زن که باشی
نمی توانی انکار کنی
تشنه ی بوی تن مردت هستی
همیشه و هر لحظه دست خودت نیست
زن که باشی
آفریده می شوی برای عشق ورزیدن
برای نگاههای مهربانانه
برای بوسه های آتشین
زن که باشی تمام تنت
طعم تلخ عطر گس مرد را می طلبد
زن که باشی
سرشاری از عاشقی های ناتمام
پر
شده ای از زیبایی از هر زیبایی
زن که باشی
اما دست خودت نیست
اگر مردت طعم لب هایش طعم تو را بدهد
تمام هستی مردانه اش را
با تمام وجودت دوست خواهی داشت
بی
آنکه ذره ای کم بگذاری
فروغ فرخزاد