جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
راز همیشگی

 

حس همیشه داشتنت نه عشق و دلبستگیه

نه قصه ی گسستنه ، نه حرف پیوستگیه

 

عادت و عشق و عاطفه ، هر چه لغت تو عالمه

برای حس من و تو یه اسم گنگ و مبهمه

 

تو این روزای بی کسی اگه به دادم نرسی

یه روز میای که دیر شده نمونده از من نفسی

 

خواستن تو برای من فراتر از روح و تنه

راز همیشگی شدن همیشه از تو گفتنه

 

اگر تو مهلتم بدی مهلت مرگو نمی خوام

با تو به قصه می رسم همراه لحظه ها میام

 

همیشه عاجزه کلام ، از گفتن معنی ناب

هیچ عاشقی ، عاشقیو یاد نگرفته از کتاب

 

عادت و عشق و عاطفه ، هر چه لغت تو عالمه

برای حس من و تو یه اسم گنگ و مبهمه

 

تو این روزای بی کسی اگه به دادم نرسی

یه روز میای که دیر شده نمونده از من نفسی

 

 

اردلان سرفراز

 



دلتنگی


تا به حال لب هات

             حواست را پرت کرده ؟

 

تا به حال

دلتنگ "تـــو" بوده ای

             تا بفهمی چه می گویم ؟

 

یکبار بخواب ،

جای من بنشین و

 به نفس کشیدن آرامت نگاه کن ...

 

 

عباس معروفی



نمی دانم ...

نمی دانم

تو را به اندازه‌ ی نفسم دوست دارم

  یا نفسم را به اندازه‌ ی تو

نمی دانم .  ..

چون تو را دوست دارم نفس می کشم

 یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم !؟

نمی دانم . ..

زندگی‌ ام تکرار دوست داشتن توست ،

                            یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگی ام  !

تنها می دانم :

که دوست داشتنت 

لحظه لحظه ، لحظه‌ ی زندگی ام را می سازد

                               و عشقت ذره ذره ، ذره ی وجودم را  !


عادل دانتیسم



شانه هایت را برای فرداها دوست دارم

به تو که میرسم

و بوسه هایت را ردیف می کنی

قافیه دلم را می بازم

 

چشمانِ تو شاعرم می کند

 

تو خلقِ دوباره ی شعری

نه نیمایی ، نه سپید

 

آوازی که ردیف نمی شناسد

و نُت ها را سر در گم می کند

 

تومثلِ برفی

آرام و باشکوه

 

و نفسهایت نسیمی که

هر زمستانی را بهار می کند

 

 

شانه هایت را برای فرداها دوست دارم

 

 

 

سارای




شاعر : سارای ,
و هزاران بار خواهم گفت ...

سبزه ها در بهار می رقصند ،

                   من در کنار تو به آرامش می رسم


و آنجا که 

    هیچ کس به یاد ما نیست

                        تو را عاشقانه می بوسم


تا با گرمی نفسهایم ،

 به لبانت جان دهم

و با گرمی نفسهایت ، 

                         جانی دوباره گیرم .


دوستت دارم ،

با همه هستی خود ،

                   ای همه هستی من


و هزاران بار خواهم گفت
:

                        دوستت دارم را ...

 

نیما یوشیج

 




شاعر : نیما یوشیج ,
بی بوسه ، بی نفس نفس او چه می کنی ؟


ای خفته در نگاه تو جادو  ! چه می کنی ؟

آشفته دل ! گره زده گیسو ! چه می کنی ؟ 


امسال هم گذشت و بهار تو بر نگشت

تنها و دل شکسته لب جو چه می کنی ؟

شب های دل گرفته که خوابت نمی برد

بی بوسه ، بی نفس نفس او چه می کنی ؟ 


هی مانده در نگاه تو حسرت ! چه می کشی ؟

هی رفته از دل تو هیاهو ! چه می کنی ؟ 


بیهوده دشت های خدا را قرق نکن

حالا که رفته از دلت آهو ، چه می کنی ... ؟



ناصر حامدی



شاعر : ناصر حامدی ,

تعداد کل صفحات: 4


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات