نقش كارویژه حفظ الگو در سقوط رژیم پهلوى
درباره چرایى وقوع انقلاب اسلامى ایران مباحث و مناقشات بسیارى بر اساس نگرش ها و چارچوب هاى نظرى مختلف انجام گرفته است. در این مقاله, نقش كارویژه حفظ الگو از طریق جامعه پذیرى سیاسى در پیدایش انقلاب اسلامى ایران, بر اساس نظریه كاركردگرا ـ ساختارى تالكوت پارسونز مورد بررسى قرار گرفته است. در این راستا, نویسنده, ضمن بیان سه الگوى فرهنگى ((ایران گرایى)), ((مذهب گرایى)) و ((غرب گرایى)), از طریق روش تحلیل محتوا, به تفسیر داده ها پرداخته و به این جمع بندى رسیده است كه رژیم پهلوى نتوانست از طریق جامعه پذیرى سیاسى به حفظ الگو بپردازد; در نتیجه با ایجاد تعارضات ارزشى بین دو نیروى سیاسى و اجتماعى, انقلاب اسلامى پدید آمد.
واژه هاى كلیدى: جامعه پذیرى, انقلاب اسلامى, سلسله پهلوى, ایران گرایى, مذهب گرایى و غرب گرایى
مقدمه
از نخستین روزهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى این پدیده و چرایى آن, مورد توجه صاحب نظران مسائل اجتماعى و سیاسى بوده است و هر یك بانگرش و چارچوب نظرى خاصى به آن پرداخته اند. در این راستا و براى بررسى موضوع از زاویه اى دیگر, در این مقاله به نقش كارویژه حفظ الگوهاى فرهنگى از طریق جامعه پذیرى سیاسى در رژیم محمدرضا پهلوى در پیدایش انقلاب اسلامى ایران بر اساس نظریه كاركردگرا ـ ساختارى پارسونز پرداخته و در واقع, این بررسى به منظور دست یابى به چارچوب نظرى معتبر و جامع در تحلیل از پدیده انقلاب اسلامى صورت گرفته است.
از دیدگاه جامعه شناختى تالكوت پارسونز (Talcott parsons)((حفظ الگو)) یكى از چهار كار ویژه سیستم اجتماعى است كه براى ثبات و تداوم نظام سیاسى, لازم است از طریق جامعه پذیرى سیاسى به طور مداوم و بى وقفه انجام پذیرد تا بدین وسیله الگوها, هنجارها و قالب هاى ارزشى, ذهنى و رفتارى نسل ها و در نتیجه, رفتار و ساختار سیاسى جامعه به طور پى درپى حفظ و تداوم یابد. اما در صورت عدم موفقیت سیستم اجتماعى در حفظ الگوهاى فرهنگى, تعارضات ارزشى, هنجارى و رفتارى در جامعه به وجود مى آید و مجر به بحران مشروعیت در نظام سیاسى مى شود كه از پیامدهاى آن, انقلاب و سرنگونى نظام سیاسى است.
سوال اصلى اى كه در این مقاله مطرح است این كه كارویژه حفظ الگوهاى فرهنگى از طریق جامعه پذیرى سیاسى در رژیم محمدرضا پهلوى چه نقشى را در سقوط این رژیم و پیدایش انقلاب اسلامى ایران ایفا كرده است؟
به نظر مى رسد, عدم موفقیت نظام سیاسى محمدرضا پهلوى در حفظ الگوهاى فرهنگى و فرهنگ سازى, موجب تعارضات ارزشى, هنجارى و بى ثباتى در رفتار سیاسى جامعه گردیده و با ایجاد بحران مشروعیت در نظام سیاسى, رژیم محمدرضا پهلوى سقوط كرده و انقلاب اسلامى پدید آمد.
مفاهیم اساسى
در آغاز لازم است مفاهیم اساسى و چارچوب نظرى مقاله به اختصار تبیین شود.
1. الگوهاى فرهنگى
((الگوهاى فرهنگى)) مجموعه اى از روش هاى خاص یك جامعه است كه بارها انجام مى شود و به چشم مى خورد; به طورى كه اعمال هر فرد جامعه تحت تإثیر آنها صورت مى گیرد(1); به عبارت دیگر, الگوهاى فرهنگى همان قواعد و هنجارها و معتقدات مسلم اجتماعى هستند كه به عنوان راهنما یا میزان در تمایل كنش به كار گرفته مى شوند.
ازنظر پارسونز, خرده نظام حفظ الگوهاى فرهنگى از اهمیت خاصى برخوردار است. به اعتقاد وى, نظام اجتماعى و سیاسى نه تنها به وسیله الگوهاى فرهنگى محدود مى شوند, بلكه از عوامل مهم تداوم نظام و ایجاد تعادل در جامعه به شمار مىآیند. از آن جا كه نظام فرعى حفظ الگوهاى فرهنگى با مخزنى از منابع روانى, قواعد, هنجارها و ارزش هاى فرهنگى سروكار دارد, در نتیجه موجب مبانى مشروعیت براى قدرت سیاسى مى شود.(2) از یك نظر, كار ویژه حفظ الگو, مجموعه فرآیندهایى است كه با كمك آنها, اجتماعى شدن افراد محقق مى شود; یعنى از طریق جامعه پذیرى سیاسى است كه نظام سیاسى مى تواند الگوهاى فرهنگى خود را حفظ كرده و با ایجاد تعادل در جامعه بر استمرار حكومت خود تإكید ورزد.
سه الگوى مهم فرهنگى در ایران
ایرانیان در طول تاریخ, با سه نوع فرهنگ ملى, اسلامى و غربى روبه رو شده اند. در این جا هر یك از این سه فرهنگ را به اختصار توضیح مى دهیم:
1 ـ ایران گرایى: فرهنگ و تمدن كهن ایرانى و عناصر آن مانند زبان فارسى, نوروز و فره ایزدى سبب شده تا فرهنگ ملى ایرانیان از استحكام و آهنگ ویژه اى برخوردار باشد. مفهوم ((ایران گرایى)) به معناى اعتقاد به اصول و ارزش هاى ایران باستان و عناصر تمدن ایرانى است; البته ((ایران گرایى)) در نظر رژیم محمدرضا پهلوى, به معناى تنظیم سیاست ها و حركت نظام سیاسى بر اساس ناسیونالیسم ایرانى براى دست یابى به مجد و عظمت ایران قبل از اسلام بود, ولى ((ایران گرایى)) در نظر مردم, به معناى حفظ اصول و ارزش هاى ایران باستان توإم با مبانى و اصول اسلامى است. در واقع, مردم, ایران گرایى را در تعارض با ارزش هاى اسلامى دنبال نمى كنند.
2 ـ مذهب گرایى: مفهوم ((مذهب گرایى)) به معناى اعتقاد و عمل به اصول و ارزش هاى اسلامى به خصوص با ویژگى هاى شیعى است. بر اساس این دیدگاه, آداب و رسوم, هنر, معمارى, ازدواج, طلاق, تعلیم و تربیت, تفریح و سرگرمى, عزادارى, عروسى, كتاب, مدرسه و..., پس از ورود اسلام به ایران, ماهیت اسلامى به خود گرفتند. اصول ظلم ستیزى, خلافت الهى, امر به معروف و نهى از منكر, شور و مشورت, نفى سلطه, عدالت خواهى, امامت و ولایت فقیه و اجتهاد و مرجعیت را مى توان از مهم ترین شاخصه هاى مذهب گرایى نام برد.
3 ـ غرب گرایى: مفهوم ((غرب گرایى)) به معناى اعتقاد به رفتار بر اساس مبانى و ارزش هاى فرهنگ غربى و حفظ و تنظیم آن است. در واقع, غرب گرایى نوعى از دگرگونى فرهنگى و اجتماعى در فرهنگ جامعه و نظام سیاسى به حساب مىآمد كه در جهت غربى شدن صورت مى گرفت.(3)
2. كارویژه (Function)
مفهوم ((كارویژه)) به معناى نتایج و آثار عینى و قابل مشاهده نهاد اجتماعى است(4); به دیگر سخن, پیامدهاى هر گونه فعالیت اجتماعى كه انطباق و سازگارى یك ساختار معین یا اجزاى آن ساختار را میسر مى كند; به عبارت دیگر, كارویژه فرآیند پویاى درون ساختار است,(5) چون توانسته است با سازمان دادن و راه اندازى فعالیت هاى لازم, با نظام زنده زیستى یا یك نظام كنشى همبسته شود.
اگر ((كار ویژه)) را یك وظیفه تلقى كنیم, در تعریف آن باید گفت: كارویژه عبارت از نتیجه ثمربخش و مفید عمل و رفتارى است كه عضوى در جریان زندگى و انجام دادن وظیفه اش در قبال سیستم و به نفع سیستم و به هنگام ایفاى نقش هاى اجتماعى انجام مى دهد.
3. جامعه پذیرى سیاسى(Political socialization)
پارسونز به صورت گسترده اى وارد بحث جامعه پذیرى سیاسى شده وسعى كرده تا نشان دهد چگونه مردم الگوهاى رفتارى خود را كسب مى كنند. به نظر وى, الگوهاى رفتارى در طول نسل ها چنان شكل گرفته كه اعضاى آن جامعه از نسل جدید انتظار دارند تا به شیوه مورد قبول آنها رفتار كنند.(6)
مفهوم ((جامعه پذیرى سیاسى)) به معناى فرآیند مستمر یادگیرى است كه به موجب آن, افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسى از طریق كسب اطلاعات و تجربیات, به وظایف, حقوق و نقش هاى خویش به خصوص به وظایف سیاسى در جامعه آگاه مى شوند. در این فرآیند, ارزش ها, ایستارها, نهادها, اعتقادات و آداب و رسوم از جمله مسائل سیاسى است كه از نسلى به نسل دیگر انتقال مى یابد; اگر چه امكان دارد در جریان این انتقال, تغییرات یا تعدیل هایى صورت پذیرد.(7) در واقع, جامعه پذیرى سیاسى مهم ترین پیوند میان نظام اجتماعى و نظام سیاسى است; البته جامعه پذیرى سیاسى روندى آرام و بطىء است به طورى كه حتى مردم از آن آگاهى نمى یابند, بلكه هنجارهایى را كه به آنها تلقین شده مى گیرند.
از دیدگاه پارسونز, هر نظام سیاسى كه بتواند الگوهاى فرهنگى خود را از طریق جامعه پذیرى سیاسى حفظ كرده و تداوم بخشد, از مشروعیت بالاترى برخوردار خواهد بود و دچار بحران مشروعیت نخواهد شد. پس فقدان یا عدم موفقیت نظام اجتماعى و سیاسى در حفظ الگو از طریق جامعه پذیرى سیاسى, از علت هاى مهم سقوط نظام سیاسى و پیدایش انقلاب است.
4. انقلاب
((انقلاب)) به معناى بروز تغییر اساسى در اندیشه و اراده (حالات درونى) یك ملت در جهت تغییر سریع و بنیانى در ارزش ها و باورهاى مسلط, نهادهاى سیاسى, ساختارهاى اجتماعى, روش ها و فعالیت هاى حكومتى, توإم با خشونت است.(8) منظور از ((انقلاب اسلامى)) در این مقاله, انقلاب اجتماعى یا بزرگ است, چون ازیك طرف, باعث تغییر در اساس و نوع حكومت و از سوى دیگر, موجب تحول در ایدئولوژى غالب و رسمى كشور و خط مشى هاى اجتماعى, سیاسى و اقتصادى در ابعاد داخلى و خارجى شده است.(9) در واقع, موفقیت و پیروزى هر انقلابى به معناى پیروزى پندار جدید است و انقلاب اسلامى نیز با تغییر پندار قبلى و ایجاد پندار جدید به پیروزى رسید.
رابطه ساختار و پندار, جامعه پذیرى سیاسى و پندار و پندار با ثبات و تحول سیاسى
براساس مدل پارسونز, بین ((نظام سیاسى و ارزش هاى حاكم بر جامعه)), رابطه معنادارى وجود دارد, به گونه اى كه ساخت و پندار از یكدیگر جدایى ناپذیرند. در صورت وجود هماهنگى بین ساختار و پندار, نتایج مهمى بر آن مترتب مى شود; از جمله استمرار قدرت سیاسى, استوارى قوانین, ایجاد ثبات و حفظ تعادل, حفظ مشروعیت نظام سیاسى, تبدیل زور به حق و اطاعت و فرمانبردارى مردم از نظام سیاسى و قوانین.
همچنین بین ((جامعه پذیرى سیاسى و پندار)) رابطه معنادارى وجود دارد, یعنى نظام هاى سیاسى از طریق عوامل اولیه و ثانویه جامعه پذیرى سیاسى, به طور مستقیم یا غیرمستقیم, به حفظ الگوهاى فرهنگى و پندار مى پردازند و یا در جهت مصالح حكومت, آن را تغییر داده و در دراز مدت به صورت باور و پندار جامعه در مىآورند و به این ترتیب بر ثبات و مشروعیت خود تإكید مى ورزند. در واقع, نظام اجتماعى و سیاسى با انجام درست و به موقع جامعه پذیرى سیاسى مى توانند فرهنگ و هویت سیاسى بسازند و در حفظ و نگهدارى آن بكوشند و تغییرات اجتماعى و سیاسى مورد نیاز را به آرامى ایجاد كنند و موجبات افزایش مشاركت سیاسى را فراهم آورند. خانواده, همسالان و نهادهاى مذهبى به ویژه مساجد از عوامل اولیه, و مدارس, رسانه هاى گروهى, احزاب سیاسى و دولت از عوامل ثانویه جامعه پذیرى سیاسى در ایران عصر محمدرضا پهلوى به حساب مىآیند.
همین طور بین ((پندار و ثبات و تحول سیاسى)) رابطه وجود دارد, به این معنا كه پندار و الگوى فرهنگى بر رفتار سیاسى افراد جامعه تإثیر مى گذارد. در حقیقت, در صورت وجود اشتراك بین ارزش ها و سیستم سیاسى, به طور معمول, نظام سیاسى از ثبات و تعادل بر خوردار است و در صورت تغییر در پندار, در نظام سیاسى نیز تغییر ایجاد مى شود و در نتیجه باعث ثبات یا تحول سیاسى مى گردد.
پس در صورتى كه نظام اجتماعى و سیاسى نتواند از طریق جامعه پذیرى سیاسى, باورها و الگوهاى فرهنگى را به نسل جدید منتقل كند و نتواند بین ارزش ها و الگوهاى فرهنگى جامعه و نظام سیاسى سازگارى ایجاد كند, میان نظام سیاسى و جامعه, تعارضات ارزشى جدى پدید مىآید و در صورت وقوع تعارض ارزشى بین نظام سیاسى و جامعه, حاكمان به جاى حل مشكل و انعطاف پذیرى, به زور متوسل شوند; در نتیجه, از دیدگاه پارسونز, شروط لازم براى وقوع انقلاب تحقق مى یابد و با پیدایى شرط كافى ـ یعنى عوامل شتاب زا, كه موجب ظهور ضعف دستگاه سركوب مى شوند ـ وقوع انقلاب اجتناب ناپذیر مى شود, چون پندار همگون در دولت و ملت موجب ثبات و پندار ناهمگون در دولت و ملت باعث تحول سیاسى مى گردد.
رویكرد فرهنگ سیاسى رژیم محمدرضا پهلوى
با بررسى متون موجود به ویژه چهار كتاب محمدرضا پهلوى, مإموریت براى وطنم, انقلاب سفید, به سوى تمدن بزرگ و پاسخ به تاریخ, به دست مىآید كه رویكرد فرهنگ سیاسى رژیم محمدرضا پهلوى در سه الگوى ایران گرایى, مذهب گرایى و غرب گرایى متمركز شده است.
1. رویكرد ایران گرایى
محمدرضا پهلوى در كتاب هاى مإموریت براى وطنم و به سوى تمدن بزرگ, به تاریخ كهن ایران افتخار كرده و ایران را صادر كننده فرهنگ و هنر به جهان بشرى معرفى مى كند و به برپایى نخستین امپراتورى در 2500 سال پیش به دست كوروش مباهات مى كند.(10) وى دو اصل ایرانى گرى و شاه پرستى را اساس رویكرد ایران گرایى تلقى مى نماید.
رژیم محمدرضا پهلوى در گرایش به ایران گرایى به افراط گرى رسید; در همین راستا تقویم رسمى كشور را تغییر داد و آن را بر مبناى روز استقرار حكومت هخامنشى بنیان نهاد. همچنین برگزارى جشن هاى تاج گذارى و جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهى در همین جهت بود.
2. رویكرد مذهب گرایى
محمدرضا پهلوى معتقد بود در تمام دوره سلطنت خود و حتى پس از سقوط رژیمش, به اصول اسلامى و مذهب شیعه متعهد بوده و در زمان حكومتش سعى در دفاع و حفظ آن داشت. او خود را ((نظر كرده)) خدا و ائمه اطهار: دانسته و براى خویش رسالت الهى قائل بود.(11) با توجه به عملكرد اجتماعى و سیاسى محمدرضا پهلوى, نمى توان به گفته هاى ایشان در مورد مذهب گرایى اعتماد كرد, به خصوص عملكرد او در گسترش فساد و فحشا, نمایش فیلم هاى مبتذل در سینما و تلویزیون, عدم اجراى احكام اسلامى, جلوگیرى از برگزارى مراسم مذهبى, دست نشاندگى قدرت هاى خارجى, اجراى شعار جدایى دین از سیاست, تغییر تقویم تاریخ هجرى شمسى به شاهنشاهى, حضور رسمى وابستگان به فرقه هاى ضاله در مناصب اجتماعى و سیاسى, خشونت علیه علما و اهانت به آنها, نادرستى ادعاى وى را آشكار مى سازد.
3. رویكرد غرب گرایى
محمدرضا پهلوى همانند پدرش, غرب گرایى را محور برنامه ها و سیاست هاى خود قرار داد و شتابان در پى ساختن ایران و اداره جامعه بر اساس الگوى غربى بود.(12) در این جا به منظور نشان دادن سمت گیرى رژیم به سوى سه الگوى یاد شده, بررسى مقایسه اى با روش تحلیل محتوا و بر اساس یكى از عوامل جامعه پذیرى سیاسى (روزنامه) انجام مى شود:
در این راستا, پیام ها, خط مشى ها و سمت گیرى رژیم را از طریق مطالعه سرمقاله هاى مندرج در روزنامه اطلاعات به عنوان یكى از عوامل جامعه پذیرى سیاسى, از سال 1342 تا 1357 مورد بررسى و اندازه گیرى قرار مى دهیم. واحد تجزیه و تحلیل در این مطالعه, واژه ها و مفاهیم مربوط به سه الگوى فرهنگى یاد شده است, بنابراین تعداد دفعاتى كه این واژه ها و مفاهیم در این سر مقاله ها به كار برده شده است, محاسبه مى شود.
پس نخست به توضیح و تبیین جدول مفاهیم و كلید واژه هاى مربوط به سه الگوى فرهنگى ایران گرایى, مذهب گرایى و غرب گرایى در زمان پهلوى دوم مى پردازیم, سپس نتایج و ثبت تعداد و درصد واژه ها و مفاهیم به كار برده شده در سر مقاله هاى مذكور را بررسى مى كنیم. بررسى حاضر با توجه به جدول الگوى نمونه آمارى (انتخاب یك ماه ازهر فصل و یك روز از هر ماه, بر اساس روش تصادفى) صورت گرفته است.