جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
+ در زیر بارانی که نیست ...

در خیالات خودم ... در زیر بارانی که نیست ...

میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست

 

مینشینی روبه رویم خستگی در میکنی

چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست

 

باز میخندی ومیپرسی که حالت بهتر است

باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست

 

شعرمیخوانم برایت واژه ها گل میکند

یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست

 

چشم میدوزم به چشمت میشود آیا کمی

دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟

 

 وقت رفتن میشود با بغض میگویم نرو

پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست

 

میروی وخانه لبریز از نبودت میشود

باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست

 

رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است

باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست  ...

 


   دانلود دکلمه با صدای آرمان



روزهای بارانی ، ساعت عشق

هرگز به دست اش ساعت نمی بست !

 

روزی از او پرسیدم :

پس چگونه است که همیشه

            سر ساعت به وعده می آیی ؟

 

گفت :

ساعت را

از خورشید می پرسم !

 

پرسیدم :

 روزهای بارانی چطور ؟

 

گفت :

روزهای بارانی

همه ی ساعت ها ،

             ساعت عشق است ...

 

راست می گفت ؛

یادم آمد که روزهای بارانی

                     او همیشه خیس بود ...

 

 

واهه آرمن

 



شاعر : واهه آرمن ,
تو که با منی ...

بوی تو

بوی دست های خداست

که گل هایش را کاشته ، به خانه خود می رود

 

...

 

تو که با منی

صبحانه من لیوانی کهکشان شیری است

و تکه های تازه رعد و برق در بشقابم برق می زند

 

...

 

محمد شمس لنگرودی



با دست های روشن تو ...


با هرچه عشق

            نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود

             راه تو را می توان سرود

 

 بیم از حصار نیست

            که هر قفل کهنه را 

           

با دست های روشن تو 

                        می توان گشود

 

 

 

محمدرضا عبدالملکیان

 



پاییز شما هم مبارک


فقط یک تماس

            تماس دست تو با من

 

ناراحتی هایم را به شکل

             کلماتی کوچک در می آورد :

 

نگران نباش ...

 

قلب ما

هر چقدر کوچک باشد

            عشق و سرما و زندگی

                        با هم در آن جا می شود


حالا دستم را بگیر

            پاییز شما هم مبارک

 

 

بهنود فرازمند

 



لحظه دیدار


لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام ، مستم

 

باز می لرزد دلم ، دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

 

های !

نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ

های !

نپریشی صفای زلفکم را ، دست

و آبرویم را نریزی ، دل

 

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است !

 

 

مهدی اخوان ثالث

 



تعداد کل صفحات: 5


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات