مقدمه
در یك نظام سیاسى دموكراتیك, وظیفه دولت, تإمین امنیت ملى است. در واقع, برآیند تمامى وظایف و كاركردهاى دولت در یك نظام دموكراتیك, تإمین امنیت ملى به مفهوم امنیت تمامى افراد جامعه است. بنابراین مى توان گفت كه دولت, كارخانه اى است كه محصول آن, امنیت است و همه ابزارها, اختیارات و قدرتى كه در اختیار نهاد دولت قرار دارد, به منظور حصول این هدف اصلى است. دولت هاى مختلف براى تإمین امنیت ملى بر اساس برداشت و تعریفى كه از آن دارند, سیاست ها و راهبردهاى خاصى را تدوین مى كنند. بنابراین, اتخاذ یك سیاست امنیتى, مبتنى بر پیش فرض ها و انتظاراتى است كه نخبگان سیاسى یك كشور در مورد امنیت ملى و موضوع و مصداق آن دارند. این جاست كه اهمیت نوع نظام سیاسى در تعیین موضوع و مصداق امنیت ملى مشخص مى شود. به طور كلى, ساخت نظام سیاسى حاكم, مهم ترین نقش را در تعیین سیاست امنیتى و تعریف امنیت و تفسیر تهدیدها ایفا مى كند. بر همین اساس, چه بسا ممكن است تعریف یك نظام سیاسى از امنیت ملى, زمینه ساز بروز تهدیدهاى مختلفى نسبت به امنیت عمومى افراد جامعه از سوى دولت باشد. از لحاظ تاریخى, نظام ها و ساخت هاى سیاسى مختلفى حاكم بوده است كه بخش عمده این نظام هاى سیاسى, نه تنها تإمین كننده امنیت ملى نبوده اند; بلكه خود از تهدیدات جدى امنیتى بوده اند. به نظر مى رسد كه ساخت سیاسى دموكراتیك, تنها ساخت سیاسى در جوامع مختلف بوده است كه در مقایسه با سایر نظام هاى سیاسى, تا حد زیادى در تإمین امنیت ملى (امنیت عمومى) توفیق پیدا كرده است; چون تعریف آن از امنیت, تعریفى جامع, همه جانبه و نرم افزارى مى باشد. علاوه بر این, مقتضیات محیطى حاكم بر یك نظام, اعم از داخلى و خارجى, شامل مسائل اقتصادى, سیاسى, فرهنگى و ارزشى, تإثیر قاطعى بر تعیین اولویت هاى امنیتى و تعریف تهدیدها مى گذارد. به طور كلى در تدوین راهبرد امنیتى, عوامل گوناگونى دخیل هستند كه آنها را مى توان بدین ترتیب ذكر كرد:
1 ـ اندیشه و ادراك ذهنى نخبگان و تصمیم گیرندگان سیاسى;
2 ـ شرایط سیاسى, اقتصادى و فرهنگى حاكم بر جامعه;
3 ـ نظام بین الملل و تحمیلات ناشى از آن;
4 ـ موقعیت ژئوپلیتكى كشور;
5 ـ اهداف ملى كوتاه مدت و بلند مدت.
البته میزان دخالت هر كدام از متغیرهاى فوق در كشورهاى مختلف, متفاوت است. در برخى از جوامع كه داراى قدرت شخصى هستند, تنها اندیشه هاى رهبران, تعیین كننده خط مشى هاى آن مى باشد; ولى در كشورهایى كه قدرت و اهداف ملى, نهادینه شده اند, افكار و دیدگاه هاى شخصى رهبران تإثیر كمى بر سیاست هاى امنیتى مى گذارد. با وجود این, ادراك ذهنى نخبگان از امنیت, حائز اهمیت زیادى است. نخبگان سیاسى همان گونه كه امنیت را درك مى كنند, درباره آن تصمیم مى گیرند و بر اساس آن, سیاست هاى امنیتى را تدوین مى كنند. به همین دلیل درك آنها از امنیت و منابع اطلاعاتى تحلیل آنها از این مفهوم, اهمیت بسیارى دارد. البته باز هم تإكید مى شود كه این امر در جوامعى كه به تعبیر ((روزنا)) در شمار كشورهاى عقب مانده بوده و داراى جامعه اى بسته و فرهنگى رسوخ ناپذیر هستند, نمود بیشترى دارد.(1)
و در كشورهایى كه داراى حكومت هاى دموكراتیك هستند, بینش و منش رهبران تإثیر كم ترى بر سیاست گذارىهاى داخلى و خارجى مى گذارد. نكته اى كه در این جا اهمیت دارد, میزان انطباق محیط روان شناسى و محیط عملیاتى است. هر چه میزان سازگارى تعریف غالب از امنیت ملى, با واقعیت امر بیش تر باشد, امكان توفیق سیاست هاى امنیتى مبتنى بر آن تعریف, بیش تر خواهد بود.
<
سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران
بر اساس مطالب فوق مهم ترین هدف هر كشورى تإمین امنیت ملى است كه براى رسیدن بدان, به اقدامات مختلفى متوسل مى شوند. هدف نهایى در سیاست هاى داخلى و خارجى جمهورى اسلامى ایران نیز تإمین امنیت ملى است. بدون تردید در شكل گیرى سیاست هاى امنیتى داخلى و خارجى ایران هم متغیرهاى مختلف موثر بوده كه تا حد زیادى متإثر از پیروزى انقلاب اسلامى است. سوال این است كه سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران را چگونه مى توان بررسى كرد و تحولات آن را دریافت؟ یكى از مهم ترین نظراتى كه در بررسى تحولات سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران عرصه شده, این سیاست ها را بعد از انقلاب اسلامى به سه دوره ((بسط محور)), ((حفظ محور)), ((رشد محور)) تقسیم بندى كرده است. این تفكر اولین بار به صورت نظرى توسط سعید حجاریان و محمد رضا تاجیك در سمینار توسعه و امنیت عمومى مطرح شد;(2) ولى محمد جواد لاریجانى هم در این زمینه مطالبى را مطرح كرده است.(3) بر اساس این نظریه, جمهورى اسلامى ایران از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى در سیاست خارجى خود, سه مرحله را پشت سر گذاشته است. در مرحله اول, گفتمان بسط محور بر جهت گیرىهاى جمهورى اسلامى ایران غالب شد كه در آن, حفظ جمهورى اسلامى ایران در گرو بسط آن تلقى شده و امنیت, مفهومى محافظه كارانه تلقى گردید. بر اساس این نظریه, در دوره بسط محورى اصولا نمى توان از امنیت ملى بحث كرد; بلكه اولویت اصلى, امنیت جهان اسلام است. با آغاز جنگ تحمیلى, این گفتمان جاى خود را به گفتمان حفظ محور داد كه بر اساس آن, حفظ نظام از اهمیت و اولویت اصلى برخوردار شد. نظریه هایى مانند ام القرا در این دوره شكل مى گیرند. این نظریه, حفظ جمهورى اسلامى ایران را به خاطر حفظ مصالح جهان اسلام ضرورى مى داند. این گفتمان تا پایان جنگ, همچنان بر ذهنیت نخبگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران غالب بوده و مبناى تصمیم گیرى نظام است. بر اساس این گفتمان, بسط نظام در گرو حفظ نظام است. با پایان جنگ, به تدریج گفتمان جدیدى شكل مى گیرد كه اولویت اصلى آن در توسعه اقتصادى است و امنیت ملى بر اساس متغیر توسعه, تعریف و تبیین مى شود. بر اساس این گفتمان, الگوى موفق ((توسعه ملى)), الگوى موفق استراتژى امنیت ملى هم خواهد بود و بستر مناسب براى پیشبرد امر توسعه, چیزى جز امنیت نیست. بنابر این امنیت, مبناى توسعه و توسعه هم مبناى امنیت خواهد بود. از دیدگاه این نظریه در گفتمان رشد محور, تإكیدات امنیتى جنبه داخلى پیدا كرده و باید از درون به دنبال توسعه باشیم.
این نظریه با وجود این كه مى تواند تحولات سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران را بر اساس تقسیم بندى فوق تبیین نماید; ولى از روح اصلى حاكم بر خط مشى هاى نظام جمهورى اسلامى غفلت مى كند. به نظر مى رسد كه طى دو دهه گذشته همواره بر سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران, علقه هاى ایدئولوژیك حاكم بوده است. بى تردید در طول بیست سال گذشته سیاست هاى امنیتى ایران با محوریت ایدئولوژى شكل گرفته است و اگر حتى تحولات گفتمانى مذكور را بپذیریم, هر سه گفتمان همواره تحت الشعاع گرایش هاى ایدئولوژیك بوده است. این امر بدین معناست كه با وجود این تحولات, نمى توان از تحولى اساسى در سیاست هاى امنیتى كشور در طى سال هاى گذشته سخن گفت; بلكه واقعیت امر و تجربه تاریخى نشان مى دهد كه طى سال هاى متمادى پس از پیروزى انقلاب اسلامى و در هر سه دوره مذكور, نگرش كلى حاكم بر سیاست هاى امنیتى ایران على رغم تحولات مقطعى و غیر اساسى, بى تغییر باقى مانده است بنابر این مى توان هر سه گفتمان فوق را در قالب ایدئولوژىگرایى قرار داد كه البته تحول از یكى از گفتمان هاى مذكور به گفتمان دیگر, تحولى عمیق و اصولى به شمار نمىآید و در واقع, تحول گفتمانى محسوب نمى شود; بلكه تحولى است كه از ضرورت هاى سیاسى ناشى مى شود. به عبارت دیگر, محور اصلى در تدوین سیاست هاى امنیتى كشور, ایدئولوژى گرایى است; ولى ضرورت هاى سیاسى, گفتمان هاى فوق را تحمیل مى كند. این مسإله كه تحولات فوق را نمى توان تحول گفتمانى خواند, اهمیت زیادى دارد. قبل از این كه این بحث تفصیل داده شود, باید منظور از ایدئولوژى گرایى توضیح داده شود. به طور خلاصه, منظور از ایدئولوژىگرایى در سیاست هاى امنیتى, تإكید بر این نكته است كه این سیاست ها داراى مشخصه هایى است كه با عمل گرایى و واقع بینى در تضاد است. از لحاظ تاریخى, غالبا كشورهایى كه نظام سیاسى آنها, نتیجه یك انقلاب سیاسى / اجتماعى است, در نهایت دچار ایدئولوژىگرایى مى شوند. این كشورها هم به لحاظ جو انقلابى در داخل و هم به دلیل تعصب انقلابى در سیاست خارجى, اهداف ایدئولوژیك را دنبال مى كنند. در این معنا مراد از ایدئولوژىگرایى مبانى دینى آن سیاست ها نیست و در این نوشتار هم مراد نویسنده از ایدئولوژىگرایى, تإكید بر بنیان ها و مبانى دینى سیاست گذارىهاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران نیست, چون بسیارى از كشورهاى دیگرى هم كه داراى اهداف ایدئولوژیك در داخل كشور و یا نظام بین الملل هستند, نظام هایى غیر دینى و یا حتى ضد دینى دارند. بنابراین در این چارچوب, ایدئولوژىگرایى لزوما ناشى از آموزه هاى دینى نیست; بلكه برخاسته از احساسات و شور انقلابى است كه مى خواهد همه چیز را در هم شكند و در همه ابعاد (در داخل و خارج) طرحى نو در افكند, آن هم به طور دفعى و فورى به همین دلیل, همه نظام هاى انقلابى (اعم از دینى و یا غیر دینى) دچار سیاست هاى ایدئولوژیك شده و از این جهت, بین یك نظام مادىگرا و یك نظام دینى, وجوه مشترك زیادى وجود دارد.
بر اساس این مدل تحلیلى, سیاست هاى ایدئولوژیك داراى مشخصه هایى هستند كه عبارتند از:
1 ـ تفكر فراملى به جاى تفكر ملى; 2 ـ رویارویى با نظام بین الملل; 3 ـ عدم واقع بینى و درك واقعیت هاى عینى; 4 ـ انعطاف ناپذیرى در سیاست خارجى; 5 ـ افراط در استقلال خواهى; 6 ـ برداشت سخت افزارى از امنیت ملى; 7 ـ بى توجهى به اهمیت عوامل اقتصادى; 8 ـ عدم استفاده از رقابت هاى بین المللى به نفع امنیت ملى; 9 ـ آرمان گرایى دفعى گرا (به جاى آرمانخواهى تدریج گرا); 10 ـ عدم تناسب اهداف ملى باقدرت ملى; 11 ـ تفسیر امور عینى بر اساس باورهاى ذهنى (ذهن گرایى مفرط).
مشخصه هاى فوق قابل تفسیر در عین حال قابل افزایش هستند و در مورد هر كدام از آنها و مصادیقشان مى توان توضیحاتى را ارائه داد. نكته اى كه باید تذكر داد, این است كه معیارها و مشخصه هاى فوق بیش تر بعد بیرونى و خارجى سیاست ایدئولوژیك را نشان مى دهد; ولى بر مبناى تئورى پیوند میان ساختارهاى داخلى و رفتار خارجى, بدون ساخت ایدئولوژیك در داخل, نمى توان انتظار سیاست خارجى ایدئولوژیك را داشت و به همین ترتیب هم نمى توان از ساخت ایدئولوژیك, انتظار داشت كه در داخل سیاستى غیر ایدئولوژیك در پیش گیرد.
به هر حال سیاست هاى امنیتى كه داراى مشخصه هاى فوق باشد, تفسیر خاصى از امنیت ملى و منافع ملى دارد و بر اساس آن تفسیر خاص است كه چنین سیاست خارجى و داخلى را تدوین مى كند. صرف نظر از مثبت و یا منفى بودن مشخصه هاى فوق در یك سیاست امنیتى, این امر تا حد زیادى نتیجه طبیعى هر انقلابى است. انقلابات عموما با داعیه هاى بزرگى به میدان مىآیند و همین امر باعث غلبه تفكر ایدئولوژیك بر ذهن رهبران و نخبگان آن مى شود و این اهداف ایدئولوژیك, در ذهنیت نخبگان و مردم چنان تقدسى پیدا مى كند كه آنها را بر هر هدف دیگرى اولویت مى دهند.
چنان كه ملاحظه مى شود, هیچ كدام از آنها لزوما مبناى دینى ندارد یك انقلاب دینى ممكن است دچار سیاست هاى ایدئولوژیك شود; ولى لزوما نمى توان مشخصه هاى فوق الذكر را نتیجه آموزه هاى دینى یك سیاست خارجى و یا داخلى دانست.(4)
بدیهى است كه سیاست خارجى اى كه داراى مشخصه هاى فوق باشد, تفسیر خاصى از امنیت ملى دارد كه منجر به چنین سیاست هایى مى شود. در واقع جوهر سیاست هاى امنیتى ایدئولوژیك در داخل و خارج, آرمان گرایى دفعى گرا است كه نخبگان ایدئولوژیك بدون توجه به توانایى ها و شرایط زمانى و مكانى و مقتضیات داخلى و بین المللى به تدوین سیاست هایى مى پردازند كه اهداف بسیار دور دست و غیر ممكن را در حداقل زمان تعقیب مى كند. از این سیاست با عنوان آرمانگرایى دفعى گرا یاد مى كنیم كه در مقابل آن روش آرمان خواهى تدریج گرا قرار دارد.
به عقیده نگارنده, سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران در قالب فوق قابل مطالعه و بررسى است و بدون توجه به متغیر ایدئولوژىگرایى, نمى توان تحولات آن را مورد بررسى قرار داد. به این ترتیب, امنیت ملى در جمهورى اسلامى ایران نیز طى دو دهه گذشته به طور عمده در چارچوب ایدئولوژیك تعریف شده و مفاهیم تهدیدها, مصالح ملى, آسیب پذیرىها و محیط امنیتى, تحت الشعاع این متغیر بوده است.
بر اساس تحلیل فوق مى توان سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران را به دو دوره كلى تقسیم بندى كرد كه عبارتند از:
دوره اول: ایدئولوژى گرایى افراطى;
دوره دوم: ایدئولوژى گرایى تعدیل شده.
بر مبناى تقسیم بندى فوق, دوره اول از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى تا پایان جنگ تحمیلى را شامل مى شود كه در واقع, شرایط داخلى و بین المللى, تحمیل كننده سیاست هاى ایدئولوژیك بود. دوره دوم با پایان جنگ و آغاز دوران سازندگى شروع مى شود, در این دوران, شاهد كم رنگ شدن سیاست هاى ایدئولوژیك هستیم كه ما را به عمل گرایى نزدیك مى كند; ولى این بدین معنا نیست كه وارد عمل گرایى شده باشیم. بدیهى است كه منظور از عمل گرایى, سیاست هاى غیر دینى نیست; بلكه سیاست هاى غیر ایدئولوژیك است. بر اساس عمل گرایى, اهداف دینى در داخل و خارج بر اساس واقع بینى و درك نیازهاى واقعى و عینى تعقیب مى شود. بنابراین, عمل گرایى متضمن تدریج گرایى در رسیدن به اصول و اهداف دینى و معنوى است, در حالى كه ایدئولوژى گرایى, به معناى تلاش براى رسیدن دفعى و فورى به آن اصول و اهداف است بدون این كه مقدمات لازم براى آن وجود داشته باشد.
بنابراین, طى بیست سال اول انقلاب اسلامى هرگز, با شكاف گفتمانى مواجه نبوده ایم و به همین دلیل, تقسیم بندى بر اساس گفتمان هاى بسط محور, حفظ محور و رشد محور نمى تواند به خوبى تحولات سیاست هاى امنیتى ایران را توضیح دهد; چرا كه آنها شكاف گفتمانى محسوب نمى شوند; بلكه تحولات مقطعى هستند كه نتیجه ضرورت هاى سیاسى هستند; در حالى كه شكاف گفتمانى, شكافى است كه موجب تحول در مبانى فكرى و نظرى سیاست هاى امنیتى مى شود بنابر این, تحولاتى كه بر مبناى سه دوره بسط محور, حفظ محور و رشد محور در سیاست هاى امنیتى كشور شاهد آن هستیم, شكاف هاى درون گفتمانى است. محور این سه دوره كه همگى درون یك گفتمان قرار مى گیرند, ایدئولوژىگرایى (به مفهومى كه توضیح داده شد) است. محمدرضا تاجیك در این زمینه یاد آور مى شود كه شكل گیرى این سه گفتمان ناشى از نیازهاى زمانه بوده است نه ناشى از رویكردهاى فكرى, عقیدتى(5) ولى باید پرسید بدون تحول فكرى و عقیدتى چگونه جاى گفتمان جدید است؟ در واقع بر اساس ضرورت هاى سیاسى و تاریخى, گفتمان ایدئولوژیك رویكردهاى متفاوتى نسبت به سیاست هاى امنیتى پیدا كرده است.
یكى از شاخص هاى اصلى كه نشان مى دهد سیاست هاى امنیتى جمهورى اسلامى ایران دچار تحول گفتمانى نشده, مسإله عدم تحول نهادى در سیاست خارجى است. این كه وزیر امور خارجه جمهورى اسلامى ایران طى سال هاى متمادى پس از پیروزى انقلاب اسلامى و در هر سه دوره مذكور تغییر نیافت, بى دلیل نیست, بلكه موید آن است كه نگرش كلى حاكم بر سیاست هاى امنیتى كشور, على رغم تحولات مقطعى و غیر اساسى, بى تغییر باقى مانده است و دچار تحول گفتمانى نشده است و تقسیم بندى فوق به هیچ عنوان نمى تواند عدم تحول نهادى در سیاست خارجى ج.ا.ا. را كه داراى جهت گیرى ایدئولوژیك پر رنگى بود, تبیین نماید.
بنابراین, هر سه دوره بسط محور, حفظ محور و رشد محور در درون گفتمان ایدئولوژىگرایى قرار مى گیرند و بر اساس آن قابل تحلیل هستند. نكته قابل ذكر این است كه همان طور كه قبلا هم گفته شد, از ایدئولوژىگرایى به هیچ عنوان مفهوم منفى مورد نظر نیست; بلكه اصولا ایدئولوژىگرایى, نتیجه طبیعى هر انقلابى مى باشد و در مورد جمهورى اسلامى ایران هم ایدئولوژىگرایى عامل مهمى در حفظ و بقاى آن بوده است.
بنابراین, بر اساس تقسیم بندى بر مبناى ایدئولوژى سیاست هاى امنیتى كشور دو دوره را با محور ایدئولوژى گرایى پشت سر گذاشته است; دوره اول, ایدئولوژىگرایى افراطى است و دوره دوم, ایدئولوژىگرایى تعدیل شده است كه تا پایان دوره ریاست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى كه در میان نخبگان سیاسى ج.ا.ایران به عمل گرایى مشهور است, ادامه یافت و پس از این دوره, سیاست هاى امنیتى كشور نیز حداقل از لحاظ نظرى وارد گفتمان جدید شد.
ظهور آقاى خاتمى, گفتمان امنیتى دیگرى را وارد فضاى سیاسى كشور كرد كه حقیقتا اولین تحول گفتمانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به شمار مىآید. گفتمان نوینى كه در تضاد با گفتمان سنتى شكل گرفت و حیات سیاسى انقلاب اسلامى را وارد مرحله جدید و پیچیده اى كرد. مرحله اى كه گذر از آن, سیاست امنیتى بسیار ماهرانه اى را ضرورى مى سازد. از این پس, گفتمان ایدئولوژیك را گفتمان سنتى مى نامیم كه در برابر آن, گفتمان نوینى شكل گرفته است. بنابراین, بر اساس این تقسیم بندى, هر سه دوره بسط محور, حفظ محور و رشد محور در درون گفتمان سنتى قرار مى گیرند. همان طور كه قبلا هم گفته شد, تحولات سه گانه فوق در سیاست هاى امنیتى, ناشى از ضرورت هاى سیاسى و تاریخى بوده است; در حالى كه تحول گفتمان كنونى تا حد زیادى نه تنها از ضرورت هاى سیاسى, بلكه از تحول نسل ها ناشى مى شود. گفتمان نوین, گفتمان نسل جدید است كه بر مدار ارزش هاى سنتى, به سیاست ها و روش هاى نوینى مى اندیشد. گفتمان نوین در واقع در تضاد عمیق با گفتمان سنتى است و ناشى از تحول فكرى و ظهور بینش هاى جدید در جامعه است كه امنیت را بر مبناى تعاریف جدیدترى جست و جو مى كند. در حقیقت گفتمان هاى امنیتى سنتى و نوین, هر یك بر مبناى گفتمان هاى فكرى و سیاسى كلان ترى شكل گرفته اند و هر كدام در باب سیاست, قدرت و امنیت نوع دیگرى مى اندیشند, كه در ادامه به بررسى مشخصه ها و عناصر اصلى آنها خواهیم پرداخت.
گفتمان سنتى همچنان حال و هواى گذشته را حفظ كرده و دغدغه گذشته را دارد, گفتمان سنتى در واقع به استمرار گذشته مى اندیشد و گفتمان نوین نه به گسست و انقطاع گذشته; بلكه به تفسیر جدیدى از گذشته مى اندیشد كه بر اساس آن, همه چیز از جمله امنیت و سیاست هاى امنیتى مفهوم جدیدى پیدا مى كند.
گفتمان سنتى از لحاظ عملى هنوز گفتمان مسلط در جامعه است و سیاست هاى امنیتى بر اساس تعریف آن از امنیت, تهدید و ارزش ها شكل مى گیرد; ولى گفتمان نوین با وجود این كه از لحاظ نظرى و اقبال نسل جدید, گفتمان مسلط است, اما هنوز در عمل مبناى شكل گیرى سیاست هاى امنیتى نیست. در واقع شاهد شكاف گفتمانى در جامعه هستیم كه هنوز هیچ كدام از آنها از لحاظ نظرى و عملى به طور توإمان نتوانسته است, گفتمان مسلط جامعه شود و سیاست هاى امنیتى كشور را تعریف كند. البته ادامه این وضعیت مى تواند سیاست هاى امنیتى كشور را دچار ابهام و سردرگمى بیش تر نموده و مدیریت امنیتى كشور را (در صورت وجود آن) با مشكلات مضاعف ترى مواجه سازد.
گفتمان هاى امنیت ملى در جمهورى اسلامى ایران
در ادامه بحث, به بررسى نظرات موجود درباره امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران پرداخته و گفتمان هاى امنیتى موجود, مشخصه هاى آنها و عناصر اصلى هر یك را مورد مطالعه قرار مى دهیم. اصولا یكى از مشخصه هاى اصلى مسائل امنیتى جمهورى اسلامى ایران, فقدان اجماع عمومى در بین نخبگان در مورد مفهوم امنیت ملى, سیاست هاى امنیتى, تهدیدها و آسیب پذیرىهاست. به همین دلیل, رهیافت هاى متعدد و متضادى درباره امنیت, تهدیدها, ارزش ها و اهداف وجود دارد كه عوامل مختلفى بر این شكاف گفتمانى تإثیر مى گذارند طى دو دهه گذشته و به ویژه دهه اول, عوامل مختلفى موجب وحدت نسبى نیروها شده و گروه ها و نیروهاى سیاسى و جریان هاى فكرى مختلف, مجال ظهور پیدا نكردند. عواملى مانند: تفكر ایدئولوژیك, تهدیدات بیرونى و درونى در این زمینه تإثیر گذار بوده اند. عوامل فكرى, سیاسى و اقتصادى مختلفى نیز در پیدایش فضاى جدید موثر بوده است. از لحاظ فكرى, همچنین نظرات جدیدى مطرح شد, كه با بینش حاكم در سال هاى گذشته, در تضاد است. از لحاظ سیاسى هم, كاهش نسبى تهدیدات خارجى نسبت به امنیت ملى جمهورى اسلامى و تمركز بیشتر بر مسائل داخلى, توجه گروه هاى سیاسى به نقاط اختلاف خود, موجب ظهور نظرات مختلف در زمینه مسائل امنیتى شده است. همان طور كه میشل دش تاكید مى كند, وجود تهدید خارجى همواره عامل مهم و موثرى در وحدت داخلى در ابعاد سیاسى, فكرى, اجتماعى و اقتصادى بوده است و با رفع این تهدید, اختلافات درونى در جامعه شدت پیدا مى كند. میشل دش به نقل از امیل دوركیم, این فرآیند را این گونه تبیین مى كند:
((آشوب هاى اجتماعى و جنگ هاى توده اى بزرگ, احساسات جمعى را افزایش مى دهند, روح رزمندگى را تحریك مى كنند; و در این میان, میهن پرستى, ایمان سیاسى و ملى و نظایر آن و فعالیت متمركز براى رسیدن به هدف واحد, حداقل در كوتاه مدت باعث هم گرایى شدید یك جامعه مى گردد... هر چه آنها بر مردم براى نزدیك كردن پیوندها و مواجهه با خطر مشترك فشار مىآورند, فرد كم تر به خود و بیش تر براى عموم مى اندیشد.))(6)
به هر حال جنگ و دیگر تهدیدهاى خارجى و نیز انقلابات اجتماعى, نقش مهمى در حفظ یكپارچگى و انسجام ملى ایفا مى كند به همین دلیل هم به محض از میان رفتن تهدیدهاى خارجى و یا كاهش آنها و نیز فاصله گرفتن از سال هاى انقلاب, به تدریج از انسجام سیاسى و فكرى جامعه كاسته مى شود و شكاف هاى سیاسى و اجتماعى خود را نشان مى دهند. در جامعه اى كه این تنش ها و شكاف ها شدید باشند, هنگامى كه تهدیدهاى خارجى از بین مى رود, حتى احتمال فروپاشى آن نیز مى رود.
جمهورى اسلامى ایران نیز در دو دهه گذشته به دلیل وجود تهدیدهاى خارجى جدى, جنگ تحمیلى و تجربه یك انقلاب بزرگ, از انسجام زیادى برخوردار بود و اصولا در آن دوره فرصتى براى توجه به مسائل داخلى و بروز اختلاف نظر درباره مسائل مختلف وجود نداشت. اما پایان جنگ و كاهش تهدیدهاى خارجى, بار دیگر اختلافات را شدت بخشیده و نظرات مختلف را وارد فضاى فكرى و سیاسى جامعه كرده است. بروز سریع و عمیق چنین اختلافاتى, نشانگر این است كه وحدت نسبى سال هاى گذشته ناشى از هماهنگى فكرى و منافع مشترك نبوده است; بلكه بیش تر وحدتى احساسى و مبتنى بر احساسات انقلابى و ترس از تهدید خارجى بوده است كه طبیعى است با رفع آنها و گذار از جامعه احساسى به سوى جامعه عقلانى كه ائتلاف ها و اختلاف ها بر سر منافع است, جامعه دچار تشتت فكرى و سیاسى شود. از همین رو, در حال حاضر در زمینه مسائل امنیتى با نظرات و گفتمان هاى مختلفى روبرو هستیم كه طیف مختلف و متنوعى از دیدگاه ها را شامل مى شود.
در یك تقسیم بندى اولیه, گفتمان هاى امنیتى ملى در جمهورى اسلامى ایران را مى توان به نظرات درون حاكمیت و بیرون حاكمیت تقسیم كرد. رهیافت هاى بیرون حاكمیت را نیز مى توان به رهیافت هاى اپوزسیون اصلاح طلب و نظرات محققین آكادمیك تقسیم نمود. منظور از رهیافت هاى بیرون حاكمیت, نظرات گروه هاى سیاسى, جریانات و یا افرادى هستند كه در قدرت سیاسى كشور, سهم و نقشى ندارند. اما با وجود این كه این گروه ها در قدرت سیاسى و تصمیم گیرىهاى امنیتى نقشى ندارند, نظرات آنها در زمینه مسائل امنیتى, از اهمیت خاصى برخوردار است. به طور معمول گفتمان هاى اپوزسیون در درون هر جامعه اى بر نقاط ضعف, آسیب پذیرىها, عملكردهاى غلط و عوامل تهدید كننده مى پردازند. از همین رو نظرات آنها مى تواند به تصمیم گیران نظام در شناخت آسیب پذیرىهاى جامعه كمك كند, بنابراین, توجه به دیدگاه و گفتمان هاى خارج از حاكمیت ضرورى و مفید است. با وجود این, در حال حاضر اهمیت گفتمان هاى درون حاكمیت و تإثیر آنها بر سیاست هاى امنیتى كشور به مراتب بیش تر از گفتمان هاى بیرون حاكمیت است. توضیح این مطلب ضرورى است كه منظور از گفتمان هاى درون حاكمیت, نظراتى است كه از سوى جناح هاى مختلف موجود در كشور ابراز مى شود. این جناح ها كه در قدرت سیاسى نقش داشته و در فرهنگ سیاسى انقلاب اسلامى از آنها تحت عناوین ((خودى)) در مقابل ((غیر خودى)) و یا ((دوستان)) در برابر ((دشمنان)) تعبیر مى شود. این نظرات نیروهاى خودى در حال حاضر به دو گفتمان بسیار متضاد تقسیم شده اند كه تضاد آنها به حدى است كه این گفتمان ها همدیگر را در بعضى موارد خودى تعریف نمى كنند, بلكه آنها را در ردیف دشمنان قرار مى دهند. این گفتمان ها را تحت عناوین قرار دادى و اعتبارى گفتمان سنتى امنیت ملى و گفتمان نوین امنیت ملى بررسى خواهیم كرد. همان طور كه گفته شد, با وجود این كه برخى از طرفداران افراطى هر یك از گفتمان ها, طرفداران گفتمان دیگر را غیر خودى و در ردیف دشمنان تعریف مى كنند, اما به هر حال هر یك از این گفتمان ها سهمى را در قدرت سیاسى دارا هستند و از لحاظ سابقه تاریخى, جزء نیروهاى انقلاب اسلامى به شمار مى روند. هر یك از این گفتمان ها در میان جریان ها و گروه هاى سیاسى طرفداران و مبلغان شناخته شده اى دارند كه البته در این تحقیق از آنها نامى به میان نخواهد آمد و تنها دیدگاه هاى آنها ذكر خواهد شد. ذكر این نكته هم ضرورى است كه تقسیم بندى گفتمان هاى امنیتى ج.ا.ایران به دو گفتمان سنتى و نوین, بدین معنا نیست كه طرفداران هر یك از این گفتمان ها داراى اتفاق نظر كامل بوده و در تقسیم بندى طیف هاى سیاسى, گروه هاى طرفدار هر یك از گفتمان ها در یك طیف واحدى قرار مى گیرند; بلكه این تقسیم بندى فقط یك تقسیم بندى كلى است كه به معناى فقدان اختلاف نظرى و عملى در درون هر یك از گفتمان هاى امنیتى نیست. در نهایت این كه, هر یك از گفتمان هاى امنیتى مذكور, بر مبناى گفتمان سیاسى و فكرى كلان ترى شكل گرفته اند, یعنى اختلاف نظر آنها در زمینه مباحث امنیتى, ناشى از اختلاف نظر آنها در زمینه مسائل مختلف مربوط به قدرت, سیاست و امنیت است. در ادامه مطلب, به بررسى مشخصه هاى هر كدام از آنها مى پردازیم:
1 ـ گفتمان سنتى امنیت ملى ج.ا.ایران
گفتمان سنتى امنیت ملى ج.ا.ایران در شرایط تاریخى خاصى شكل گرفته است. این گفتمان از یك سو, زاییده شرایط انقلابى جامعه و از سوى دیگر, ناشى از وضعیت جنگى بود. گفتمان سنتى پس از تحولى ژرف در ساخت سیاسى, و فرهنگى كشور شكل گرفت و حدود دو دهه با تحولات مقطعى و غیراساسى به عنوان تنها گفتمان امنیتى كشور عمل كرد. انقلاب, در درون و بیرون اهداف بزرگى را تعقیب مى كرد. در درون, انقلاب به دنبال جامعه اى آرمانى, یك رنگ و یك صدا بود كه همه مردم مجرى و مبلغ ارزش هاى دینى و اخلاقى باشند و همه تحت لواى شعار واحدى, هدف یگانه اى را دنبال كنند. آغاز جنگ به این گفتمان جهت و مسیر خاصى بخشید و در واقع راه را براى مدعاهاى جهان گرایانه واقع گرایانه آن فراهم كرد. از سوى دیگر, مقاومت در برابر تجاوز و تهدید خارجى و تلاش براى دفع تهدید نیروهاى بر انداز داخلى و ضد انقلاب به تدریج عناصرى را وارد فرهنگ سیاسى نخبگان و مردم كرد كه مى توان آن را دشمن محورى نامید كه بر اساس آن, همه چیز در رابطه, با دشمن (چه درونى و چه بیرونى) تعریف شد و تمام سیاست هاى امنیتى بر اساس تهدیدها و توطئه هاى دشمن تدوین و اجرا مى شد. به هر حال, گفتمان سنتى امنیت را مى توان گفتمان ایدئولوژیك نیز نامید كه طى دو دهه اول پس از پیروزى انقلاب اسلامى, گفتمان غالب و سایر گفتمان هاى درون و بیرون نظام را در حاشیه قرار داد. این گفتمان هنوز بر سنت ایدئولوژیك انقلاب اسلامى تاكید نموده و اصول كلى آن را به عنوان مبناى عمل در آینده در نظر مى گیرد و آینده ایران را در گرو ادامه راه گذشته آن مى داند. بر این اساس, همان طور كه قبلا هم گفته شد, دوره هاى ((بسط محور)), ((حفظ محور)) و ((رشد محور)) هر سه در درون این گفتمان قرار مى گیرند. گفتمان سنتى از امنیت, تهدید, ارزش ها و اهداف, تعریف هایى دارد كه بر مبناى همان تعاریف به سیاست گذارى در امور امنیتى مى پردازد كه در ذیل آنها را بررسى مى كنیم:
الف ـ تعریف امنیت: گفتمان سنتى, تعریفى مطلق از امنیت ارائه نموده و برداشت گسترده اى از مفهوم امنیت را, از لحاظ نظرى و عملى تعقیب مى كند. و به همین دلیل, سطح تهدید امنیتى را در سطح بسیار نازلى مى گیرد و هر چیزى را وارد حوزه امنیت ملى مى كند. بر اساس تعریف مطلق از امنیت, حوزه ناامنى بسیار گسترده است گفتمان سنتى از امنیت, تعریفى ارزش مدار ارائه مى نماید و در مركز ثقل دیدگاه امنیتى آن, پاسداشت ارزش ها نهفته است. حفظ ارزش ها از خطر تهدیدهاى داخلى و خارجى, رمز اصلى بقاى نظام جمهورى اسلامى است و چون انقلاب اسلامى یك انقلاب ارزشى است, تهى كردن آن ازبن مایه هاى فرهنگى و ارزشى, بزرگ ترین منبع ناامنى است. همان طور كه گفته شد, گفتمان هاى امنیتى مبتنى بر گفتمان هاى سیاسى و فكرى كلان ترى هستند. گفتمان سیاسى و فكرى سنتى از وظایف دولت و حكومت برداشتى اخلاقى دارد. گفتمان سنتى, وظیفه دولت را تعالى انسان ها و سیر آنها به سوى الله مى داند. از همین رو, ارزش ها را در درونى ترین لایه هاى تعریف خود از امنیت قرار داده و پاسداشت آنها را عین امنیت مى داند.
گفتمان سنتى, از امنیت, تعریفى فراملى ارائه مى كند و اصولا امنیت ملى, هدف اصیل سیاست هاى امنیتى آن نیست و توجه و تإكید به ((امنیت ملى)) از باب ضرورت سیاسى و مقتضیات و مصالح صورت مى گیرد. این امر, زمینه یك هدف بالاتر است و آن امنیت ((امت اسلامى)) است. اصولا تفسیر فراملى از امنیت ملى كه موضوع آن ((امت)) به جاى ((ملت)) است, از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى وارد فرهنگ سیاسى نخبگان شد, كه اگر چه این مسإله به تدریج ضعیف شده است; ولى از تلقى امنیتى گفتمان سنتى هنوز خارج نشده است. از دیدگفتمان سنتى, ((ملت)) اصالت ندارد و از لحاظ اسلامى و ایدئولوژى انقلاب اسلامى, ((امت)) اصیل بوده و در نتیجه امنیت آن, هدف نهایى انقلاب و جمهورى اسلامى ایران است. تعریف سنتى از امنیت, تعریفى دولت محور است و نیز حفظ نظام سیاسى, مهم ترین هدف سیاست هاى امنیتى گفتمان سنتى است. و اگر نظام را مجموعه اى از ساخت ها, ارزش ها, نقش ها و فرایندها بدانیم, تمامى آنها موضوع تعریف امنیت هستند. در این گفتمان, دولت محورى به حدى شدید است كه حتى در دید برخى از طرفداران افراطى آن, بر امنیت مردم اولویت دارد و اصل, امنیت حاكمیت است. دولت محورى در این تعریف تا به آن جاى مى رسد كه امنیت ساخت سیاسى را صرف نظر از تإثیر آن از ساخت اجتماعى, فرهنگ عمومى و اخلاق اجتماعى تعقیب نموده و نظام سیاسى و حفظ آن را در درونى ترین لایه تعریف آن از امنیت قرار مى دهد; چرا كه نظام سیاسى را مظهر تمامى آرمان هاى دینى و تاریخى خود مى داند.