از قرن15 و 16 تحولات عمیقی به وقوع پیوست نحوة طرح مسائل اقتصادی دگرگون شد. پیشرفت تكنولوژی، هجوم طلا و نقره، تمركز سرمایه، میل به رهایی از اجتماع بسته، اصطلاحات مذهبی، تشكیل دولت های بزرگ و مستقل اروپایی، انصراف از تشكیل حكومت مسیحیان و رهایی دولت ها از تبعیت و دستورات مذهبی و ... نحوة تفكر اقتصادی را تغییر داد. سیر تفكر اقتصادی بدون اینكه پایبند به اخلاق عدالت یا وجدان انفرادی باشد به یك ایده آل سیاسی بستگی پیدا می­كند.

این طریقة جدید طرح مسئله اقتصادی را مكتب سوداگران یا مركانتیلیسم بوجود آورد.

مبنای اساسی مكتب سوداگری در اعتقاد عمومی طرفداران آن این بود كه فلزات گران بهای طلا و نقره «ثروت ملی» را تشكیل می­دهند و بدست آوردن و حفظ آنها باید هدف اساسی فعالیت ها و سیاست های اقتصادی باشد.

این نظریه دارای جنبه­های مختلف و نكاتی است كه در اینجا به اختصار بررسی می­كنیم.

1-طلا و نقره به عنوان منابع ثروت اقتصادی:

سوداگران معتقد بودند كه ثروت و قدرت اقتصادی شروط لازم قدرت سیاسی برای تشكیل مستعمرات می­باشد و برای نیل به این هدف سیاست های مختلفی را پیشنهاد كردند و معتقدند بودند كه این سیاست ها منجر به تراكم فلزات گران بها خواهد بود.

موضوع سوداگران در قبال فلزات گران بها در واقع یك دكترین پولی بود. به این معنی كه پول یا همین فلزات گران بها (طلا و نقره) به منزلة ثروت ملی تلقی می­شود؛ بنابراین تمام فعالیت­ها برای كسب آن تنظیم می­شود.

2- سیاست موازنه بازرگانی:

سوداگران معتقد بودند كه هر كشور برای تحصیل ثروت از سیاست تراز بازرگان مثبت طرفداری كند. زیرا با این سیاست كشور قادر به انباشت طلا و نقره خواهد شد و در نتیجه قدرت اقتصادی­اش بالا خواهد رفت.

سیاست تراز بازرگانی مثبت زمانی است كه فزونی صادرات مرئی و نامرئی بر واردات، به وسیله ورود ارز (طلا)، داخل كشور و یا انتقال بدهی ها به دیگر كشورهای جبران می­شود.

سوداگران حتی برای تداوم قدرت اقتصادی از سیاست هایی پیروی می­كردند كه به طور دائمی منجر به برقراری تراز بازرگانی مثبت گردد.

اگر چه تمامی سوداگران صرف نظر ازملیت خود اساساً در مورد هدف تشكیل یك دولت قوی از طریق تراكم فلزات گران بها توافق داشتند، اما برای رسیدن به این هدف سیاست های متفاوتی را از نظر تجزیه تحلیل نظری و عملی پیشنهاد كردند.

3- سیاست گمركی و تحصیل ثروت:

سوداگران عقیده داشتند كه اگر كشوری قادر به تولید مواد خام در داخل نباشد باید بدون حقوق گمركی مواد را از خارج وارد كند. از طرفی آنها طرفدار سیاست حمایتی از اقتصاد ملی بودند و از این رو توصیه می­كردند كه دولت باید برای حفظ و رعایت مصنوعات و تولید مواد خام و اولیه در داخل كشور بكوشد و برای نیل به تراز بازرگانی مثبت باید سیاست گمركی ارادی را تدوین نموده و بنابراین باید از ورود كالای لوكس به داخل كشور جلوگیری كنند.

4-تجزیه و تحلیل پولی:

سوداگران از آنچه كه مبدأ نظریة مقداری پول نامیده شد آگاهی داشتند و معتقد بودند كه رشد سریع تجارت مستلزم گردش پول بیشتری در اقتصاد می­باشد. به عبارت دیگر بین عرضة پول و میزان فعالیت اقتصادی یك رابطه مستقیم وجود دارد و بر اساس آن هرگاه عرضه پول افزایش یابد -چنانچه سایر عوامل ثابت بماند- این عامل موجب افزایش حجم فعالیت اقتصادی می­شود و همچنین استدلال می­كردند كه افزایش حجم پول در گردش گاهی اوقات موجب افزایش تورمی قیمت ها می­شود.

5- نیروی كار مولد و سیاست حقیقی سوداگران:

سوداگران در واقع برای تأمین قدرت دولت و تحصیل فلزات گران بها سیاست های مختلفی ارائه كرده­اند. صدور كالا هر چه بیشتر به بهره­برداری بیشتر از عوامل تولید نیاز دارد.

از این رو تولید در نظام سوداگری از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین سوداگران بین نیروی كار مولد و نیروی كار غیر مولد تفكیك قائل شده­اند و از دولت می­خواستند كه به منظور هدایت هر چه بیشتر افراد به كارهای تولیدی از عرضة كارگران غیر تولید بكاهد.

بنابراین نیروی كاری كه در كارهای تولیدی مصرف می­شود مولد و نیروی کاری كه در بخش خدمات مورد استفاده قرار می­گیرد غیر مولد محسوب می­شود.

همچنین سوداگران رشد جمعیت و مهاجرت را تشویق می­كردند به این علت كه عامل در بالا بردن میزان جمعیت فعال در اقتصاد مؤثر است.

6- حكومت مركزی و بازرگانی داخلی و خارجی:

سوداگران برای تنظیم امور بازرگانی طرفدار یك دولت نیرومند مركزی بودند

و دخالت دولت در توسعه بازرگانی لازم می­دانستند. به نظر آنها دولت مركزی وظیفه داشت كه به مؤسسات كه در كار تجارت خارجی هستند؛ امتیازات انحصاری بدهد و برای جلوگیری از رقابت آزاد در داخل كشور بكوشد.

افكار و عقاید سوداگران در كشورهای اروپایی بگونه­های مختلفی ظاهر شد و رهبران سیاسی و كارگزاران اقتصادی این كشورها برای تحقیق خواست های خود و با استفاده از مواضع فكری سوداگران شیوه­های مختلفی به شرح زیر برگزیدند.

- مركانتیلیسم در اسپانیا و پرتقال:

سیاست سوداگران در اسپانیا و پرتقال یك مركانتیلیسم ابتدائی بود و هدف آن اندوختن هر چه بیشتر طلا و نقره بود كه آن را بعضی بلیونیسم خوانده و بلیون به انگلیسی یعنی شمش.

سیاست دربار اسپانیا و پرتقال فقط این بود كه طلا و نقره از مرز خارج نشود.

صدور فلزات گران بها را سد كرده ولی در عین حال حمایت دولت كافی نبود و طلا و نقره از اسپانیا به اروپا رخنه كرد و اسپانیائی ها از توسعه و تجارت كه نحوه دیگر اعمال سیاست سوداگری در انگلیس و فرانسه بود بی­بهره ماند و فقط زراندوزی كردند.

وقتی عصر طلایی اسپانیا به پایان رسید نه طلا داشتند كه صرف توسعه اقتصادی كنند و نه منفعت و تجارتی كه با آن طلا بدست آورند.

مرکانتیلیسم در انگلیس:

مركانتیلیسم تجاری سیاست زراندوزی انگلیس بود و سه گونه این سیاست اعمال شد.

اول دولت از تجار و مؤسسات بزرگ تجاری خواست كه معاملات خود با خارج بطور انفرادی بیش از میزان طلایی كه خارج می­كنند وارد كنند.

دوم این سیستم با مراقبتی كه از اعمال تجاری مؤسسات بزرگ بعمل می­آید، اعمال می­شود كه به سیستم موازنه تجارت عام معروف است. بر اساس این سیستم هیچ لزومی ندارد كه موازنه پرداخت­های انفرادی مثبت باشد به شرطی كه موازنه پرداخت­های كل جامعه مثبت باشد منظور حاصل است.

سوم سیاست در اواسط قرن 17 توسط كرسول دیكتاتور معروف انگلیس آغاز شد كه محل كالای وارده به انگلیس و كلیه كالاهای صادره از انگلیس توسط كشتی­های انگلیسی انجام شود تا تجار انگلیس مجبور به ساختن كشتی­های بزرگ و بنادر بزرگ شوند. این قانون در سال 1850 لغو شد. ولی با این كار انگلیس به یك نیروی دریایی قوی و سمبل سرمایه­داری تجاری مالی قرن 18 تبدیل شد.

بنابراین برای اقتصاددانان انگلیسی صحت وسیله­ای بیش نبود در هر حال تابع تجارت خارجی بود و هدف اساسی سیاست اقتصادی دولت در انگلستان بر اساس موضوع سوداگران مبتنی بر فزونی صادرات نسبت به واردات تنظیم شد.

مركانتیلیسم در هلند:

هلند مركز داد و ستد در قرون 16، 17و 18 میلادی بود. هلند نه تنها در بازرگانی اهمیت داشت بلكه با فروش ادویه ومحصولات مستمرات خود مدام بردارائی­ها و طلا و نقره خود می­افزود.

با اعمال سیاست پولی و بانكی مقادیر مهمی از طلا و نقره عالم را به خود جذب كرد.

بانك آمستردام كه اولین بانك پولی قرن 17 و 18 میلادی در اروپا بود. در سال 1648 هلندی ها اهمیت فوق­العاده در تجارت فلزات گران بها یافتند و هلند مركز خرید و فروش طلا و نقره بود. هر ایالت آن سكه ضرب می­كردند و تمام اروپا نیز وضع بر همین منوال بود.

در آن زمان به سبب استخراج فراوان نقره رابطه بین دو فلز گران قیمت دائماً در حال تنزل و تغییر بود. بانك آمستردام آن زمان مسكوك فلزی را بعنوان سپرده قول می­كرد و در ازای آن اعتباری معادل آن برای صاحبان سپرده در دفاتر خود ثبت می­كرد.

عملیات این بانك دوبار درسال برای تهیه صورت ریز دارائی­ها و تنظیم تراز­نامه متوقف می­شد.

علاوه بر هلندی­ها سرمایه­داران بزرگ اروپا نیز در این بانك سپرده باز كردند و این بانك بزودی توانست بزرگترین سوداگر فلزات قیمتی شود.

همچنین هلندی­ها كمپانی به وجود آوردند كه سهام آن در بورس قابل نقل و انتقال و معامله بود و علاقه­مندی مردم به سرمایه گذاری بزودی شركت های بزرگ سهامی بوجود آورد.

عملیات افراطی سوداگران منجر به بحران شدید و سقوط عمومی داد و ستد شد.

در طول قرن 17 قدرت تجاری این كشور به تدریج ضعیف شد عدم توسعه كشاورزی و صنعتی در این كشور و اتكای كامل به تجارت و استهلاك قدرت دریایی          به علت جنگ با فرانسه از جمله مهمترین عواملی بود كه موجب تضعیف نیروی مالی هلند شد و در اوایل قرن 18 قدرت تجاری این كشور از هم پاشید.

مركانتیلیسم در فرانسه:

در فرانسه سوداگری مشكل صنعتی به خود گرفت رهبران سیاسی فرانسه توسعه صنایع را مهمتر از توسعه كشاورزی می­دانستند، زیرا كه ارزش تولیدات صنعتی با حجم و وزن برابر بیشتر از محصولات كشاورزی است و تولیدات صنعتی دوام بیشتری دارد. ژان باتیست كه وزیر دارائی لوئی چهاردهم و از صاحبنظران اقتصادی فرانسه بود، اعتقاد داشت فرانسه باید خود اكتفا شود. از این رو تدابیر طرح و به دولت پیشنهاد نمود كه به نام «نهضت كلبرتیسم» معروف است.

اساس مكتب كلبر روی نظم و كار و پیشرفت بود و همچنین بر اساس طرح كلبر صنایع فرانسه باید از طریق قوانین سنگینی بر واردات كالاهای صنعتی خارجی به منظور جلوگیری از ورود آنها وضع نمود و بر عكس باید معافیت گمركی برای ورود مواد اولیه و فلزات قیمتی برقرار نمود.

همچنین او با سازمان دادن فعالیت­های پیشه­وری و تولیدی از طریق تأسیس كارگاه های حرفه­ای زمینه را برای تبدیل فرانسه به یك قدرت اقتصادی فراهم كرد و شركت های تجاری و استعماری بزرگ را كه از حمایت دولت فرانسه برخوردار بودند به وجود آورد.

كلبر تقاضا كرد از راهب­ها بكاهند او تشكیل آكادمی معماری علوم موسیقی و نقاشی داد. همچنین نظامی مالی برقرار كرد و مقرراتی تنظیم نمود.

همچنین ایجاد تحرك سرمایه در نقاط مساعد-حمایت از صنایع نوزاد- تشویق به فعالیت­های صنعتی به كمك صنایع در حال تكوین-تسلط به بازهای خارجی و اعطای اعتبارات مساعد به منظور نو كردن ابزار تولید و... از جمله سیاست­های كلبر بود.

ارزشیابی عقاید سوداگران:

سوداگران از قرن 16 تا 18 بیشترین نقش را در ایجاد خصلت خصومت رقابت و استثمار در نظام اقتصاد سرمایه­داری داشته است.

آنها فاقد مجموعه نظریات منسجم هستند و ارائه دهنده نوعی اقتصاد ملی سیاسی هستند و بیشتر به تعیین جهت سیاست اقتصادی می­پردازند.

مركانتیلیسم­ها بر ممنوعیت سه چیز تأكید داشتند:

1- ورود كالای ساخته شده  

2- صدور مواد خام 

3- مهاجرت نیروهای متخصص به خارج

اعتقاد آنها این بود كه برای هر موقعیت خاص سیاست مالی و دولتی خاصی اعمال كنند بدین ترتیب می­توان گفت كه آنها بیش از آنكه اهل نظریه­پردازی باشند، مردان عمل بودند. روش استدلال آنها استقرایی بود نه قیاسی. نوشته­های آنها محصول كار افرادی بود كه تنها به خاص نظر داشتند.

ولی آنها در مورد منافع اقتصادی و منابع ملی توافق داشتند و معتقد بودند كه شرط لازم برای تشكیل و تدوام دولت ملی تراكم فلزهای گران بها در داخل كشور است.

ولی این سیاست یك سیاست یكطرفه است، زیرا هرگاه كشوری بخواهد طلا بدست آورد؛ كشور دیگر باید طلا از دست بدهد و همچنین سوداگران قادر به درك این واقعیت نبودندكه چون عرضه طلا در جهان ثابت است یك كشور نمی­تواند به طور مداوم از ورود طلا استفاده كند.

همچنین سوداگران تجزیه و تحلیل­های خود را بر حسب متغیر پولی محض ابراز می­كردند، بدین ترتیب آنها قادر به درك ارتباط بین متغیر پولی و متغیر واقعی نبودند.

زوال مکتب سوداگری:

در طول قرن18 مشكلات زیادی در اجرای نظریات سوداگران پیش آمد كه به تدریج صحت نظریات آنان را دچار تردید كرد.

یكی از مشكلات سیاست موازنه مثبت بازرگانی بود كه یك سیاست یكطرفه بود كه باعث جنگ بین كشورها می­شود و یا فعالیت های یكدیگر را خنثی می­كردند.

مسئله بعدی این بود كه به علت فشار دولت در جلوگیری از واردات كالاهای صنعتی و خروج فلزات قیمتی بازار سیاه و قاچاق ارز رونق فراوان گرفته بود.

مجموعه این مشكلات از یك طرف و انقلاب صنعتی هم از طرف دیگر مكتب سوداگری را به انتهای تلاش تاریخی خود رسانید.

انقلاب صنعتی زیر بنای اقتصادی جوامع اروپایی را دگرگون ساخت.

كارفرمایان صنعتی جای سرمایه­داران تاجر را گرفتند. مقررات و انحصار بازرگانی جای خود را به اصول رقابت و آزادی در كسب و كار داد. توسعه بانكداری  و پیشرفت تكنولوژی موجب شد كه در وهله اول طلا و نقره به عنوان منابع ثروت اقتصادی جای خود را به زمین كارخانه و ماشین آلات صنعتی بدهد و در وهلة دوم همه كشورها به طور همزمان با هم از طریق بهره­برداری از منابع طبیعی سرمایه­گذاری بیشتر و بالا بردن بازده نیروی انسانی ثروتمند بشوند.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 11 بهمن 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مکاتب روابط بین الملل، نظریه های روابط بین الملل،     | نظرات()