عوامل متعددی، پروسه امنیت در خاورماینه را تحت تاثیر قرار داده است؛ سلاح‌های كشتار جمعی، فرآیند صلح اعراب ـ اسراییل و بنیادگرایی از جمله ‌این عوامل به شمار می‌روند. ظهور جمهوری‌های تازه استقلال یافته در منطقه خزر، باعث شد كه خاورمیانه یك ساختار جدید امنیتی پیدا كند و‌این منطقه با گسترش جغرافیایی روبرو شود. پیامد‌این امر، پیوند میان امنیت خاورمیانه و منطقه خزر بود كه با تكیه بر سه فاكتور، قابل بررسی است؛ تسلیحات كشتار جمعی؛ نفوذ اسراییل در منطقه و بنیادگرایی اسلامی.

 

 

1ـ تسلیحات هسته‌ای

 

انتقال تكنولوژی هسته‌ای، منجر به  بحران‌های بالقوه اكولوژیك مرتبط با مواد خام هسته‌ای شده و خطرات ذاتی آن منجر به تهدید صلح و ثبات در آسیای مركزی شده است. چنین نگرشی موجب گرایش منطقه به سمت سیستم امنیت جهانی به ویژه در زمینه خلع سلاح هسته‌ای گردیده است. در ‌این راستا ازبكستان در نوامبر سال 1997 پیشنهاد كرد كه منطقه آزاد تسلیحات هسته‌ای (NWFZS) در آسیای مركزی، ‌ایجاد شود كه مورد حمایت دیگر جمهوری‌ها قرار گرفت، اعضای برجسته سازمان ملل نیز از توسعه چنین نهادی ابراز رضایت كردند، هر چند توسعه، مستلزم گذراندن فرآیندی پیچیده است، اما تشكیل آن كمك بزرگی به ثبات و امنیت منطقه‌ای و جهانی می‌كند.

 

به دنبال‌ این پیشنهاد، اقداماتی از سوی كشورهای مشترك‌المنافع صورت گرفت؛ صدور بیانیه آلمآتی ( 28 فوریه 1998) بیانیه تاشكند (15 سپتامبر 1997)، و كنفرانس بیشكك (10ـ 9 جولای 1998) از جمله‌ این اقدامات است. در بیانیه كنفرانس بیشكك عنوان شده كه شورای امنیت از توسعه چنین نهادی حمایت می كند و خواستار توجه به توانمندسازی صلح و امنیت در هر دو سطح منطقه‌ای و جهانی می باشد. در بیانیه تاشكند، پنج دولت آسیای مركزی، اعلام كردند كه‌ایجاد چنین منطقه‌ای، عنصری ضروری در سیاست خارجی آنها به شمار می‌رود. آنها همچنین خواستار حمایت اعضای شورای امنیت از‌ این ابتكار عمل شدند. مورد دیگر، تاكید‌این دولت‌ها بر ضرورت همكاری مؤثر در زمینه بكارگیری انرژی هسته‌ای برای اهداف صلح‌آمیز است. آنها خواستار نظارت بر اقدامات انجام شده در راستای فعالیت‌های هسته‌ای به وسیله آژانس‌های ویژه سازمان ملل شدند.

 

مساله دیگر، امنیت روسیه و سیاست تسلیح هسته‌ای‌این كشور است كه با منطقه خزر و آسیای مركزی، ارتباط مستقیمی دارد. روسیه پس از فروپاشی شوروی همچنان خواهان باقی ماندن در جایگاه یك قدرت هسته‌ای است.

 

یكی از دلایل‌ این خواسته، شرایط اقتصادی ‌این كشور است كه زیر نفوذ استراتژی تسلیحات هسته‌ای آن قرار دارد؛ دوم آنكه ملاحظات سیاست خارجی روسیه، انگیزه ملی مسكو را برای تداوم سیاست هسته‌ای تحریك می‌كند؛ مساله بعدی نیز به درك پرستیژ و احساس «قدرت برتر بودن» بازمی‌گردد؛ برای روسیه مهم است كه همچنان یك قدرت هسته‌ای برتر قلمداد شود. چهارمین نكته به ساختارهای تصمیم‌گیری روسیه مربوط می‌شود. در زمینه بكارگیری تسلیحات هسته‌ای بیشتر تصمیمات از جانب نظامیان اتخاذ می‌شود. از نظر آنها هر تصمیمی می تواند برای امنیت هسته‌ای آسیای مركزی و غربی مهم باشد و سرانجام پنجمین عامل، پیدایش مفهوم جدید امنیت ملی در تفكرات استراتژیك روسیه است.

 

سال 1999 میلادی، دكترین جدید نظامی روسیه تدوین شد. اسناد نشان می‌دهند، بكارگیری سلاح‌های هسته‌ای در‌ این دكترین، حتی در جنگ‌های كوچك یا درگیری‌های داخلی ـ كه امنیت روسیه را تهدید می‌كنند ـ آسان گرفته شده است. این دكترین امكان استفاده از تسلیحات اتمی را در سطح بین الملل و در مقابل بازیگران خارجی نیز موجه نشان می‌دهد، در حالی كه دكترین نظامی سال 1993 روسیه درباره بكارگیری بالقوه سلاح‌های هسته‌ای بود. دكترین جدید، سخن از امكان بكارگیری عمل‌این سلاح‌ها علیه هر نوع تهاجم ضدروس ـ اعم از شیمیایی یا بیولوژیك ـ به میان آمده است. امكان صدور تسلیحات هسته‌ای و تكنولوژی مرتبط با آن از روسیه به خارج موضوع دیگری است كه در دكترین 1999 به آن پرداخته شده است. علاوه بر مسایل صادرات هسته‌ای، امكان قاچاق سلاح‌های اتمی از روسیه به دیگر مناطق همسایه شامل آسیای مركزی، اروپای شرقی و مركزی و خاورمیانه و بالكان نیز وجود دارد.

 

به رغم موافقت نامه‌هایی كه میان اعضای «CIS» بسته شده، همكاری ضعیف میان سازمان سیاسی، نتوانسته كارساز باشد. در زمینه مسایل هسته‌ای آسیای مركزی، نقش آمریكا را نیز نباید نادیده گرفت. همكاری واشنگتن با بلاروس و قزاقستان، برای كنترل و محدود كردن سلاح‌های هسته‌ای، مشخصه توسعه امنیت در منطقه خزر است. همچنین برنامه همكاری كاهش تهدید به منظور كنترل مرزها و تعدیل مواد هسته‌ای و نظارت بر تكنولوژی اتمی در‌این راستا است. آمریكا به وسیله برنامه «نان لوگار» (nunn – Lugar) از برنامه هسته‌ای قزاقستان حمایت می كند.

 

هند و پاكستان نیز دو همسایه‌این منطقه هستند كه هنوز پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا نكرده‌اند، اما ‌این سلاح‌ها را در اختیار دارند. هند در تلاش است تا امكانات هسته‌ای خود را با كمك روسیه گسترش دهد. آسیای جنوبی نیز ممكن است، سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیك خود را مانند موشك‌های خویش گسترش دهد. در پیش گرفتن سیاست صلح‌آمیز در آسیای جنوبی به صلح و امنیت و ثبات خاورمیانه كمك می‌كند.

 

 

2ـ نفوذ اسراییل در منطقه

 

اسراییل توجه ویژه‌ای به گسترش مناسبات با دولت‌های حوزه خزر دارد. تلاش‌های‌این كشور برای یافتن راههای نفوذ توسعه رابطه با‌این كشورها قابل توجه است. به عنوان مثال نتانیاهو، نخست وزیر وقت اسراییل در سال 1997 گفت: ما دولت قدیمی هستیم كه توانستیم استقلال خویش را به دست آوریم و اكنون به عنوان ملت‌های مستقل، آرزوی ما تداوم و توسعه كشورهایمان است.‌این مساله در مورد قزاقستان و تركمنستان نیز صادق است. در 25 می 1995، نیازف به اسراییل سفر كرد و با وایزمن، رابین و پرز دیدار و در مورد مناسبات دو جانبه اقتصادی گفت‌و‌گو كرد.

 

اسراییل در پروژه 100 میلیون دلاری ساخت خطوط لوله گاز از تركمنستان به تركیه، مشاركت و سرمایه‌گذاری كرده است. نورسلطان نظربایف نیز در دسامبر 1995 از اسراییل دیدار كرد وی در‌این دیدار ضمن ملاقات با وزیر خارجه وقت اسراییل گفت: ما خواهان گسترش مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با اسراییل هستیم.

 

 

 3ـ اسلام رادیكال

 

پس از فروپاشی شوروی و ‌ایجاد جمهوری‌های تازه استقلال یافته، نیروهایی در آسیای مركزی به وجود آمدند كه در صدد تشكیل دولت اسلامی بودند، ولی رهبران جمهوری‌ها به دنبال توسعه دموكراسی و اقتصاد بازار آزاد بودند كه ‌این فرآیند با مناقشه تاجیكستان هم‌زمان شد. در تاجیكستان حزب رستاخیز اسلامی با دولت مخالفت كرد و‌این مخالفت به جنگ داخلی تبدیل شد و اتحادیه اپوزیسیون تاجیكستان شكل گرفت.‌این اپوزیسیون در سال 1999، موفق شد احزاب مذهبی را در قانون اساسی بگنجاند و آنها را قانونی اعلام كند. ‌این اقدام بعدها مورد سوءاستفاده برخی احزاب مذهبی قرار گرفت و آنها تلاش كردند تا حاكمیت سیاسی را به دست گیرند.

 

تهدید بالقوه بنیادگرایی سبب شده تا برخی تحلیلگران غربی، در صدد شناسایی تفاوت میان مذهب اسلام با جنبش‌های بنیادگرا برآیند، اما اغلب به‌این نتیجه می‌رسند كه هر دو یك ماهیت دارند. از زمان فروپاشی سیستم كمونیستی، تلاش برای به دست آوردن موجودیت، موضوع مهم و مورد توجه دولت‌های منطقه شده است. روسیه، برای جلوگیری از رشد اسلام گرایی در میان جمهوری‌ها نفوذ چندانی ندارد اما دولت‌های غربی، از این امر نگران هستند. آسیای مركزی در فرآیند ملت‌سازی و تجدید ساختار قرار داد و به لحاظ مجاورت با منطقه خاورمیانه و نفوذ بالقوه بر آن، مورد توجه است.

 

عربستان، فعالیت ویژه‌ای در آسیای میانه دارد؛ ‌این كشور در ساخت مساجد، مكاتب مذهبی و تشكیلات اسلامی، سرمایه‌گذاری فراوانی كرده و در صدد گسترش و نفوذ‌ایین وهابی در میان این جمهوری‌هاست. هر چند مشكل است بپذیریم كه عربستان، راه نفوذ مناسبی در منطقه پیدا كرده است، زیرا در نظر بسیاری، جنبش وهابیت با مفاهیم اساسی اسلام فاصله دارد. پاكستان و افغانستان نیز به عنوان دو كشور همسایه منطقه با مسلمانان آسیای مركزی مراوده دارند، اما به نظر می‌رسد‌، ایران از نفوذ بیشتری بر كشورهای آسیای میانه برخوردار باشد. ایران هر چند‌ از كشور عربستان دموكراتیك‌تر است، اما كمتر مورد توجه كشورهای غربی قرار دارد و از‌این رو نتوانسته به اهداف اسلام گرایانه خود در منطقه دسترسی یابد.   

 

تركیه مهم ترین بازیگر منطقه است، پیوندهای تاریخی قومی و فرهنگی آن با كشورهای آسیای میانه قابل چشم‌پوشی نیست؛ ‌این ویژگی‌ها، راه را برای نفوذ تركیه در منطقه باز كرده است. پس از فروپاشی شوروی، تركیه به عنوان مدل توسعه غربی، مورد توجه جمهوری‌ها قرار گرفته و آنها می‌كوشند، برای غربی شدن هر چه بیشتر به‌این كشور نزدیك شوند هزاران دانشجو از كشورهای آسیای میانه در دانشگاههای تركیه درس می‌خوانند و 130 مدرسه ترك در‌این منطقه مستقر شده كه این نفوذ قابل توجه تركیه، باعث كاهش تهدید بنیادگرایی در آسیای مركزی شده است. با توجه به مباحث مطروحه می‌توان گفت، جداسازی منطقه خزر از تصویر ژئوپلتیك خاورمیانه توسعه یافته، امكان پذیر نیست و‌این حاكی از افزایش پیوند خاورمیانه و مناطق شمالی آن است.

 

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 25 اسفند 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: دریاها،     | نظرات()