جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
خوش به حالت

عزیزم !

همه میدانند از دهانت

            صدای بوسه می آید

 

و چشم هایت

سکوت را به دریا تحمیل میکند

 

خوش به حالت که زنی

            و خوش به حالت که من

                                    دوست ات دارم

 

 

بهرنگ قاسمی




بدجور دلتنگم ...

به مردادی ترین گرما قسم ، بدجور دلتنگم

شبیه گچ شده از دوری ات ، بانوی من ، رنگم !

 

حسودی می کند دستم به لب هایی که بوسیدت !

و من بیچاره ی چشم تو ام ... با چشم می جنگم !

 

تنم از عطر آغوش تو دارد باز می سوزد 

جهنّم شد بهشتم ؛ تا پرید آغوشت از چنگم

 

نظام آفرینش ناگهان بر عکس شد ، دیدم

زدی با شیشه ی قلبت شکستی این دل سنگم !

 

گلویم را گرفته بغضی از جنس سکوت امشب

"گل گلدون من ..." جا باز کرده توی آهنگم !

 

بدم می آید از اینقدر تنهایی ... و دلشوره 

ازین احساسهای مسخره ، از گوشی ام ، زنگم !

 

فضای شعر هم بدجور بوی لج گرفته ، نه ؟

دقیقاً بیست و یک روز است گیج و خسته و منگم !

 

تو تقصیری نداری ، من زیادی عاشق ات هستم 

همین باعث شده با هر نگاهی زود می لنگم !

 

همان بهتر که از هذیان نوشتن دست بردارم 

به مرگ شاعر چشمت قسم ... بدجور دلتنگم

 

 

امید صباغ نو



با من بیا زیبای من !

با من بیا زیبای من ! تا عشق مهمانت کنم 

دردی اگر داری بگو با بوسه درمانت کنم

 

آرامشت را بیخیال ... امشب به ساز من برقص

پاسخ بگو ، پلکی بزن ، تا مست و حیرانت کنم

 

بنشین فقط حرفی بزن حتی به نرخ عمر من 

جانم فدایت خنده کن ، تا ماه ارزانت کنم

 

ترسوترین ترسای من قید قوانین را بزن 

همراه شو تا آشنا با شیخ صنعانت کنم

 

سیاره ی زیبای من دور تـــو گردش می کنم 

خواهی تو را زیباترین کیوان کیهانت کنم ؟ 

 

اسطوره ی مهر و وفا بی شک تو هستی خوب من 

با من بمان تا سر تر از تاریخ یونانت کنم

 

در حسرت این لحظه ها یعقوب دیدارت شدم 

حالا که هستی صبر کن تا عشق مهمانت کنم  !



بهنام کیانی



نمی خواهم بجنگم

نمی خواهم بجنگم

تـــو را می خواهم

            تنگ در آغوش گیرم

نمی خواهم بجنگم

می خواهم بازی دیگری کنم

 

که در آن به جای جنگیدن

            همدیگر را در آغوش می فشارند

و می توان غلتان

            بر قالیچه ای خندید

و می توان

هم را بوسید و بغل زد

           آن جایی که انگار همه پیروزند

 

 

شل سیلور استاین



مرا ببوس ...

مرا ببوس ...

روزهای سختی در پیش است!

 

بگذار تـــو را

            کمی پس‌انداز کنم !

 

 

رضا کاظمی

 



شاعر : رضا کاظمی ,
می آیی تا آخر دنیا بدهکار هم باشیم ؟

به اندازۀ

 تمام شعرهای نگفته ام ،

            به لب هایت بدهکارم ...

بوسه هایی را که

 طعم شاتوت و شکلات می دهند

 

به اندازۀ وزن تمام کوله پشتی های پر از کتاب و دلتنگی

سنگینی سرم را به شانه هایت ،

            سبکی نفسم را به گونه هایت بدهکارم

 

قلب ات را به من بدهکاری

                قدر تمام روزهای سکوت و بی خبری

 

نگاهت را به اندازۀ

 تمام تیله های سبزآبی دنیا

بدهکاری به چشم هایم ، صدایت را ...

 

اما دیگر نمی خواهم

به این زودی ها بی حساب شویم...

 

می آیی تا آخر دنیا بدهکار هم باشیم ؟

 

 

بهاره بهگوی 

 



بوســه ی دیشب

پرسیـــد :

 "چرا پیرهـنت لک دارد ؟"

            با لحـــن مفتّشـــی که مدرکــ دارد 


کم حافظه ام شدهـ
 گل شکاکــم

                        بر بوســه ی دیشب خودش شک دارد  !

 

جواد نوروزی

 




تعداد کل صفحات: 22


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات