جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
امنیت

گاهی امنیت

 همه اش خلاصه می شود

به یک آغوش امن ،

          به یک بوسه از ته دل ،


به یک دوستت دارم ناب ،

            به یک دلم برایت تنگ شده ،


به یک چشمهایت چرا نم دارد ،

به یک من اینجایم ، دلم آنجاست که تـــو هستی

 

امنیت ساده تر از

 آن چیزی ست که خیالش را می کنی ،

 

یک لبخند است

برای او ی زندگی ات

یک دستانم را محکم بگیر ، ما هم را داریم

 

امنیت

تنها مختص مرد نیست ،

            بلکه زن هم امنیت است ،

 

امنیت مهر

و امنیت عشق ،

            امنیت مراقبه از رابطه

 

مرد و زن ندارد ؛

به نقطه ما شدن که رسیدی

          آرامش باش برای شریک زندگی ات


و باور کن هیچوقت 

معجزه عشق جوانه نمی زند ،

             مگر امنیت خاطری باشیم برای "او"ی زندگی مان

 

 

عادل دانتیسم



اتفاقی باش که با عشق نسبت دارد

اگر شد ، اتفاقی باش

             که با عشق نسبت دارد

 

بگذار اغوا کردن ،

ترس از عشق ، خلق فاصله          

                         کار شیطان باشد

 

اگر شد ،

مرد لحظه ها باش

 

دلی اگر هست ،

            برای سپردن ،

                        برای عاشق شدن است

 

و بهشت ...

 

بهشت تنها

 در آغوش ماست

             که گل می کند .

 

 

 

نیکی فیروزکوهی



دلتنگی دارد خفه ام می کند

 هیچ وقت

 از فاصله ها نمی ترسیدم

 

فکر می کردم

 تا دل ام برایت تنگ شد

خودم را سرگرم کاری می کنم

                    و حواسم از تـــو پرت می شود

 

کتابی بر می دارم و می خوانم

            به تماشای تلویزیون می نشینم

                         و یک فنجان چای را تمام می کنم

 

خیلی که

 تحمل خانه سخت باشد

                        می روم پیاده روی ...

 

اما حالا ، "به قرآن"

            دلتنگی دارد خفه ام می کند

 

 

کاظم خوشخو




شاعر : کاظم خوشخو ,
نبودن تو ، جنون من

تو نیستی و من

تا جنون ، تا مرز نبودن

تا رها شدن

از هرچه که رنگ هوشیاری دارد ،

            تا سقوط ، تنها یک قدم فاصله دارم

 

تو نیستی و من

دلگیر از کسانی که

بی خبر می میرند ، بی خبر می میرم

مثل غریبی که

 دل به هیچ آشنائی ندارد

            با خودم به هم می زنم

مثل مسافری که

یقینی به رسیدن ندارد

            فاتحه ی هر چیز آبادی را خوانده ام

تو نیستی و من به هوای تو

سر می زنم به تک تک مسافر خانه های این شهر

 

احساس می کنم

همه غریبه ها بویی از تو دارند !

...

 

راحت ترین راه را تـــو انتخاب کردی ؛

"نبودن"

 

کوتاهترین راه را من ؛

"جنون"

 

 

 

نیکی فیروزکوهی



آدم چقدر زود پیر می شود

وقتی دلتنگ باشی

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند

 

باز هم دل تـــو بارانی ست

 

خیس تر از دریا

         خراب تر از امواج ...

 

آدم چقدر زود پیر می شود ؛

وقتی احساسش ، اضافه تر از درک آدم هاست

 


+ کسی تنهایی یک مرد شاعر را نمی فهمد



مثل هر شب ، هوس عشق خودت زد به سرم

مثل هر شب ، هوس عشق خودت زد به سرم

چند ساعت شده از زندگی‌ام بی خبرم

 

این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار

بال پرواز دلم کو ، که به سویت بپرم؟

 

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من !

بین این قافیه‌ها گم شده و در‌به‌درم

 

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر

این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

 

بسته بسته "کدوئین" خوردم و عاقل نشدم !

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم !

 

بی تو دنیا به دَرَک ! بی تو جهنّم به دَرَک !

کفر مطلق شده ام، دایره‌ای بی‌وترم

 

من خدای غزل ناب نگاهت شده‌ام

از رگ گردن تـــو ، من به تو نزدیکترم

 

 

امید صباغ نو



نفس مصنوعی !!!

میان این شلوغی ها ،

            دل ام یک بوسه می خواهد ...

تمارض کن به غش کردن ،

             نفس مصنوعی ات با من !

 



تعداد کل صفحات: 16


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات