جمعه
را
عاشق غمگینی
به روزها اضافه کرد که
معشوقه اش او را ترک کرده بود
تا هر چند روز یکبار
روزی
هم باشد که از سر صبح اش بنشیند و
به
معشوقه اش ، دلتنگی
هایش و بدبختی هایش فکر کند ...
و
غروب که شد
بغض
اش بترکد ، تا خفه نشود !
وگرنه
پیش از آن
اصلا جمعه نبود ...
بهنام
محبی فر