كشمیرى وسط دریاى مدیترانه

مقایسه ارزش حفظ قبرس و عضویت در اتحادیه اروپا براى تركیه

 

جزیره قبرس در مدیترانه و كشمكش یونان و تركیه بر سر مالكیت آن بى شباهت به بحران كشمیر در شبه قاره هند و كشمكش دولت هاى هند و پاكستان بر سر حاكمیت این جزیره نیست. بحران قبرس از زمانى آغاز شد كه دولت بریتانیا در سال ۱۹۵۹ تصمیم به خروج از این جزیره گرفت. در آن زمان سه كشور انگلیس و یونان و تركیه در زوریخ گردهم آمدند و بر سر چگونگى اداره این جزیره و تشكیل دولت مستقل و متحد به توافق هایى رسیدند. به دنبال آن و در سال ۱۹۶۰ دولت مستقل تشكیل شد، اما عمر این دولت سه سال بیشتر به طول نینجامید. به زودى اختلاف میان رهبران دو بخش آغاز شد و هر كدام از دولت هاى تركیه و یونان به حمایت و طرفدارى از هم نژاد هاى خود برخاستند. بحران با تنش هاى شدیدى كه در سال ۱۹۷۴ در جزیره رخ داد و با یورش نظامیان تركیه به جزیره به اوج رسید. سازمان ملل متحد به سرعت وارد ماجرا شد و خط حائلى میان دو بخش ترك و یونانى نشین جزیره ترسیم شد. از آن زمان به بعد دو سوى این خط حائل با دو حاكمیت متفاوت به حیات سیاسى خود ادامه مى دهد. بحران مشابهى نیز در شبه قاره هند رخ داد. نیروهاى انگلیسى در سال ۱۳۲۶ خورشیدى تصمیم به خروج از كشمیر گرفتند. با خروج انگلیسى ها از منطقه هر یك از دو كشور هند و پاكستان قصد خود را مبنى بر حاكمیت بر كشمیر اعلام كردند. این امر موجب كشمكش شدید میان دو طرف شد به نحوى كه بعد از خروج نظامیان انگلیسى از كشمیر، هند و پاكستان دو بار جنگ خونینى را براى تصرف این منطقه راه انداختند. سرانجام پس از جنگ هاى خونین نیروهاى نظامى دو كشور هر كدام دو سوى رودخانه اى كه كشمیر را نصف مى كند تصرف كردند. اكنون وضعیت نه جنگ و نه صلح بر شبه قاره هند حاكم است و بحران كشمیر نه تنها مانعى براى همكارى هاى هند و پاكستان و در رأس آن همكارى هاى منطقه اى شده است بلكه این امر موجب راه افتادن مسابقه تسلیحاتى و قطب بندى هاى سیاسى نیز شده است. اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد، تركیه، یونان و دیگر كشورهاى دخیل در این ماجرا تلاش هاى دوباره خود را بر حل وفصل بحران قبرس آغاز كرده اند. در حالى كه ۲۷ آذر ماه رهبران ۲۵ كشور اروپایى در بروكسل با پیش كشیدن بحران قبرس «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر تركیه را به شدت تحت فشار قرار دادند و مى رفت تا این مسئله روابط تركیه و اتحادیه اروپا را دچار چالش كند، نخست وزیر تركیه خشمگین از رفتار رهبران این اتحادیه ضمن تهدید به خروج از جلسه گفت: «شما هفتاد میلیون ترك را به ۶۰۰ هزار یونانى تبار جزیره ترجیح مى دهید. من جواب ملت خود را چه بدهم.» اردوغان سپس با قول شفاهى كه به رهبران اتحادیه اروپا براى پایان دادن به بحران قبرس داد، توانست نظر موافق آنها را براى تعیین زمان آغاز گفت وگوهاى تركیه با اتحادیه اروپا جلب كند. با تصمیماتى كه در بروكسل گرفته شد امید طرفداران به وحدت و یكپارچگى جزیره قبرس قوت گرفت. تكاپو براى صلح و تشكیل دولت متحد آغاز شد. اما باید پذیرفت كه بحران قبرس پیچیدگى هاى خاص خود را دارد. اگر چه نخست وزیر تركیه در بروكسل هیچ سندى كه حاوى به رسمیت شناختن بخش یونانى نشین به عنوان نماینده كل جزیره قبرس باشد را امضا نكرد و تنها با قول شفاهى به خواسته هاى خود مبنى بر تعیین زمان براى مذاكره كشورش با اتحادیه اروپا رسید، اما حتى قول شفاهى او نیز موجب بروز مشكلاتى براى وى و حزب تحت رهبرى اش شد. برخى مخالفان حزب حاكم عدالت و توسعه دولت را متهم به عدول از منافع ملى در خصوص جزیره قبرس كردند. صرف نظر از مقاومت هاى پراكنده برخى از مخالفان دولت رجب طیب اردوغان عزم خود را براى عملى كردن وعده هایش جزم كرده است. هر چند كه «عبدالله گل» وزیر امور خارجه تركیه در برابر ادعاهاى مخالفان اعلام كرد قول شفاهى اردوغان به معناى به رسمیت شناختن بخش یونانى نشین جزیره به عنوان دولت و نماینده كل قبرس نیست. براساس قوانین اتحادیه اروپا، تركیه براى عضویت در این اتحادیه باید پروتكل همكارى گمركى با كشورهاى عضو این اتحادیه كه قبرس نیز یكى از آنها است را امضا كند. امضاى پروتكل مذكور به معناى شناسایى رسمى قبرس از سوى تركیه است. اردوغان كه خوب مى داند دادن هر نوع امتیاز به یونان و بخش یونانى نشین قبرس موجب شورش ملت علیه دولت، دخالت بى چون و چراى ارتش و اختلاف شدید در حزب تحت رهبرى اش خواهد شد تمامى كوشش هاى خود را بر حل وفصل این بحران در چارچوب طرح صلح دبیركل سازمان ملل قرار داده است.

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 25 اسفند 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: دریاها، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()

دریای آدریاتیك، مرزی برای كلیة خطرات

آیا دریای آدریاتیك وجود دارد؟ خلیج سابق ونیز دیگر شهرت خوبی ندارد .آلوده شده ، جهانگردان شكارچی به صورت انبوه به آن هجوم می آورند، حال آن كه این دریای نیمه بسته یكی از مرزهای اساسی اروپا را تشكیل می دهد. خط فاصلی است بین سازمان معاهدة آتلانتیك شمالی (ناتو) و كشورهای سوسیالیستی نامتعارف یعنی یوگوسلاوی و آلبانی؛ دیگر از این پس دریاچه ای حفاظت شده و گاهی هم گورستانی جهت هزاران مهاجر مخفی است كه قصد رسیدن به غرب ثروتمند را دارند.

 

روز ٩ ژانویة ٢٠٠٤ ؛ ٢١ داوطلب مهاجرت مخفیانه در جریان غرق شدن یک قایق بادی در کناره های ساحلی آلبانی جان سپردند.در حالیکه در سالهای اخیر كمتر مهاجران در دریای آدریاتیك می میرند. تمایل به مهاجرت در بالكان همزمان با وقایع پیچیده ای كه پس از جنگ در یوگوسلاوی به وقوع پیوست کم شده است.

 

مركز مهاجر پذ یر رژینا پاسیس؛ كه در ١٩٩٧ ایجاد شده است توده ای عظیم از بتون را تشكیل می دهد كه در اطرافش سیم خاردار كشیده شده و در یكی از سواحل جنوب پوی؛ نه چندان دور از دهكدة سن فوكا در تقریبآ بیست كیلومتری شهر باروك لس قرار گرفته است. محل اقامت موقتی استریا؛ تنها مركزی بشمار می رود كه دولت ادارة آن را به حوزه مذهبی كلیسای كاتولیك سپرده است. مدیر این مركز دون سزار لود زرتو توضیح می دهد كه چند سالی است كه راه های مهاجرت مخفی به صورت وسیعی جابه جا شده است. اكثر مهاجرین مخفی كه وارد ایتالیا می شوند ؛ اینك از لیبی وارد سیسیل می شوندّ؛ سایرین در حالی كه در كامیون ها یا كانتنرهایی سوار می شوند كه از تركیه بار گیری شده به بنادر باری یا بریند یسی در آدریاتیك می رسند.

 

در ١٩٩٨ حكومت ایتالیا كه متشكل از حزب چپ میانه بود مراكز نگهداری حفاظت شده ای را ایجاد كردَِّ، و رژینا پاسیس بالاخره تغییر ریشه ای وضعیت خود را پذ یرا شد. با این وجود دون سزار بی رودربایستی علیه قانون بوسی فینی سخن می گوید كه به سال ٢٠٠٢ وضع شده است وشرایط پذ یرش خارجیان را سخت تر می كند. وی توضیح می دهد كه قانون باید پذ یرش را با اجازه اقامت هماهنگ سازد . اما بر عكس ؛ ما از نداشتن اقامت قانونی عاملی برای جنحه می سازیم. بیهوده است تا قانونی وضع كنیمَ تا ما را علیه مهاجرت محافظت كند؛ چه حركت مهاجرت علی ایحال راه خود را ادامه می دهد.

 

قریب به دویست و پنجاه خارجی در این جا به مدت حداكثر شصت روز باید دورة حبس اداری را طی كنند؛زمانی که قبل از اخراج آنها برای مقامات کشور مبدا امکان شناسائی شان را فراهم می آورد. امری که بر طبق آمار وزارت کشور ایتالیا در سال ٢٠٠٢ شامل ٦.٣٦ درصد افراد تحت بازداشت در تمام مراکز شبه جزیره شده است. مرکز تحت مدیریت د ون سزار بویژه مهاجرین مخفی به سیسیل را میپذیرد. اگرچه شرائط زندگی در اینجا بهتر از سایر مراکز می باشد ، اما مدیریت د ون سزار از سوی چپ افراطی مورد انتقاد قرار گرفته است (دون سزار برای ضرب و شتم یک گروه مهاجر که در سال ٢٠٠٢ قصد فرار داشتند به دادگاه فرا خوانده است).

 

در آلبانی ؛ عزیمت به خارج تنها چشم اندازی است كه به قسمت اعظم مردم ارایه می شود. بر مبنای آمار گیری نفوس كه به سال ٢٠٠١ انجام شد و اولین آمارگیری پس از سقوط كمونیسم به شمار می رفت؛ به رغم میزان زاد و ولد بالا ؛ تعداد جمعیت به وضوح كاهش می یابد(١).

 

اگر دون سزار هنگامی كه در مورد آلبانیایی هایی كه روز ٩ ژانویه غرق شد ند از ندانم كاری می گوید؛ انعكاس آن در آن سوی دریا، در بندر ولورا در آلبانی هم همین گونه است. این بندر كه در انتهای خلیجی فوق العاده زیبا قرار دارد، در ماه مارس سال ١٩٩٧ پایگاه شورشیان به شمار می رفت(٢)و از شهرتی بدآوازه به عنوان مركز داد وستد مواد مخد ر و انسان برخوردار است.

 

این داد وستد ماورای آدریاتیك تاریخچه ای طولانی دارد. به هنگام دیكتاتوری انور خوجه ؛ آلبانی كشوری بسته به حساب می آمد؛ اما دولت قسمت اعظم درآمد های ناچیز ارزی خود را از فروش سیگار به دست می آورد؛ این سیگارها قبل از فرستاده شدن به ایتالیا در ولورا انبار می شد ند . هزاران سرباز وظیفه دوره خدمت نظام خود را صرف جابه جاكردن كوهی از سیگارهای آمریكایی می كردند كه در كیوسك های آلبانی یافت نمی شد. سپس در طی شورش ها ؛ شهر تبد یل به پایگاه شورشیان وشبكه های بی شمار جنایتكاران شد كه نظر به ایتالیا داشتند. هر شب ؛ ده ها قایق تند رو با محمولاتی مركب از مواد مخد ر؛ سیگار و داوطلبان مهاجرت به سواحل پوی هجوم می آورند.

 

از هنگامی كه حكومت سوسیالیستی آقای فاتوس نانو در ١٩٩٧ به قدرت رسیده است؛ مبارزه علیه جنبه های آشكار جنایت سازمان یافته را در سر لوحه اهداف خود قرار داده است. محورهای بین راهی كشور دوباره امن شده است ؛ و شهرهایی چون ولورا د یگر مناطق خارج از محدودة قانون به شمار نمی روند. یك واحد نظامی ایتالیایی آلبانی در جزیرة كوچك سازان که خلیج ولورا را محصور میکند، مستقر شده است. این جزیره که سابقا به ونیز تعلق داشت دارای موضعی استراتژك است و به این دلیل همواره به « قفل » آدریاتیك معروف بوده است.

 

ازنظر آقای رامی ایسوفی مالك هتل بولونبا مساله روشن است؛ دیگر هیچ كشتی به سوی ایتالیا نمی رود. حتی نیازی هم به نظارت در روی دریا نیست؛ چون از ساحل هر كس می تواند ببیند که آیا قایقی به آب افكنده شده و پلیس را خبر كند. پس فاجعة ٩ ژانویه از كجا سر چشمه می گیرد؟ آن شب دریا متلاطم بود و كشتی نمی بایستی عزیمت می كرد. قاچاقچیان از ایتالیا آمده بود ند و تلا ش كرد ند تا با كسانی كه آمادة به همه چیز بودند، عزیمت كنند. در اینجا هیچكس چنین خطری را نمی پذیرفت.

 

بویژه آنکه در ماه آوریل ٢٠٠٣ ؛ حكومت آلبانی به شركت نفتی ایتالو رومنا اجازة ساخت و بهره برداری از یك پایانة نفتی را داده است. در عوض كارهای ساختمانی ؛ شركت ایتالیایی امتیاز انحصاری سی ساله و معافیت های مالیاتی به د ست می آورد. اما نمایند گان مجلس موقتا مانع اجرای این طرح شده اند كه گویا قرارداد آن با فساد مالی و رشوه خواری همرا بوده است (٣). تیرانا كه تا مد ت ها چشم به یونان داشت اینك جز به ایتالیا نمی اند یشد ؛ ولورا ویترین این گشایش به سوی ایتالیا است .

 

ساحل جنوبی آلبانی شروع به جلب جهانگرد و توریست، كرده است حال آن که پیش از این از این لحاظ مورد توجه نبود. از ولوا تاسارادانا در مرز یونان؛ ساحل شن ریز خالی و دهکده های قدیمی قرار دارند كه تقریبا به حال خود رها شده اند. نو كیسه ها، دارای ویلاهایی روی خلیج خالی از سكنه هستند و نخست وزیر ایتالیا سیلویوبرلوسكنی چند سالی است كه به آن علاقه نشان می دهد؛ در سال ٢٠٠٢ وی به همراه جیان كارلو راگازی معمار كه متخصص ایجاد فضاهای توریستی لوكس و گران قیمت است ، این سواحل را در نورد ید.

 

جاده ای كه سارادانا را به هیمارا متصل می كند راهی پر د ست انداز است كه در آن قطعات آسفالت خبر از طرح های توسعة بسیار قد یمی می دهد. با این وجود این دو شهر تبد یل به دو كارگاه بزرگ شده اند. چند سالی است كه توریست های کوسووئی سواحل جنوبی « مام میهن » را كشف کرده اند، جائی که در آن جا پانسیون و هتل و رستوران پشت سر هم ساخته می شود.

 

البته مردم چندان شانسی در بهره بردن از تاثیرات اقتصادی توریسم ندارند. در دهکده های ساحلی اكثریت با یونانی ها است ؛ و گواه آن شعارهای دیواری است كه از تبار یونانی تمجید میکنند وروی كلیة ابنیة باقیمانده از رژیم كمونیستی به چشم می خورند. برای ساكنان جنوب كشور یعنی اقوام یونانی یا آلبانیایی های ارتودوكس مهاجرت به یونان از ارجحیت بر خوردار است.(٤)

 

معذ لك عوارض مناقشة آلبانی و یونان پس از جنگ دوم جهانی هنوز پا بر جاست ؛ دو كشور هنوز رسما به وضعیت جنگی بین خود خاتمه نداده اند. پس از ١٩٤٥ ؛ مقامات یونانی كام ها یا آلبانیایی های اپیر را در سطح وسیع اخراج كردند؛ چه اینان جمعا متهم به همكاری با اشغالگران آلمانی و ایتالیایی بودند. روز ٨ آوریل ٢٠٠٤ پارلمان تیرانا از ترس واکنش یونان حاضر نشد طرح تقاضای استرداد دارائی های آلبانی ها را كه توسط یونان غصب شده بود ، بررسی كند.

 

آقای ایسوفی كه خانواده اش سابقا در كامریا اقامت داشتند توضیح می دهد؛ والد ینم هرگز نتوانستند دهكدة زادگاهشان را ببینند؛ دهكده ای كه در ساحل یونان در شمال ایگومنیستا قرار داشت؛ زیباترین مكان آدریاتیك آنجاست در مقابل كورفوست ؛ وی قبل از بر ملا كردن سوء استفادة یونانیان این كلمات را بر زبان می آورد؛ و ادامه می دهد ؛ یك بار د یگر آتن تهدید به اخراج كارگران آلبانیایی كرده است و وحشت سراپای حكومت مارا فرا گرفته است. معذلك آنها نتوانستند حتی از كارگران غیر قانونی ما هم صرفنضر كنند؛ چه كسی روی كارگاه های المپیك كار می كند؟

 

سالهاست كه مونتنگرو و كرواسی به پذ یرش جهانگردان به صورت انبوه می پردازند. به دلیل مجازات های بین المللی كه در سالهای ١٩٩٠ به دلیل همكاری مونتنگرو با صربستان در فدراسیون یوگسلاو بر این كشور تحمیل شد؛ توریست های غربی از مونتنگرو روی بر تافته اند. اكثر توریست هایی كه تعطیلات تابستانی خود را در سواحل آن جا می گذرانند یا از صربستان می آیند یا از كوسووو؛ البته توریست های روس و اوكراینی نیز شروع به چهره نمایی كرده اند. پس توریست های تابستانی صرب با قدرت خرید ضعیف و تازه به دوران رسیده های روسی مشتریان عمدة شهر بودوا را تشكیل می دهند كه سابقا عروس آدریاتیك به حساب می آمد.

 

این شهر كه یك قلعة قدیمی است با نزدیك به ١٠٠٠٠٠ جمعیت، هم چون شهر استوی استفان از شهر سازی بی بند و بار در عذاب است . در مقابل جزیرة كوچكی كه تبد یل به هتلی اسطوره ای شده است و سابقا ستارگان سینمای ایتالیا به آن جا رفت و آمد داشتند؛ ساختمان های چند طبقه می سازند. كامیون ها مواد ساختمانی را روی پلاژ می ریزند؛ و ساختمان های جد ید كه فاقد هر نوع پروانه ساختمان است خطرات فراوانی برای كلیة منطقه در بر دارد؛ علی الخصوص به د لیل بالا آمدن چاه های فاضلاب.

 

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 25 اسفند 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: دریاها، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()

درس های اطلاعاتی جنگ عراق

 

  بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند.

 

 

بعد از آغاز عملیات جنگی آمریکا در عراق در سال 2003، نقطه تمرکز واشنگتن از منازعه در افغانستان تغییر کرد. تا این اواخر، سیاست آمریکا بر پیروزی در جنگ عراق و در همان حال تضمین پیروزی ائتلاف در افغانستان متمرکز بود. با این وجود، علی رغم شرایط متفاوت قابل توجه، ایالات متحده درس های زیادی از عملیات آزادسازی عراق آموخته است که می تواند برای عملیات پایدار، به ویژه در عرصه اطلاعاتی به کار گرفته شود.

پیش زمینه
ماه ها قبل، خشونت های فرقه ای، حملات وحشیانه با وسایل انفجاری، کمین ها، ترورها و آدم ربایی ها به صورت یک نُرم و هنجار در عراق درآمده بود. با این وجود، این شرایط به نحو شگفت آوری طی 18 ماه گذشته تغییر کرد و تعداد این نوع از حوادث به نحو عجیبی تقلیل یافت.
برخی ناظران بر این باورند که صفت و ویژگی این تغییرات شگرف درحوزه امنیت سال 2007، افزایش تعداد نیروی زمینی آمریکا در عراق بود؛ در حالی که سایر ناظران معتقدند شوراهای بیداری سنی ها – که از آن طریق نیروهای آمریکایی به استقرار شبه نظامیان سنی کمک کردند – در این موفقیت دخیل بوده است. هر دو عامل به بهبود شرایط عراق به نحو قابل ملاحظه ای کمک کردند. با این وجود، عوامل عمده موفقیت را می توان چنین برشمرد: اطلاعات دقیق و به موقع، اختراعات و تکنولوژی های جدید، مدیریت جدید در آژانس های حاضر در عراق، تاکتیک ها، تکنیک ها و رویه های جدید و درس های آموخته شده از نبرد طولانی که نیروهای آمریکایی را قادر ساخت عملیات های اطلاعاتی را به نحو مؤثری به عهده گیرند.
در عراق، در ابتدا دشمن یک یا دو گام جلوتر از نیروهای ائتلاف بود اما هنگامی که توانایی ها و ابزارهای اطلاعاتی در تکنیک ها، تاکتیک ها و روندها بهبود یافت این وضعیت تغییر کرد. در واقع، عملیات اطلاعاتی به موقع، به نیروهای ائتلافی اجازه داد تا به جای واکنش صرف، مؤثر واقع گردند – که اغلب با ایجاد اختلاف در کار دشمن طی اجرای این طرح یا اجرای این عملیات بود. در این میان، ارتش و سازمان اطلاعاتی نیروی دریایی همراه با وزارت دفاع و آژانس های اطلاعات ملی تغییرات چشمگیری برای حمایت بهتر از عملیات ضد شورش در عراق ایجاد کردند.

عملیات های اطلاعاتی
همه گروه ها و شاخه اطلاعاتی – اطلاعات انسانی، اطلاعات سیگنالی، اطلاعات تصویری و همچنین سازمان اطلاعاتی، اطلاعات نظارتی و اطلاعات شناسایی – عمدتاً هواپیماهای بدون سرنشین – به شکل ها و اندازه های مختلفی به این تلاش ها در عراق کمک کرده اند. آژانس های حمایت از رزم در افغانستان نیز به همتاسازی این حمایت ها در عراق، كمك کردند و فشارهای خود را بر منابع بسیار ارزشمند موجود یعنی نیروی انسانی افزودند. اما با تغییر در اولویت ها از عراق به افغانستان و با توجه به تعهد آمریکا مبنی بر عقب نشینی از عراق تا پایان سال 2011، بار نیروی انسانی باید سبک تر شود.

اطلاعات انسانی
در ابتدا، عملیات های اطلاعاتی انسانی در عراق دشوار بودند و اطلاعات دقیق و به موقعی را تولید نمی کردند. در هر محیطی به ویژه در شرایط جنگی برای توسعه امکانات اطلاعات انسانی، زمان یکی از ملزومات اساسی است. به ویژه برای عملیات کنندگان ضرورت دارد تا با محیط آشنا شده و جامعه و فرهنگی که در آن عملیات می کنند را به خوبی درک کنند. اطلاعات انسانی به ویژه برای کشف فرصت هایی که به سبب شورای بیداری سنی ها ایجاد شده بود، مهم بود و منجر به کسب اطلاعات زیادی گردید که طی آن شهروندان محلی شروع به شناسایی عناصر، تسهیل کنندگان و عوامل جاسوسی القاعده عراق در اجتماعات آن ها کردند و به نیروهای ائتلافی اجازه دادند تا ضربه جدی را به ساختار القاعده عراق وارد سازند.
اطلاعات انسانی در عراق به نحو چشمگیری بهبود یافت و تجارب زیادی از آن آموخته شد كه برای آموزش و آمادگی نیروها برای صف آرایی های آینده ثبت شده اند. واحدهای اطلاعات انسانی از افزایش منابع خود بهره مند شدند. رسته های اطلاعات انسانی اكنون در همه شركت های اطلاعاتی نظامی در سطح تیم رزمی تیپ مستقر شده و دو مجموعه قوی اطلاعات انسانی نیز در همه گردان های اطلاعات نظامی تیپ های نظامی میدان نبرد ادغام شده اند كه سطح بی سابقه ای از امكانات تاكتیكی اطلاعات انسانی را فراهم می نمایند. بخش های مدیریت و طراحی اطلاعات نظامی با تجربه در تیم های رزمی تیپ و لشكرها اضافه شده اند. پیمانكاران غیرنظامی نیز به منظور رفع نیازهای مربوط به مترجمان بیشتر، در این یگان ها مستقر شده اند. تجارب حاصل از عراق مجموعه اطلاعات انسانی روز آمد شده ای را در افغانستان شكل داده است. همانند عراق، امتیازات اطلاعات انسانی به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل یافته است و فرماندهان عملیات اكنون درك بهتری از این موضوع دارند كه چگونه اطلاعات انسانی خود را آرایش دهند.
در نتیجه، اكنون تیم های اطلاعات انسانی و مدیران آن ها آشنایی بیشتری با محیط و فرهنگ افغانستان دارند. در نهایت، از طریق استفاده از پیمانكاران غیرنظامی و تمركز مجدد برنامه زبان ارتش، مترجمان و بازجویان بیشتری تامین شدند. علی رغم این موفقیت ها، نیازهای بیشتری وجود دارند كه باید رفع شوند. نیروهای آمریكایی باید به جمع آوری اطلاعات حساس ادامه و آن ها را در اختیار شركای خود در ائتلاف و دولت افغانستان قرار دهند؛ و نیروهای همكاری امنیتی بین المللی (ایساف) باید پرسنل غیر نظامی و نظامی افغان را برای هدایت عملیات های اطلاعات انسانی آموزش دهد، به طوری كه آن ها بتوانند این اطلاعات را برای نیروهای خود جمع آوری، تحلیل و منتشر نمایند.

اطلاعات سیگنالی
اطلاعات سیگنالی در آغاز جنگ عراق بسیار مهم بودند، اما بعد از شكست ارتش عراق كمتر مناسب واقع شدند. با این وجود، با احیای مجدد زیربناهای ارتباطاتی در عراق، اطلاعات سیگنالی به عنوان منبع ارزشمند اطلاعات مجدداً در دستور کار قرار گرفت و احیاء گردید. آژانس اطلاعات امنیت ملی تیم های پشتیبانی رمز نویسی را به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد و این امتیاز را در صحنه كارزار مستقر ساخت؛ به طوری كه این اطلاعات و حمایت ها به موقع و به جا بود. از آن جا كه آ‍ژانس امنیت ملی بر روی همه عملیات های اطلاعاتی سیگنالی كنترل دارد، قادر است به نحو موثری این عملیات ها را هدایت كند.
آژانس امنیت ملی به منظور هدایت مجموعه اطلاعات سیگنالی، بحث در خصوص موفقیت ها و شكست ها، مطرح ساختن تكنیك ها، تاكتیك ها و روندها و ارزیابی تاكتیك های دشمن، هر هفته نشست ها و ویدئوكنفرانس هایی را در عراق و افغانستان با حضور همه دست اندرکاران و اعضای تولیدكننده اطلاعات سیگنالی میزبانی می کند.
حمایت اطلاعات سیگنالی برای بهبود وضعیت در افغانستان ادامه خواهد یافت و هنگامی كه این كشور نوسازی شد و زیرساختارهای آن بهبود یافت، فرصت ها برای كمك و بهره برداری افزایش می یابد؛ همان گونه كه این كار در عراق صورت گرفت. بزرگ ترین چالش در افغانستان امكان همكاری اطلاعاتی با شركای ائتلاف بدون افشاسازی شیوه های حساس گردآوری است. همانند اطلاعات انسانی،‌ دولت افغانستان نیازمند آن است كه برای هدایت عملیات های سیگنالی برای خود، آموزش های لازم را دریافت کند.

اطلاعات تصویری
در حوزه حمایت و پشتیبانی تصویری، آژانس اطلاعات تصویری ملی به افزایش توانایی فرماندهان عملیات جهت تجسم میدان نبرد ادامه می دهد. در عراق، آژانس اطلاعات تصویری تیم پشتیبانی تصویری را در سطوح نیرو، سپاه و لشكرها مستقر ساخت و به تازگی در همكاری با آژانس امنیت ملی آن را تا سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد. تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری در تیم های پشتیبانی رمزنویسی ادغام شده اند و در یك زمان تقریباً واقعی اطلاعات سیگنالی و تصویری را برای فرماندهان تیم های رزمی لشكر فراهم می نمایند. در ارتباط با آژانس امنیت ملی، آژانس اطلاعات تصویری، تاكتیك ها، تكنیك ها و روندها را توسعه می دهد و نیازمندی ها و ضرورت های لازم برای ادغام اطلاعات تصویری در اطلاعات سیگنالی و اطلاعات انسانی را تشخیص می دهد.
به علاوه، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری كه با مقامات امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق كار می كنند، روابط مؤثری با همتایان عراقی خود ایجاد نموده است و به آن ها برای توسعه مهارت های تحلیلی در راستای حمایت از واحدهای رزمی عراق كمك می كنند. این تعاملات همچنین به توسعه تعاملات اساسی و توافق همكاری میان آژانس اطلاعات تصویری و امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق منجر می شود. این تعاملات، تبادل اطلاعات جغرافیایی را تسهیل می کند و به مدیران اداره تصویر و نقشه برداری اجازه می دهد تا از نیروهای نظامی عراق با اطلاعات جغرافیایی پشتیبانی کنند و وابستگی آن ها به نیروهای آمریكایی را كاهش دهند. هیچ یك از آژانس های پشتیبانی رزمی تاکنون این سطح از همكاری های اطلاعاتی را توسعه نداده و با همتایان عراقی خود همكاری نكرده است.
در افغانستان، اطلاعات تصویری، سایر شاخه های اطلاعاتی در زمینه تبادل اطلاعات و تكنیك ها و تاكتیك ها و روندها از جمله آموزش تحلیل گران، درست مانند آن چه كه در عراق صورت گرفت را تحت الشعاع قرار داده است.
آژانس اطلاعات تصویری، تیم های پشتیبانی تصویری را در سطوح مختلف ایساف مستقر ساخت و مشابه عراق، تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری را در تیم های پشتیبانی رمزنویسی سازماندهی نمود. در سال 2008، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری روابط عالی را با رییس اداره رمزنویسی و زمین سنجی افغانستان ایجاد نمودند. در نتیجه، تحلیلگران اطلاعات تصویری افغانستان محصولاتی را در سطوح تاكتیكی، عملیاتی و راهبردی تهیه کردند و اکنون یك تبادل اساسی و توافق همكاری میان دو سازمان توسعه یافته است.

بازرسی و شناسایی اطلاعاتی
بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند. ژنرال «ریموند اودیرنو»، فرمانده نیروهای چند ملیتی عراق اظهار داشت كه استقرار سكوهای اطلاعاتی، شناسایی و نظارتی بر پایه دكترین ضدشورش، شرایط مناسبی را برای موفقیت مقدماتی نیروها در عراق ایجاد كرده است. تمركززدایی از سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی، به تیم های رزمی لشكر و فرماندهان تیم های رزمی هنگ ها (در مواجهه با مشكلات متفاوت) اجازه می دهد تا ارتباط با دشمن را به شکلی مناسب كسب و حفظ نمایند. سیستم اطلاعاتی، نظارت و شناسایی نیرومند كه اكنون در اختیار فرماندهان لشكرها در عراق قرار دارد، سطح بی سابقه ای از آگاهی از اوضاع و احوال را می دهد. این سیستم اكنون در افغانستان مستقر شده و سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی از آن استفاده می كنند؛ کاری كه نتایجی حیاتی و تضمین كننده در بر دارد.
اكنون فرماندهان این انعطاف پذیری را برای پافشاری بر امتیازات سیستم اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی – كه در میان قوی ترین تامین كنندگان در میدان نبرد است – و انتقال آن به پایین ترین سطح تاكتیكی دارند. افغانستان یك كشور بزرگ، تقریباً به اندازه ایالت تگزاس، با زمین های خطرناك و متفاوت است كه بسیاری از نقاط آن قابل دسترس نمی باشد. نظارت مداوم به نحو رو به افزایشی امكانات رزمی نیروهای ائتلافی در افغانستان را چند برابر می كند.

نتیجه
در حالی كه عراق و افغانستان تشابه زیادی دارند اما یك تفاوت اصلی حضور نیروهای 40 كشور در افغانستان است كه تحت عنوان ایساف زیر نظر ناتو كار می كنند. پیچیدگی عملیاتی، مدیریت داده ها و تبادل اطلاعات (به سبب طبقه بندی بودن مسائل) یكی از مسائل عمده است كه ایساف در عملیات روزانه خود با آن مواجه است. به تازگی با استقرار مركز تركیب اطلاعات در افغانستان، جایی كه تحلیل گران از كشورهای ناتو با یكدیگر بر روی محصولات اطلاعاتی حیاتی و مهم كار می كنند، یک نمونه از همكاری برقرار شده است. تبادل اطلاعات حساس در یك محیط چندملیتی چالش برانگیز است اما این مسائل به منظور پیروزی در عملیات ضدشورش باید حل و فصل شوند و یك محیط امن را در افغانستان ایجاد نماید.

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

آمریکا و جنگ یمن


پرواز جنگنده‌های آمریکایی بر فراز مناطقی از یمن و بمباران مواضع حوثی‌ها در سه سطح قابل تحلیل است؛

 

سطح نخست در چرایی ورود آمریکا به نبردهای یمن که اکنون روندی فرسایشی پیدا کرده است، روحیه دادن به ارتش‌های عربستان و یمن است.

واقعیت این است که با گذشت سه ماه از حملات ارتش‌های عربستان و یمن به مواضع حوثی‌ها نه تنها از دامنه مقاومت حوثی‌ها که در نبردهای پارتیزانی زبده به نظر می‌رسند کاسته نشده که استمرار درگیری‌ها سبب فرسایشی شدن جنگ و مشکلاتی برای عربستان و یمن شده است، خصوصاً اینکه با فرارسیدن فصل زمستان و سرمای سخت مناطق کوهستانی و صعب‌العبور تحت تسلط حوثی‌ها از روحیه نیروهای مهاجم کاسته خواهد شد.

با توجه به چنین فضایی، ارتش آمریکا با ورود هوایی به صحنه نبرد تلاش دارد مقاومت حوثی‌ها را در هم شکسته و به ارتش‌های یمن و عربستان نیز پیام دهد که در نبرد با حوثی‌ها تنها نیستند.

 

دومین سطح درباره اقدام هوایی آمریکا علیه حوثی‌ها، ‌به اظهارات پترائوس فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا بازمی‌گردد که اعلام داشته ارتش آمریکا به دنبال القاعده و جلوگیری از اقدامات آنها دست به بمباران مناطقی در یمن زده است. به عبارتی بهتر امریکا با برقراری ارتباط بین حوثی‌ها و القاعده در صدد است از یک سو حوثی‌ها را نیز گروهی تروریستی معرفی کند و از سوی دیگر بمباران مواضع حوثی‌ها و به تعبیر آمریکا ضربه زدن به القاعده در یمن را با عنوان ادامه نبرد با تروریسم توجیه نماید.

آمریکا که این روزها سخت در افغانستان گرفتار شده و حتی به اعزام نیروهای نظامی بیشتر به این کشور روی آورده است تصور می‌کند با بمباران مواضعی در یمن می‌تواند به عقبه القاعده و طالبان ضربه بزند. چنین رویکردی در حالی است که اولاً مشخص نیست اصولاً پیوندی بین حوثی‌ها با القاعده وجود داشته باشد و به همین علت شاید آمریکا برای بد نام ساختن حوثی‌ها و توجیه عملیات هوایی خود چنین تبلیغاتی را برجسته‌سازی کرده است و ثانیاً آیا بمباران نظامی مناطقی از یمن به مفهوم استمرار نظامی‌گری و سیاست مبتنی بر قدرت اوباما محسوب نمی‌شود؟ آیا با چنین رویکردی بر پیچیدگی بحران افزوده نخواهد شد؟ و سؤال دیگر اینکه نسبت بین این اقدامات با شعار تغییر اوباما چگونه است؟

 

سومین سطح در بمباران هوایی یمن از سوی ارتش آمریکا قتل عام احتمالی غیر نظامیان است که در کارنامه ارتش آمریکا مسبوق به سابقه است. آمریکا در سال‌های اخیر هزاران نفر غیرنظامی را در افغانستان، عراق و پاکستان به بهانه مبارزه با القاعده و طالبان به خاک و خون کشیده است. با توجه به حجم اندک پوشش خبری درگیری‌های یمن بیم آن می‌‌رود در سایه کم‌توجهی رسانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی تعداد زیادی افراد غیرنظامی بیگناه، در بمباران هوای‌ جنگنده‌های آمریکایی قربانی شوند که البته برخی خبرها نیز این نگرانی را تأیید می‌کند، چنانکه در جریان یکی از بمباران‌های روزهای اخیر 120 غیرنظامی کشته و زخمی شدند. از آنجا که در بمباران‌های هوایی ارتش آمریکا بین مواضع نظامیان و غیرنظامیان البته بنا به برخی سوابق موجود تمایزی صورت نمی‌گیرد به نظر می‌رسد دایره قربانیان غیرنظامی اقدامات ارتش آمریکا به یمن نیز گسترش یافته است که این مسأله باید حساسیت سازمان‌های بین‌المللی به خصوص سازمان کنفرانس اسلامی و رسانه‌های خبری را برانگیزد تا جهان بیش از این شاهد زیر پا نهاده شدن اصل حقوقی منع رنج بیهوده نباشد.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات آمریکا، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

همراهى با ابرقدرت قرن جدید

 

 

 

 

تلاش كشورهاى در حال توسعه براى دستیابى به آزادى عمل، همبستگى و نزدیكى تنها با تلاش براى احراز سیاست خارجى نسبتاً فعال تر، پاسخگوتر، متنوع تر، همسازتر، پیچیده تر و موثرتر میسر مى شود. وصف فعال ناظر بر الگوهایى از تلاش پایدار براى به دست گرفتن ابتكار عمل در نظام بین المللى است. این تلاش ها تا حدود زیادى در قالب پیوندهاى دوجانبه با دیگر كشورها نمود مى یابد. پیش انگاره هاى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران با توجه به فضاى متناقض با غرب بعد از انقلاب اسلامى به سمت رویكرد شرقى _ آسیایى تسرى یافته است. یكى از این رویكردها كشور پهناور و متمدن چین است. چین كمونیست با توجه به رویكرد اقتصادمحور خویش عمدتاً سطوح رفتارى بین المللى خویش را در تعاریف و معادلات اقتصادى برجسته تر ساخته است. پكن همواره در سیاست خارجى ایران یك وزنه نسبتاً موثر و

اعتمادساز قلمداد مى شود.

 

 

روابط تهران _ پكن

روابط ایران و چین به سال ۱۹۲۲ بازمى گردد، ولى با تاسیس جمهورى خلق چین و با توجه به رویكرد ایران به اردوگاه غرب، روابط سیاسى میان دو كشور قطع شد. روابط دو كشور با پیوستن ایران به جمع اكثریت اعضاى سازمان ملل در سال ۱۹۵۱ و محكومیت چین توسط ایران به خاطر بحران كره بیش از گذشته تیره شد و پیوستن ایران به پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵ مزید بر علت شد. با پذیرش جمهورى خلق چین در جمع اعضاى سازمان ملل در ۱۹۷۰ دولت وقت ایران با تاثیر از فضاى حاكم بر عرصه بین الملل و گسترش روابط پكن با ایالات متحده و رویكرد واقع گرایى در سیاست چین در دوره ریاست دنگ شیائوپنگ و علاوه بر آن رقابت دو ایدئولوژى یعنى شوروى و چین زمینه گسترش نسبى روابط ایران با چین را بسترسازى كرد.

انقلاب اسلامى و روابط میان دو تمدن

با پیروزى انقلاب اسلامى و به رسمیت شناختن حركت مردمى ایران توسط دولت چین و دیگر خوددارى این كشور از تائید قطعنامه تحریم شوراى امنیت بر ضد ایران در پى تسخیر سفارت آمریكا در تهران در سال ۱۹۷۹ فضاى حاكم بر روابط دیپلماتیك دو كشور وارد پویش جدیدى شد.

با آغاز تجاوز حكومت بعثى عراق بر ضد ایران اهمیت چین براى دستگاه سیاست خارجى كشور دوچندان شد. چین در طول اكثر سال هاى جنگ محور شریك بین المللى ایران بود. مسئولان ایران براى تامین جنگ افزارهاى خود از یك سو و گریز از تحریم هاى بین المللى از سوى دیگر چین را بیش از پیش حائز اهمیت یافتند.

البته چین آن زمان از حمله شوروى به افغانستان و تهدید مرزهاى غربى خویش و همچنین براى جلوگیرى از بالا رفتن نقش ایالات متحده در خلیج فارس با پیروزى احتمالى عراق علیه ایران، مشى سیاست خارجى خود را با اهداف ایران هماهنگ كرد.

دهه ۹۰ و همكارى هاى اقتصادى

با سقوط قطب كمونیسم شوروى و محو آنتى تز مقابله گرایى با ایدئولوژى كمونیستى _ مائوئیستى چین این كشور همزمان با درك صحیح از شرایط نظام بین المللى و با ایجاد دگرگونى در پویایى رشد و توسعه اقتصادى خویش توانست همواره براى كشورهایى همچون ایران به یك فرصت مناسب تبدیل شود. البته این عملكرد دوجانبه اقتصادى پكن _ تهران توانست حساسیت هاى كاخ سفید را برانگیزد. واشینگتن در ربع قرن گذشته همواره به همكارى هاى دو كشور با دیده تردید نگریسته است. كاخ سفید از سال ۱۹۹۰ تاكنون چین را به انتقال فناورى پیشرفته متهم مى كند. لذا شركت هاى چینى را در صدر لیست كشورهاى صادركننده فناورى تسلیحاتى به ایران مورد تحریم قرار داده است و دولت مركزى پكن را متهم به فروش تسلیحات غیرمتعارف مى كند.

مسئله هسته اى ایران و موضع چین

اگر چه روابط صلح آمیز هسته اى بین ایران و چین به اوایل دهه ۹۰ میلادى برمى گردد و این امر همواره باعث نگرانى سران كاخ سفید شده است، ولى حمایت دولت چین براى دستیابى ایران به فناورى صلح آمیز هسته اى توانسته بستر هر چه بیشتر نگاه نوین ایران به شرق از جمله چین را فراهم سازد.افزایش فشارهاى ایالات متحده با تمركز بر حقوق بین الملل و رژیم هاى بین المللى مانند ان پى تى و استفاده از شكار سیاسى روابط اروپا و ایران و گفت وگوهاى هسته اى بین آنان، و دیگرى احتمال ارجاع پرونده هسته اى ایران به شوراى امنیت از سوى دیگر باعث شده است تا دو كشور بیش از پیش به یكدیگر نزدیك شوند. ایران امیدوار است با وارد كردن وزنه چین و روسیه در شوراى امنیت از تصویب قطعنامه احتمالى تحریم بر ضد ایران جلوگیرى كند. قرارداد عظیم امضا شده میان دو كشور در زمینه انتقال نفت و گاز ایران به چین مى تواند با توجه به وابستگى اقتصاد رو به رشد چین به انرژى زمینه هاى گسترش روابط سیاسى را فراهم سازد.

با توجه به پارامترهاى حداكثرى _ ایجابى موضع پكن در قبال ایران و پارامتر حداقلى _ سلبى این كشور در قضیه هسته اى بایستى روابط اقتصادى در پیشتازى سیاسى آن را تحلیل كرد. كشور چین هم اكنون به دومین مصرف كننده نفت در جهان تبدیل شده است. براساس گزارشى كه اخیراً وزارت دفاع آمریكا به كنگره این كشور ارسال كرده چین تا سال ۲۰۲۵ میلادى روزانه ۸/۱۲ میلیون بشكه نفت مصرف خواهد كرد. این رقم در حال حاضر اندكى بیش از شش میلیون بشكه در روز است. ایالات متحده نیز كه با گسترش روابط چین با ایران در زمینه هاى انرژى مخالفت مى كند چند پارامتر را براى خود تامل برانگیز مى داند: ۱ _ گسترش روابط پكن _ تهران حتى در زمینه هاى اقتصادى باعث نفوذ این كشور در منطقه خلیج فارس و خصوصاً عراق خواهد شد. ۲ _ تسلط آمریكا بر منطقه ساختارشكن خاورمیانه یكى از اهداف بازدارنده در قبال چین و سیاست انقباضى كاخ سفید در زمینه انرژى علیه چین محسوب مى شود. ۳ _ بسط روابط چین با ایران مستلزم تشكیل مثلث همكارى هاى میان پكن _ مسكو _ تهران است كه مى تواند نفوذ فزاینده آمریكا در منطقه آینده ساز آسیاى میانه را محدود كند.پس با این پارامترها معلوم مى شود كه صرف نظر از چالش  هاى هسته اى ایران با غرب و موضع چین در قبال این مسئله این دو كشور بهره هاى زیادى از تعامل با یكدیگر مى برند. جمهورى اسلامى ایران نیز با توجه به توسعه اقتصادى و امنیت ملى _ منطقه اى بین المللى خویش باید یك راهبرد اساسى را با كشور چین تنظیم كرده و مدیریت گفت وگو و آمیزش میان دو تمدن را با یك رویكرد سیستمى نهادینه سازد و با هماهنگ سازى و فرصت شناسى در منطقه آسیاى شرقى آن را بسترسازى كند. در نتیجه موضع چین در قبال مسئله هسته اى ایران رابطه تنگاتنگى با امنیت منطقه اى چین خواهد داشت و دستگاه دیپلماسى باید با عملكردهاى مفید موضوع هسته اى را تا آستانه شوراى امنیت نكشاند چرا كه با توجه به اقتصاد سیاسى حاكم بر نظام بین الملل و امنیت اقتصادى چین بعید است وزنه پكن مفید حاصل آید. بنابراین با سپرى كردن چالش هسته اى، ایران در آینده اى نزدیك شاهد زایش ابرقدرتى جدید از دل جهان تك قطبى به نام چین خواهد بود.

 

نویسنده: نبى الله - ابراهیمى

منبع: روزنامه - شرق

گردآوری : علی خدامرادی (دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب - آذر 1386)

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روابط بین الملل، استراتژیک بین الملل، مطالعات چین،     | نظرات()

هژمونی زرد آسیایی

 

 

تهدید فزاینده چین برای سلطه طلبی آمریكا در آسیا

 

چین با جمعیتی در حدود 3/1 میلیارد نفر و داشتن مرز مشترك با 13 كشور جهان قصد دارد قدرت برتر خود را به رخ سایر كشورهای آسیایی بكشد. اگرچه هنوز چین را می توان یك كشور نسبتا ضعیف قلمداد كرد اما حركت سریع آن به سوی مدرنیزاسیون اقتصادی باعث شده است تا رشد اقتصادی این كشور همواره در طول سالیان اخیر یكی از بالاترین ارقام رشد در سرتاسر جهان باشد. اگر چین قادر باشد تا برنامه مدرنیزاسیون اقتصادی خود را بدون كارشكنی های خارجی همچنان ادامه دهد این كشور می تواند در آینده به یكی از ثروتمندترین و قدرتمندترین كشورهای جهان تبدیل شود و حتی از اقتصاد برنامه ریزی شده و قدرت نظامی فائقه آمریكا پیشی بگیرد. در حالی كه این موضوع باعث تهییج و تشویق هر چه بیشتر رهبران چین و مردم این كشور برای پیگیری برنامه های درازمدت اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی می شود اما نگرانی فزاینده سیاستگذاران و مردم آمریكا را نیز كه شدیدا نگران سر برآوردن یك ابرقدرت جدید در صحنه روابط بین الملل هستند در پی خواهد داشت.

 

 

 به علاوه، كادر فعلی رهبری آمریكا صریحا در  استراتژی امنیت ملی این كشور به طور مفصل به این موضوع پرداخته اند كه آمریكا نهایت تلاش خود را خواهد كرد  تا از تبدیل شدن كشور چین به یك ابرقدرت سیاسی و نظامی هم سطح با آمریكا یا حتی قوی تر از آن جلوگیری كند. به عقیده زمامداران كاخ سفید، «چین در تعقیب برنامه های پیشرفته نظامی اش كه می تواند تهدید مستقیمی برای همسایگانش در منطقه آسیا - پاسیفیك قلمداد شود در حال تبعیت از الگوی تاریخ مصرف گذشته ای است كه در پایان به ناكامی این كشور در رسیدن به اهداف بزرگ ملی اش خواهد انجامید.» با این وجود زمامداران آمریكا از این نكته غافل نیستند كه در مقابل،  «آمریكا باید قدرت دفاعی اش را برای حفظ برتری نظامی اش در منطقه وجهان حفظ و تقویت كند.»

اتخاذ چنین رویكردی از سوی زمامداران كاخ سفید به هیچ وجه تعجب برانگیز نیست. دلیل این كه آمریكا خود را در یك موقعیت ممتاز در كل جهان می بیند تفوق بی چون و چرای این كشور بر نیمكره غربی و فقدان قدرت های بزرگ منطقه ای در سایر نقاط جهان است. زمانی كه آلمان با به راه انداختن جنگ های جهانی اول و  دوم سعی كرد تا معادلات منطقه ای و جهانی  را به نفع خود تغییر دهد آمریكا به كمك سایر كشورها شتافت تا از اوج گیری حس برتری جویی آلمان ها جلوگیری كند. زمانی كه ژاپن در طول دهه های 1930 و 1940 تلاش كرد تا خود را به عنوان ابرقدرت منطقه ای بر سایر كشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا قالب كند آمریكا با انجام اقداماتی همچون اعزام واحدهای آموزش دیده نظامی و شركت در یك جنگ همه جانبه با ژاپن سعی كرد تا از اوج گیری قدرت ژاپنی ها جلوگیری كند. آمریكا همچنین پس از پایان جنگ جهانی دوم با اعزام نیروهایی به اروپا سعی كرد تا به سردمداران شوروی سابق هشدار دهد كه از هر گونه تلاشی برای تسلط بر كل اروپا خودداری كنند. بنابراین اگر چین قصد داشته باشد كه قدرت خود را به كشورهای منطقه و همسایگانش دیكته كند و به همان سطحی از توانایی در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی در آسیا دست یابد كه آمریكا در نیمكره غربی به آن دست یافته است در این صورت آمریكا اقداماتی را برای تضعیف چین و جلوگیری از اهداف توسعه طلبانه آن انجام خواهد داد.

این مسئله ذهن اعضای بلندپایه دولت بوش و همچنین برخی اعضای كنگره آمریكا را كه همواره از لزوم برخورد قهرآمیز با چین سخن می گویند به خود مشغول ساخته است. این افراد دائما فشار می آورند كه آمریكا پیوندهای نظامی اش را با كشورهای آسیایی دیگر نظیر ژاپن، تایوان، كره جنوبی و فیلیپین مستحكم تر سازد. آنها همچنین حمایت صریح خود را از تاسیس پایگاه های نظامی آمریكا در حاشیه مرزهای غربی چین در كشورهای قرقیزستان، افغانستان و ازبكستان اعلام می كنند. در كشورهایی نظیر تایوان و ژاپن نیز كه شدیدا به كمك های اقتصادی و نظامی آمریكا وابسته اند این مقامات خواهان ارائه مجوزهای بیشتر از سوی زمامداران آمریكا به مقامات این دو كشور برای توسعه برنامه های نظامی شان هستند تا به عنوان سدی در برابر چین قدرتمند آینده قد علم كنند. این سیاست ها تا حدود زیادی بحث برانگیز بوده اند زیرا ژاپن خود سابقا یكی از كشورهای توسعه طلب و جنگ افروز منطقه بوده است. ارائه كمك های نظامی روزافزون به تایوان نیز همواره موضوعی مناقشه آمیز بین زمامداران چین و آمریكا بوده است زیرا چین، تایوان را بخش جدایی ناپذیری از خاك خود می داند و هر گونه دخالت كشورهای خارجی در مباحثات مربوط به این جزیره را دخالت در امور داخلی خود می داند.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات چین، روابط بین الملل، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات