جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
می نویسمت ...

خواستم از زیبایی ات بنویسم ...

 دیدم نیستی

            نوشتم "درخت"

تا هروقت

 از کنارش رد شدی

            شاخه ها برایت برقصند

همیشه راهت را کج کرده ای

درخت را بر می دارم

            می نویسم "رودخانه"

نرسیده لباس هایت را میکَنی

ماهی کوچکی می شوی در آب های دور

                        که ماهیگیر پیر ، آن را از آب می گیرد

می ایستم میدان ماهی فروشان ، کنار پیرمرد

لباس هایت را که در دستم می بینی

                        جان می گیری ، بلند می شوی

و من

بلافاصله می نویسم "اتاق"

            و چراغ را خاموش می کنم !

 

 

امیر حسین بریمانی

 



من دوستت دارم

سکّه‌ی این مهر از خورشید هم زرین‌تر است

خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین‌تر است

 

رود راهی شد به دریا ، کوه با اندوه گفت

می‌روی اما بدان دریا ز من پایین‌تر است

 

ما چنان آیینه‌ها بودیم ، رو در رو ولی

امشب این آیینه از آن آینه غمگین‌تر است

 

گر جوابم را نمی‌گویی ، جوابم کن به قهر

گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین‌تر است

 

سنگدل ! من دوستت دارم ، فراموشم نکن

بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین‌تر است

 

 

 

فاضل نظری



شاعر : فاضل نظری ,
+ هدیه به تـــو ...

دشت روونه گونه ام

هدیه به تو ، هدیه به تو

غنچه ی ناگشوده ام

هدیه به تو ، هدیه به تو

رود به گل نشسته ام

شاعر وابسته ام

بغض گلوی خسته ام

هدیه به تو ، هدیه به تو

 

هدیه به تو

ای تـــو همه گذشته های خوب من

هدیه به تو

ای تک سوار دشت بی سوار من

هدیه به تو ، هدیه به تو ، هدیه به تو ...

غنچه ی ناگشوده ام

هدیه به تو ، هدیه به تو



ورد زبان رودها ، قامت هرچه بودها

فاصله ی حضور من ، خط میان بودها

هست فدای روی تو حاصل گفت و گوی تو

نیست مرا مگر شدن ، حاصل جستجوی تو

دورتر از درون خود ، خسته تر از برون تو

وای چرا نگشته ام تشنه تر از سراب تو

تشنه تر از سراب تو

 

هدیه به تو

ای تـــو همه گذشته های خوب من

هدیه به تو

ای تک سوار دشت بی سوار من

هدیه به تو ، هدیه به تو ، هدیه به تو ...

غنچه ی ناگشوده ام

هدیه به تو ، هدیه به تو


غنچه ی ناگشوده ام

هدیه به تو ، هدیه به تو

 

 

 

ایرج صف شکن


+ حتما خوشتون میاد


 دانلود فایل صوتی با صدای آرمین

 دانلود فایل تصویری



اولین بار

اولین بار

لب هایت را که بوسیدم

 

فهمیدم

که مومنان

برای رودی از عسل

چطور شب زنده داری می کنند

 

 

حافظ ایمانی


 



شعله و باد

دریا که تو دلبسته ی آنی ز تو دل کند

ای رود به این تجربه ی تلخ نپیوند !

 

تنهایی من آینه ی عبرت من شد

دلها که شکستند از این آینه هرچند

 

گفتی نگران منی و روز جدایی

در چشم من اشک است ، به لبهای تو لبخند

 

ای عشق ! بگو گرمی بازار تو تا کی ؟

ای دل ! غم ارزانی بسیار تو تا چند ؟

 

دیدار من و او ... چه سرانجام قشنگی

همصحبتی شعله و باد ، آتش و اسفند

 

 

مژگان عباسلو

 



با دست های روشن تو ...


با هرچه عشق

            نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود

             راه تو را می توان سرود

 

 بیم از حصار نیست

            که هر قفل کهنه را 

           

با دست های روشن تو 

                        می توان گشود

 

 

 

محمدرضا عبدالملکیان

 



مرگ و جدایی

پی به راز سفرم برد و چنان ابر گریست

دید بازآمدنی در پی این رفتن نیست


همه گفتند " مرو " دیدم و نشنیدمشان

مثل این بود به یک رود بگویند : بایست  !


مفتضح بودن از این بیش که در اول قهر

فکر برگشتنم و واسطه ای نیست که نیست


در جهان تهی از عشق نمی‌مانم چون

در جهان تهی از عشق نمی‌باید زیست


دهخدا تجربه‌ی عشق ندارد ورنه

معنی « مرگ » و « جدایی » به یقین هردو یکیست



کاظم بهمنی



شاعر : کاظم بهمنی ,

تعداد کل صفحات: 2


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات