جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
این روزها سخت مشغولم

این روزها سخت مشغولم

مادربزرگ میگفت

رد پای عشق را دنبال کنی

میرسی آخر دنیا - نوک کوه قاف

به شهری که همه آدمهایش خوشبختند


رد پای عشق را دنبال میکنم 

اما انگار آخرش به آسمان رسیده


خوب شد مادربزرگ دیگر نیست

تا ببیند شهر خوشبختی را به آسمان برده اند


و دیگر هیچ جای زمین

 هیچ آدم خوشبختی نیست

حتی نوک کوه قاف


این روزها سخت مشغولم

دنبال کسی میگردم که پرواز بلد باشد



گیلدا ایازی




من دوستت دارم اما ...

تـــو

تمام پرنده ها بودی

اگر صدایت می زدم ؛

آسمان از پرواز خالی می شد

شاخه ها از رفت و آمد

شهر از خال خالی های سیاه روی روسری اش


اگر صدایت می زدم

تنهایی می رفت

            در حنجره ی باغچه بپیچد  ...


من دوستت دارم

            اما رهایت می کنم ...

 

 

فرناز خان احمدی



پاره تنم ...

نعره های بی امونم ، گوش آسمونو کر کرد

مگه فریادمو نشنید که داره دیر میشه برگرد

 

آی به گوشش برسونین کسی جز من نمیتونه

کوله باره غصه هاشو ، روی دوشش بکشونه

 

این همه پیغوم و پسغوم ، می فرستم که بدونه

داره دلواپسی ، دنیامو به آتیش می کشونه

 

من که جاشو پر نکردم ، شاید اصلا نمی دونه

آی به گوشش برسونین ، یکی اینجا نگرونه

 

نمی تونم بی تفاوت رو گذشته پا بذارم

اون که پاره تنم بود ، چجوری تنها بذارم ؟

 

آی به گوشش برسونین کسی جز من نمیتونه

کوله باره غصه هاشو ، روی دوشش بکشونه

 

این همه پیغوم و پسغوم ، می فرستم که بدونه

داره دلواپسی ، دنیامو به آتیش می کشونه

 

من که جاشو پر نکردم ، شاید اصلا نمی دونه

آی به گوشش برسونین ، یکی اینجا نگرونه

 

نمی تونم بی تفاوت ، رو دلش پا بذارم

اون که پاره تنم بود ، چجوری تنها بذارم ؟



تو میتونی

وقتی جای خنده غم می‌شینه روی لبام

تشنه نوازشم ، خسته از خستگیام

 

وقتی که دستای من گرمی دستی می‌خواد

 وقتی یه لحظه خوشی به سراغم نمیاد

 

تو میتونی غمامو خواب کنی ، گونه‌های خیسمو پاک کنی

تو میتونی دلمو شاد کنی ، منو از درد و غم آزاد کنی

 

با همیشه عاشقت تو همیشه عاشقی ، تویی که مسبب لذت دقایقی

به تن مرده من تو میتونی جون بدی ، به رگای خشک من قطره قطره خون بدی

 

تو میتونی غمامو خواب کنی ، گونه‌های خیسمو پاک کنی

تو میتونی دلمو شاد کنی ، منو از درد و غم آزاد کنی

 

وقتی که شب می‌رسه آسمون سیاه می‌شه ، غم و غصه تو دلم قد یه دنیا می‌شه

وقتی که دستای تو خونه‌مون در می‌زنه ، دل من پشت دیوار از خوشی پرپر می‌زنه

 

تو میتونی غمامو خواب کنی ، گونه‌های خیسمو پاک کنی

تو میتونی دلمو شاد کنی ، منو از درد و غم آزاد کنی

 

تـــو میتونی   …

 

 

 



باران تویی

از آسمانم ماتم ببارد

هراس بی تو ماندنم ادامه دارد

 

نمی نویسم ترانه بی تو

چگونه پرکشد خیال واژه بی تو

 

به لب رسیده جان کجایی

کجایی ، که برده طاقتم جدایی

 

باران تویی به خاک من بزن

بازآ ببین که بی مه تو من

هوای پر زدن ندارم

 

باران تویی به خاک من بزن

بازآ ببین که در ره تو من

نفس بریده در گذارم

 

مگر ندانی چو از تو دورم

بیراه ای خموش و تار، بی عبورم

 

نمی توانم دگر برویم

که من اسیر این خزان تو به تو یم

 

به لب رسیده جان کجایی

کجایی ، رهی نمانده تا رهایی

 

باران تویی به خاک من بزن

بازآ ببین که بی مه تو من

هوای پر زدن ندارم

 

باران تویی به خاک من بزن

بازآ ببین که در ره تو من

نفس بریده در گذارم

 

 

احسان حائری



تاریک ام ...!

خانه ات سرد است ؟


خورشیدی

در پاکت می‌گذارم

             و برایت پست می‌کنم

ستاره‌ ی کوچکی

             در کلمه ای بگذار

                        و به آسمانم روانه کن 

                                        بسیار تاریک ام ...!

 


منوچهر آتشی

 



جای خالی تو

دریا و کوه و آسمان را نه ...

 

جای خالی تو را

            تماشا می کنم !

 

علیرضا روشن


جای خالی تو


تعداد کل صفحات: 7


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات