جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

حوالی من که می آیی ،

هرگز به اشک هایت اجازه نده پایین بیایند

 

من قلب نازکی دارم

که اگر فریب بخورد ، دروغ بشنود ، می­ شکند

که با نداشتنت ، دوری ات ، نبودنت ، می­ شکند

با اخمهایت، با قهرت ، با رفتنت ، می ­شکند

 

اما با هیچ چیز

تکه تکه نمی­شود

نمی­سوزد ، نمی­میرد

             جز اشکهای تـــو ...

 

با منی

هرگز به اشک هایت 

                اجازه نده پایین بیایند

 


بیتا فیروزکوهی

 



من را نگاه کن

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود 

بگذار در من این هیجان بیشتر شود

 

قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست 

بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

 

من سعدی‌ام ، اگر تو گلستان من شوی 

من مولوی ، سماع تو برپا اگر شود

 

من حافظم ، اگر تو نگاهم کنی ، اگر 

شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود

 

"ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود"

آنقدر واضح است غم بی تو بودنم 

اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود

 

دیگر سپرده‌ام به تو خود را که زندگی 

هر گونه که تو خواستی آنگونه سر شود 



نجمه زارع



شاعر : نجمه زارع ,
گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود

رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود

سرفه هایم تازگی ها آن چنانی می شود

انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد

رفته رفته عینکم ته استکانی می شود

هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی

خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود

کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند

شانه های مرد عاشق استخوانی می شود

گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد

گاه جسمت مثل عیسى آسمانی می شود

شب به شب جنگست بین عقل من با عشق تو

نقش من هم این وسط پا در میانی می شود

چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تـــو

گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود

صفحه ای از دفترم را باد با خود برد و رفت

داستان عشق ما فردا جهانی می شود

بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده

بر نگردی شاعرت قطعن  روانی می شود

کار و بار آدم عاشق ندارد اعتبار

مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود



مرتضى خدمتی



سر به راه


عشق مثل دیدن راه درست تو دو راهی

عشق مثل تـــو که تو تاریکی هام مثل ماهی

عشق مثل شوری اشک رو لب ، که قشنگه هر از گاهی

 

عشق مثل زهرِ با طعم عسل ، مثل جونه

عشق مثل رویای نیمه شبه ، نمی مونه

عشق مثل عشقه فقط که فقط توی قلب های مهربونه

 

عشق مثل درد دل منه با غم

مثل چشمای خیسه یه آدم

دلیل سر به راه شدنه

 

عشق یعنی غیر تو از همه خستم

یعنی میگی مواظبت هستم

مثل راه نجات منه

 

عشق مثل لمس یه صورت خیس ، مثل دستات

عشق مثل آتیشه تو دل شب ، مثل فریاد

عشق مثل مهر تو که یدفعه بی هوا به دلم افتاد

 

عشق مثل بغض های بی سرو ته تو غروبه

عشق مثل گریه ی بی خودیه ، ولی خوبه

عشق مثل بارونه اول سال که رو پنجره میکوبه

 

عشق مثل درد دل منه با غم

مثل چشمای خیسه یه آدم

دلیل سر به راه شدنه

 

عشق یعنی غیر تو از همه خستم

یعنی میگی مواظبت هستم

مثل راه نجات منه

 



نباید دل سپرد ...


چه فرقی می کند دنیا تو را پر داده یا من را

جدایی حاصلش مرگ است ، اگر از لاله لادن را


کسی از دام چشم و موی تو بیرون نخواهد رفت

که من عمریست سرگردانم این تاریک و روشن را


تو را این قطره های اشک روزی نرم خواهد کرد

که آب آهسته و آرام می پوساند آهن را


منم آن ایستگاه پیر تنهایی که می داند

نباید دل سپرد این عابرانِ گرم رفتن را


تو را بخشیدم آن روزی که از من رد شدی ، آری

که پل ها خوب می فهمند معنای گذشتن را  ...




حسین زحمتکش




خدا می دانست

خدا انگار چیزی می دانست

می دانست که شب چه سر عجیبی دارد


می دانست که

 اگر بشر ایمان نداشته باشد که

            "همه شب ها صبح می شوند "؛

                        شب های زندگی اش را تاب نمی آورد ...

 

خدا می دانست

که عاشقت خواهم شد 

        می دانست که اشک را آفرید

                                      و چشمان مرا ...


گونه هایم اگر باغچه داشت ؛

             بهترین تمشک دنیا را تولید می کرد  ...

 

 

عادل دانتیسم



آتش عشق تو ...

همچو پروانه که با شمع مقابل شده است

بارها سوخته است این دل اگر دل شده است

 

ترسم از روز جزا نیست که در این دنیا

آتش عشق تو ، با قهر تو کامل شده است

 

بی نیاز است ز هر ترجمه و تفسیری

سوره اشک که از چشم تو نازل شده است

 

شک ندارم که به معراج مرا خواهد برد

آن نمازم که به لبخند تو باطل شده است

 

از کرامات تو بوده است اگر می بینیم

سائلی یک شبه حلال مسائل شده است

 

ورنه در مزرعه ی عشق پس از عمری رنج

رسم این است ندانیم چه حاصل شده است

 

 

یاسر قنبرلو

 



تعداد کل صفحات: 4


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات