جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
چشمامو بستم

چشمامو بستم رو خودم ، از مرز تقدیرم بری

با اینکه میدونی خودت ، این بار می میرم بری

 

چشمامو بستم رو خودم ، مغلوب این تصمیم شم

یک عمر جنگیدم نری ، نه وقتشه تسلیم شم

 

تسلیم شم از دست می ری ، به بن بست میری

دلتنگی هام تکرار میشه ، آوار میشه

با فکر تو همخونه میشم ، دیوونه می شم

 

چیزی نگو از مقصدت ، تا من نرم دنبال تو

اما بگو وقتی بدم ، از کی بپرسم حالتو

آوار این تنهاییو ، کم کم نگاه کن تو خودت

چشمامو می بندم بری ، چشماتو وا کن رو خودت

 

تسلیم شم از دست می ری ، به بن بست میری

دلتنگی هام تکرار میشه ، آوار میشه

با فکر تو همخونه میشم ، دیوونه می شم

 

 

 

روزبه بمانی



میان تو و تنهایی ...

میان تـــو و تنهایی

            تنهایی را انتخاب می کنم

و بدون آنکه

بفهمی ، تماشایت می کنم

 

گلدان می شوم روی طاقچه

              شب و روز در من نور بریزی

یا تنها پنجره ی اتاق می شوم

هر صبح موهایم را از صورتم کنار بزنی

شب می شوم در من فکر کنی

            به رویاهای دور ، به رویاهای نزدیک

یا تنگ پر از شراب

که لب هایت را روی لب هایم بگذاری

من را بنوشی

این روزها مدام

            تنهایی را انتخاب می کنم

و بدون آنکه بفهمی

            دست هایت را می گیرم . ..



فرناز خان احمدی



تنهایی ...

تنهایی

جائی ست که می فهمی

هیچ کس

مسئول دل شکسته ات نیست  !



پرویز صادقی



کم حوصله ام ...

کم حوصله ام

مثل گلی ، اول پاییز

قصری که مقارن شده با حمله ی چنگیز

 

بر شاخه ی تنهایی من ،

چند پرنده ...

دلگرم به ذکر غزلی رشک برانگیز

 

من شاید

دیواره ی یک غار قدیمی

 

آزرده ام از آدم ها

            مثل تو ، من نیز ...

 

از لای لبم ،

 سر زده یک شاخه ی گیلاس

            از لاله ی گوش ات غزلی تازه بیاویز !

 

 

 

علیرضا بدیع 

 



بانوی خیالی

خیال می کنم

 پشت در ایستاده ای و در میزنی  !

 

اینقدر

این در کهنه را

 باز و بسته کرده ام

     که لولایش  شکسته است !

 

لولای شکسته در را عوض میکنم !

 

انگار کسی در میزند ...


در را باز می کنم

و در خیالم تو را می بینم

            که پشت در ایستاده ای !

 

می گویم : بانو خوش آمدی !

ولی تو نیستی ! پشت در ، تنهایی ست .

 

در را می بندم 

و باز دوباره باز میکنم

            ولی هنوز هم نیستی

 

اینقدر باز میکنم و می بندم

            که لولای در دوباره می شکند

 

کاش می آمدی ...

می دانم ...

چشم خسته ام بسته خواهد شد

قلب خسته ام خواهد ایستاد

                        ولی تو نخواهی آمد ...

 

بانو ، بانــو ، بـــانـــو جااان ...

 

تا آخر عمر

 فقط همین خواهد بود

من و در و لولای شکسته

                        و حسرت دیدار تو

 

فقط همین ...

 

 

کیکاووس یاکیده

 



تنهایی من ...

انگشتت را

هرجای نقشه خواستی ، بگذار

 

فرقی نمی کند ...

 

تنهایی من

عمیق ترین جای جهان است

 

و انگشتان تو هیچ وقت

            به عمق فاجعه پی نخواهند برد ...

 

 

لیلا كردبچه

 



تنهایی ماهی ها

ماهی ها

 نه گریه می کنند ،

             نه قهر و نه اعتراض .

 

تنها که می شوند ،

            قید دریا را می زنند

 

و تمام مسیر رودخانه را

 تا اولین قرار عاشقی شان

                         برعکس شنا می کنند ...

 

 

بهرنگ قاسمی



تعداد کل صفحات: 10


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات