ نورن

برای دلتنگی تو همشون سنگ صبورن

 

شهیار قنبری




باران و بهانه گریه

باران تمام شد !


حالا می توان نشست

  و برای آنان که دیگر ؛


بهانه ای نیست

برای آمدن شان ،

گریست  . . .

 

سینا به منش

 




شاعر : سینا به منش ,
هدیه


هدیه ام از تولد ،
 گریه بود

خندیدن را تو به من آموختی

 

سنگ بوده ام ، تو كوهم كردی

برف بوده ام ، تو آبم كردی


آب می شدم

تو خانه دریا را نشانم دادی

 

می دانستم گریه چیست

خندیدن را تو به من هدیه كردی .

 

 

محمد شمس لنگرودی


24 سالگی



گریه نمی کنم ...


گریه نمی کنم نه اینکه سنگم

گریه غرورمُ به هم می زنه


مرد برای هضم دلتنگی هاش 

گریه نمی کنه ، قدم می زنه


گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم


یه اتفاق نصفه نیمه ام که 

یهو میون زندگی افتادم


یه ماجرای تلخ ناگزیرم

یه کهکشونم ولی بی ستاره


یه قهوه که هرچی شکر بریزی

بازم همون تلخی نابُ  داره


اگه یکی باشه منُ بفهمه

براش غرورمُ  به هم می زنم


گریه که سهله ، زیر چتر شونه ش

تا آخر دنیا قدم می زنم

 

 

حامد عسکری



شاعر : حامد عسکری ,

تعداد کل صفحات: 6


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات