جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
+ شب دیدار

باز میون ما صد هزار تا کوه فاصلست

فاصله رو بردار عزیز

میخوام این شبا که شبای دلتنگیه

بشه شب دیدار عزیز

 

تو گلی و من خار عزیز

دلمو بدست آر عزیز

آخ که دل من تنگ شده

واسه شب دیدار عزیز

واسه شب دیدار عزیز

 

دستای تو گلخونمه

چشمای تو میخونمه

وقتی شب مستی گذشت

دیگه همه هستیم گذشت

 

آره دیگه نابودتم خسته تب آلودتم

واسه دل بیمار من

نشدی پرستار عزیز

نشدی پرستار عزیز

 

تو گلی و من خار عزیز

دلمو بدست آر عزیز

آخ که دل من تنگ شده

واسه شب دیدار عزیز

واسه شب دیدار عزیز


شاخه شکستس دلم

بینصیبو خستس دلم

وقتیکه دلم خون میشه

زندگی یه زندون میشه


منو با همین بیکسی باتموم دلواپسی

تو این شب تاریکو تار

به ستاره بسپار عزیز

به ستاره بسپار عزیز

تو گلی و من خار عزیز

دلمو بدست آر عزیز

آخ که دل من تنگ شده

واسه شب دیدار عزیز

واسه شب دیدار عزیز



آخرین شب سال

آخرین شب "سال" است  !

 

و من به اندازه ی

 تمام دقیقه های این سال

 دلم برایت تنگ شده است !

 

و ای کاش فردا بیایی و

کمی مرا "تحویل" بگیری !

 

و اگر نیایی

باز هم سال دیگری شروع میشود

و من باز هم همان

            آدم تنهایی میشوم

 که سال پیش بودم !

 

محسن دعاوی



شاعر : محسن دعاوی ,
آدم ها ، برای چه دلتنگی را جشن می گیرند ؟

لب های هر دو مان

 شبیه به ماهی ست

 

بیا تُنگ صورتمان را یکی کنیم

با هم که باشند ، دور هم می گردند

سرشان به شیشه ی تنهایی نمی خورد


و نمی فهمند آدم ها ،

برای چه دلتنگی آن ها را جشن می گیرند


من آینه هم می آورم

این طوری می شوند چهار ماهی ، چهار عاشق

که بوسه هاشان را به هم نشان می دهند

تا حال تمام سفره عید باشد

 

 

 رسول ادهمی



شاعر : رسول ادهمی ,
پاییز

چقدر صدای آمدن پاییز

شبیه صدای قدم های تـــو بود

ملتهب ، مرموز ، دوست داشتنی ...

 

چقدر هوای پاییز

 شبیه دست های توست

نه گرم ، نه سرد ، همیشه بلاتکلیف ...

 

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست ، افتاد ، شکست ...

 

چقدر این پیاده روها

            پر از آرزوهای من است

نارنجی یکدست ،

پُر از آدم های دست در دست ، مست ...

 

چقدر پاییز

 شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود ، رفت ...

کسی که دیگر نیست !

 

 

پریسا زابلی پور



روزها بدجنس شده‌اند !

روزها بدجنس شده‌اند !

از شنبه اش بگیر تا پنج شنبه

دلتنگی‌ها را قایم می‌کنند


آن‌وقت شب‌ها در دل تاریکی

یواشکی دست به دست می‌کنند آن‌ها را

 

بیچاره جمعه !

صبح که بیدار می‌شود

می‌بیند تمام خانه‌اش

تلنبار شده از دلتنگی


بغض می‌کند از همان اول صبح اش ...

 

بهنام محبی فر



دوست داشتنی

به طرز غم انگیزی

دوست داشتنی هستی !


فکر کن

به ماجرای سربازی که

 دلش برای جنگ تنگ شده باشد !

برای خون ، برای مردن ...



اشکان پارسا



سه شنبه


سه شنبه

وسط هفته ایستاده است

            و تنهایی ازش می بارد 

 

نه پای رفتن دارد ، نه دل ماندن...

سه شنبه ها می توانم بفهمم

            مادر چرا با فروغ اشک می ریزد

سه شنبه ها می توانم بفهمم

وقتی پدر می گوید از من گذشته است 

                        شما فکری به حال باغچه کنید ...

منظورش از باغچه 

تنها همان رز کنار حیاط است !


سه شنبه ها

             می توانم بفهمم

 کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم ...

و من فکر میکنم ...


فکر میکنم
 

تـــو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارم


انبوهم از دوست داشتنت

                        اما چه دلتنگ ...

سه شنبه ها

وسط دوست داشتن ات می ایستم

تنهایی ازم می بارد

نه پای رفتن دارم ، نه دل ماندن ...

و سه شنبه 

یعنی انبوه دلتنگی

            به وقت تنهایی ...

 

روشنک آرامش



تعداد کل صفحات: 12


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات