پیشاپیش
همه باران ها
به دیدارت می آیم
بی چکمه و بی چتر ...
خودت به من آموخته ای !
برای دیدن دریا
دلی
و دیگر هیچ ....
محمدرضا عبدالملکیان
نظرات
چهارشنبه 26 اسفند 1394 .:|:. 20:50 .:|:. علی ساطع
آن بوسه
مرا میکشت لب منهدمم می کرد در سیر مرا کشتن این پرده اول بود من نشئه ی زخمی که یک شهر خمارش ماند دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو آن پنجره ای را که با توپ شکستم نیست تنها خطر ممکن اطراف سماور بود یک ذهن هزار آیا از چیستی آبستن گور پدر دنیا مشغول خودم بودم هر شعبده ای دستش رو میشد و لو می رفت حالم که به هم میریخت جز حرص نمی خوردم پشت در آرامش طوفان شدیدی بود آن نیمه ی پر رنگم در کودکیش مانده تکلیف شب و روزم با دکتر اعصاب است با جهد چه جادویی بستند دهانم را وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفت شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیست وضعیت امروزم آینده ی مجنون است ای بغض پر از عصیان این بار صبوری کن عادت به خودم دارم افسردگی ام عادی ست تقویم به دست خویش بند کفنش را بست حوای هزاران سیب قصد منِ آدم کرد آن بوسه مرا میکشت لب منهدمم می کرد در سیر مرا کشتن این پرده اول بود با من همه غمگینند تا طالع من این است بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدم چشمت به عروسک بود تا جیب پدر رفتم سخت است ولی باید در جذر و مدت باشم حکم آنچه تو فرمایی ای خانوم اقیانوس بر گود گلویم ماند جا پای هر انگشتت تا در طبق تقسیم راضی به کمت باشم سهم کم من از سیب نان شب مردم شد بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردی تنهایی بی رحمم زیر سر خودکار است از خانه به ویرانه ، از خانه به ویرانه ، از خانه به ویرانه ، تکرارسلوکم شد
از طاق هزاران ماه آویخته ام برگرد تا حال مرا دیدند سیگار تعارف شد خودکار غزل رو کرد لب زهر مکرر شد هر بالش هرجایی یک دسته کبوتر شد کوتاهی هر سیگار با عمر برابر شد روحی که کنارم بود هذیان مصور شد اینگونه مقدر بود اینگونه مقرر شد دنیای شکستن هاست ما جمع مکسر شد روح از ریه ام دل کند در متن شناور شد تنها با آن گره ابرو مردن علنی تر شد کبریت بکش بانو من بشکه باروتم من نشئه ی زخمی که یک شهر خمارش ماند ای اطلس خواب آلود این پرده دوم بود از خواهر مغمومم سیگار تنی تر بود این جنگ ملال آور بر عشق مقدم بود حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد خوب است که برگشتی این شعر جنون کم داشت ای سقف مخدرها جادوی روانگردان آغاز تباهی ها در عاقبت آغوش ای گندم قبل از کِشت ای کودکی شیطان ای فاجعه ی حتمی قطعیت صد در صد بیچارگی سیگار در مسلخ هر بسته هر قدر خدا باشی من دست نمی بوسم این دم دم آخر را اینبار به حرفم باش این ظرف هلاهل را یک جام دگر باقی ست از مثنوی بودن یک بیت دهن مانده از جمع کمم کرده است یک صفر پس از اعشار آینده ی خواب آور دلخوش به خوش اقبالی هر چیز که پیش آید در جبر جهان مجبور از عقده گشایی هاست صدبار غلط کردیم سرگیجه ی تکراریم ما را که برد خانه حیف است نمی میرم دروازه ی از ناسوت تا شعشعه ی لاهوت آن خانم اقیانوس کابوس به جان انداخت آبستن از طغیان الوند و دماوندت باید من و شعرم را در آب بیاندازم این پرده ی آخر بود اما غم آخر نیست هر آنچه که بودم هیچ ، اینبار فقط شعرم علیرضا آذر شاعر :
علیرضا آذر ,
شنبه 22 اسفند 1394 .:|:. 21:32 .:|:. علی ساطع خواستم از زیبایی ات بنویسم ... دیدم نیستی نوشتم
"درخت" تا هروقت از کنارش رد شدی شاخه ها
برایت برقصند همیشه راهت را کج کرده ای درخت را بر می دارم می
نویسم "رودخانه" نرسیده لباس هایت را میکَنی ماهی
کوچکی می شوی در آب های دور که
ماهیگیر پیر ، آن را از آب می گیرد می ایستم میدان ماهی فروشان ، کنار پیرمرد لباس هایت را که در دستم می بینی جان
می گیری
،
بلند می شوی و من بلافاصله می نویسم "اتاق" و چراغ
را خاموش می کنم ! امیر حسین بریمانی شاعر :
...: قالب های ادبی نوین :... ,
جمعه 21 اسفند 1394 .:|:. 20:20 .:|:. علی ساطع به جنگ که فکر میکنم زخمی می
شوم به کویر که فکر میکنم تَرَک
برمی دارم به آسمان که فکر میکنم پایین
می افتم و هر وقت به جنگل می اندیشم گله ای از گوزن ها از رویم رد میشود جرأت فکر کردن به تـــو
را ندارم دریا نام عمیقی برای یک معشوقه است و من هیچوقت
شنا کردن بلد نبوده ام بابک زمانی شاعر :
بابک زمانی ,
دوشنبه 17 اسفند 1394 .:|:. 22:47 .:|:. علی ساطع غروب
جمعه را دوست دارم به خاطر دلتنگی ات که آرام آرام ، سرت را روی
شانه ام می گذارد ...
محسن حسینخانی شاعر :
محسن حسینخانی ,
جمعه 14 اسفند 1394 .:|:. 19:19 .:|:. علی ساطع
پنجشنبه 13 اسفند 1394 .:|:. 00:01 .:|:. علی ساطع من ماهی سیاه کوچولویی هستم که
همهی دریاها و اقیانوس ها را پشت سر گذاشته ام دنیا تنها آنجا زیبا بود که دوستم داشتی ...
سارا شاهدی شاعر :
سارا شاهدی ,
سه شنبه 11 اسفند 1394 .:|:. 22:45 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
نگاه |
خنده |
آغوش |
عشق |
باران |
گل |
گریه |
تنهایی |
دست |
باد |
شب |
پرنده |
داریوش |
ستاره |
بانو |
دلتنگی |
پاییز |
جمعه |
خواب |
بوسه |
شعر |
تنها |
سیاوش قمیشی |
لب |
زن |
عاشق |
بغض |
اشک |
ابی |
قلب |
ماه |
مرگ |
دیدار |
درخت |
نفس |
چشم |
خیال |
رفتن |
دوست داشتن |
بهار |
دل |
زندگی |
دریا |
پنجره |
زمستان |
خورشید |
آسمان |
لبخند |
مو |
غروب | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |