جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
میلاد تـــو

جهان برای من

             با میلاد تـــو آغاز شده

 

و برگهای تقویم

تنها دیوارهایی فرضی است

            که فاصله را یادآوری می کنند


تا باور کنیم بی آغوش
،

            عشق افسانه ای بیش نیست

 

اما حالا که 

دوباره میلاد توست ،

          بیا با هم دیوانگی کنیم

 

مثلاً من ماه را جای تو می بوسم

و تو با قاصدکی برای چشمانم لبخند بفرست

            بعد با هم به ریش تقویم و دیوارهایش می خندیم

 

تنها خدا می داند

هر بار که می خندی

            دیوارها ، کابوس آوار می بینند ...

 

 

گیلدا ایازی

 



تـــو را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم

بانوی من !

از شانه‌هات شروع کنم

 برسم به دست‌هات

            یا از دست‌هات بروم بالا؟

یک وقت نگاهم نکنی!

دستپاچه می‌شوم

            لب‌هات را می‌بوسم


نوشته‌هات را بزرگ می‌کنم

می‌چسبانم به آینه

که به جای خودم

            تو لبخند بزنی

من

من با صدای نفس کشیدنت هم

عاشقی می کنم

حتی اگر آرام و بی صدا

خودم را بگذارم در دست‌هات و بروم

حتی وقتی از کنارت رد شوم

برای پرت نشدن حواست

                        بوی تنت را پُک بزنم

 

نه !

تـــو را با هیچ چیز

 عوض نمی‌کنم ، حتی با زندگی

 

...

این سه تا نقطه را برای تو گذاشته‌ام

عشق من !

همیشه اینها نشانه‌ی سانسور نیست

               هزار حرف و تصویر و خاطره در آن خوابیده

مثل من که وقتی نگاهت کنم

سه نقطه بیش‌تر نمی‌بینم


تو ، من و خدا ...

           که از دیوانگی سر به بیابان گذاشت !

 

 

 

عباس معروفی

 



زنی شبیه تـــو

شاید زن های زیادی

            شبیه تو راه بروند ...

  لبخند بزنند ، حرف بزنند

 

اما هیچ زنی

شبیه تـــو

 در شعرهای من نمی رقصد

 


محسن حسینخانی




گم گشته ام در تـــو ...


دارم از چشم های تو دنیا را می بینم

با لب های تو لبخند می زنم

            با دست های تو نوازش می کنم !

چنان گم گشته ام در تـــو

            که نمی توانی پیدایم کنی

مثل قطره ای که به دریا پیوسته است

شکل سایه ای که به تاریکی

            و شبیه اندوهی که به من ...

باید ...

دنیا را به کامت کنم

            حتی اگر نبینی ام

می خواهم خوشبخت باشم ...



مصطفی زاهدی



به دیدارم بیا هر شب

به دیدارم بیا هر شب ،

 در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند

 

دلم تنگ است 

بیا ای روشن ، ای روشن‌تر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها

دلم تنگ است

 

بیا بنگر ، چه غمگین و غریبان

در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال

            دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها

                                    و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

 

...


بیا ای مهربان با من !

            بیا ای یاد مهتابی !

 

 

 

مهدی اخوان ثالث

 

ادامه مطلب

♫ تا نفس هست

 

رفتم از دست بیا ، تا نفس هست بیا

تا مسیرمون نرفته سمت بن بست بیا

 

گاه و بی گاه بیا ، با دلم راه بیا

دیگه کوتاهی نکن کمی کوتاه بیا

 

بی دل و مست با من هم دست

مثل این دل که به لبخند تو پیوست

 

رفتم از دست تا نفس هست 

پا به پای من و هم دست دلی مست بیا

 

بیا بیا

 

عشقی کمیاب بیا ، مثل مهتاب بیا

مثل بارون رو تن خاک ، منو دریاب بیا

 

تا زمان هست بیا ، تا توان هست بیا

بهترین صورت عشق تا جهان هست بیا

 

بی دل و مست ، با من هم دست

مثل این دل که به لبخند تو پیوست

 

رفتم از دست تا نفس هست 

پا به پای من و هم دست دلی مست بیا

 

بیا بیا

 

 

امین بامشاد



یاد بگیر جانم !

یاد بگیر جانم !

دوست داشتن

برای خاطر چشم و ابرو نمی ماند

عشق

به احترام اندام تراشیده ی هیچکس

روی پاهایش نمی ایستد

فراموش نکن

برجسته ترین لباس ها

آخرسر جایش گوشه ی کمد 

لا به لای یک دنیا لباس های خانگی گشاد

که تو را هم بستر رویاهای شیرین شبانه می کنند ، جا خوش می کند

یادت نرود

دنیا دنیا لوازم آرایش هم که داشته باشی

با یک آب تمامش پاک می شود

 

و تو می مانی ، خود تـــو

که به گمانم

یادت رفته وقتی لبخند می زنی

زیباترین مخلوق خدا را نشان دنیا می دهی

به دل ات بسپار اگر کسی آمد

که خود تو را

که روزهایی می رسد ،

که هیچ حوصله ی  آراسته بودن را هم نداری ...

نگاه خواهانش را به تو بدوزد !

و بگوید ...

امروز کدام یک از لبخند هایت را پوشیده ای

که اینقدر دلنشین تر شده ای ؟

خودش را بسپارد به روزگارش

تا تو بشوی بانوی لحظه هایش ... !

 

عادل دانتیسم 



تعداد کل صفحات: 8


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات