دوست نداشتم
خبر رفتنت را کسی بفهمد
بغضم را در تنهایی شکستم
مثل قاصدکی که
جای باد به باران
فکر می کرد .
محسن حسینخانی
چشمانت می دانستم
علاقه
مبدّل به عشق خواهد شد و
پیراهنمان برای رقص بوسه تنگ است ... با آب روی زبانت ، لبانت را خیس کن که باران در بهار و پائیز از روی برگ ها سُر می خورد و شبنمی شیرین را از برق بوسیدن اش به جای می گذارد روحم بیشتر در تو نفوذ خواهد کرد آرام در آغوشت می گیرم آنقدر
که احساس کنی حتی
لباس هایت نامحرم اند و عشق ما را لحظه به لحظه گرم
تر خواهد کرد روی دست
ات می کشم روی بازوهایت ، روی لب هایت ، روی گردنت و آنقدر لطافت به خرج می دهم که دکمه
هایت خودشان را باز کنند تا همچنان که صدای نفس هایم را می
شنوی دیوانگی
از آغوش ات
بگذرد و من از این در نیمه باز وارد
باغ تنت شوم
و از چشمه ی تنهایی ات بنوشم ...
حافظ ایمانی
+ امان از شعر ... گاهی فکر میکنم شعر معجزه میکنه شاعر :
حافظ ایمانی ,
چهارشنبه 4 آذر 1394 .:|:. 19:35 .:|:. علی ساطع وقتی دلتنگ
باشی تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم دل
تـــو
بارانی ست
خیس تر از دریا خراب تر
از امواج ...
آدم چقدر زود پیر می شود ؛ وقتی احساسش ، اضافه تر از درک آدم هاست + کسی تنهایی یک
مرد شاعر را نمی فهمد شاعر :
...: قالب های ادبی نوین :... ,
چهارشنبه 20 آبان 1394 .:|:. 21:18 .:|:. علی ساطع
دوشنبه 4 آبان 1394 .:|:. 18:57 .:|:. علی ساطع منتظر نباش که شبی بشنوی ، از این دلبستگی های ساده دل بریده ام ! که روسری تو را ، در آن جامه دان قدیمی جا گذاشته ام ! یا در آسمان ، به ستاره ی دیگری سلام کرده ام ! توقعی از تو ندارم ! اگر دوست نداری ، در همان دامنه دور دریا بمان ! هر جور
تو راحتی ! بی بی باران
! همین سوسوی تو از آنسوی پرده دوری ، برای روشن کردن اتاق تنهائی ام کافی ست ! من که اینجا کاری نمی کنم ! فقط گهکاه گمان آمدن تـــو را در دفترم ثبت می کنم ! همین ! این کار هم که نور نمی خواهد !
می دانم که مثل همیشه، به این حرفهای من می خندی ! با
چالهای مهربان گونه ات ...
حالا، هنوز هم وقتی به آن روزهای زلالمان
نزدیک می شوم ،باران می آید ! صدای باران را می شنوی ؟
شاعر :
یغما گلرویی ,
چهارشنبه 25 شهریور 1394 .:|:. 20:36 .:|:. علی ساطع به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی تنها و تاریک خدا
مانند دلم تنگ است بیا ای روشن ، ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است بیا بنگر ، چه غمگین و غریبان در این ایوان سرپوشیده ،
وین تالاب مالامال دلی
خوش کردهام با این پرستوها و ماهیها و
این نیلوفر آبی
و این تالاب مهتابی ... بیا ای مهربان با من ! بیا ای
یاد مهتابی !
مهدی اخوان ثالث
شاعر :
مهدی اخوان ثالث ,
پنجشنبه 5 شهریور 1394 .:|:. 20:02 .:|:. علی ساطع
|
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهـــانی بـــرای تـــــو . . . حسین پناهی دیگر صفحات
فهرست شاعران وبگاه
آرشیو مطالب
برچسب ها
داریوش |
بانو |
عاشق |
چشم |
زن |
خورشید |
دریا |
آغوش |
لبخند |
پنجره |
باد |
ستاره |
اشک |
بهار |
پرنده |
رفتن |
درخت |
گریه |
مو |
خنده |
پاییز |
عشق |
زندگی |
آسمان |
ابی |
زمستان |
سیاوش قمیشی |
دل |
تنهایی |
دست |
دوست داشتن |
دلتنگی |
ماه |
مرگ |
گل |
جمعه |
نگاه |
باران |
غروب |
تنها |
خواب |
بغض |
شب |
نفس |
شعر |
لب |
خیال |
قلب |
دیدار |
بوسه | آمار بازدید وبگاه
بازدید امروز : بازدید دیروز : بازدید این ماه : بازدید ماه قبل : بازدید کل : تعداد کل مطالب : بیشترین بازدید : 7030 عزیز در تاریخ : 18 اردیبهشت 1395 آخرین بروز رسانی : آخرین بازدید : |