جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
دلی‌ که دارد پرپر می شود !

هی‌ دختر باران  !

زیاد این دست و آن دست نکن  !

            بترس از دلی‌ که دارد پرپر می شود  !


برای من

هیچ قراری نمانده هست  ...

بگو

   کجای آغوش

             قرار بگذاریم ؟!

بگو تا ...

 عاشقانه‌‌هایم را

            بر اندام آب بسایم

می خواهم

 تمام دلتنگی‌‌هایم را

            قربانی زلالی رویت کنم  ...!!



بهرنگ قاسمی



تو را ببینم ...

تو را ببینم ...

 می‌بوسم ، نوازشت می‌کنم

                        برای تو خواب تعریف می‌کنم

تو را ببینم، بغل می‌کنم

            تمام رویاهایم را می‌بینم

                        و به تمام آرزوهایم می‌رسم

تو را ببینم

خوب می‌شوم ، آقا می‌شوم

 

به تو سلام می‌دهم

نماز می‌خوانم و تو را شکر می‌کنم

تو را ببینم ...

 خیلی دوستت دارم

آخ !

تو را ببینم ،

چه‌ قدر کار دارم  ...

 

 

افشین صالحی



بدترین اتفاق ...

همیشه

 کسانی هستند

            که در نهایت دلتنگی ...

           

نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم

                        بدترین اتفاق شاید همین باشد ...


ایلهان برک







شاعر : ایلهان برک ,
پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"

پاییز آمدست که خود را ببارمت

پاییز لفظ دیگر "من دوست دارمت"


بر باد می دهم همه ی بود خویش را

یعنی تو را به دست خودت می سپارمت


باران بشو ، ببار به کاغذ ، سخن بگو

وقتی که در میان خودم می فشارمت


پایان تو رسیده گل کاغذی من

حتی اگر خاک شوم تا بکارمت


اصرار می کنی که مرا زود تر بگو

گاهی چنان سریع که جا می گذارمت


پاییز من ، عزیز غم انگیز برگریز

یک روز می رسم و تو را می بهارمت!!!

 

 

 سید مهدی موسوی

 



رستاخیز یعنی‌ دل آدم ها

این تابستان هم به پایان می‌ رسد

 

گرما که تمام شد

            غروب‌ های پاییز

 

مردان خسته

پناه می برند به آغوش زنان فداکار

 

و زنان دل گرفته

سر می‌‌ گذارند بر شانه مردان مهربان

 

و این طور می‌‌ شود

            که پاییز می‌‌ گرید

 

آدم‌ ها چشم در چشم هم می دوزند

و یک شهر می گرید

 

یک شهر باور می‌ کند

            که رستاخیز یعنی‌ دل آدم ها  ...

 

 

 نیکی‌ فیروزکوهی

 



او رفت ...

وقتی چمدانش را

 به قصد رفتن بست

نگفتم : عزیزم این کار را نکن

نگفتم : برگرد

و یک بار دیگر به من فرصت بده

وقتی پرسید

 دوستش دارم یا نه

            رویم را برگرداندم  ...

حالا او رفته و من

تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم  ...

 

نگفتم : عزیزم متاسفم

چون من هم مقصر بودم

نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم

چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است

گفتم :

اگر راهت را انتخاب کرده ای

                        من آن را سد نخواهم کرد  ...

حالا او رفته و من

تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم  ...

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم

نگفتم : اگر تو نباشی

زندگی ام بی معنی خواهد شد  ...

فکر می کردم

از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد

اما حالا تنها کاری که می کنم

گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم  ...

 

نگفتم : بارانی ات را در بیاور

قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم  ...

نگفتم : جاده ی بیرون خانه

            طولانی و خلوت و بی انتهاست  ...

گفتم :

 خدا نگهدار ، موفق باشی

                        خدا به همراهت  ...

او رفت

و مرا تنها گذاشت

تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم  ...

 

 

شل سیلور استاین



هنوز دوستت دارم ...

تـــو

بازمانده ی

آخرین نسل معشوقان جهانی

 

بدون بوس و کنار

               بدون آغوش ...

 

شاید حتی وجود نداشته باشی !

 

بی اینهمه

             اما هنوز

                        دوستت دارم ...

 

 

 

کامران رسول زاده

 



تعداد کل صفحات: 13


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات