اگه این شیفت درون پارادایمی را می خواهید به استادی ارائه کنید ، باید بدانید که این طرح نیاز به ویرایش دارد ، و قبل از این کار ، با من هماهنگ باشید ، چون یک سری ایرادات کوچکی دارد که باید انها را متذکر شوم ، مخصوصا که اگر می خواهید به دکتر قوام ارئه دهید. نگران نباش ، درست می شه عزیز 

 

سئوال اصلی : جایگاه پدیده صلح در لیبرالیسم و نئولیبرالیسم؟

 

 

الف : لیبرالیسم : اندیشه لیبرالیسم از اواخر قرن هفدهم پدیدآمد با دخالت حکومت در اقتصاد وسلطه

فکری کلیسا به مقابله برخاست واساس آن آزادی فرد است دراواخر قرن هجدهم وقایعی رخ داد که دوره نوین

رادر سیاست واقتصاد در پی داشت .

انقلاب صنعتی در غرب و اعلام استقلال امریکا موجب سقوط اندیشه مرکانتالیسم گردید . انقلاب صنعتی انگلستان زمینه رابرای خیز اقتصادی آماده کرد ونظریات جدیدی توسط اقتصاددانان ارائه شد .

 نظیر آدام اسمیت وبرنارد ماندویل . اسمیت معتقداست که انگیزه های فردی خیرعمومی رادر پی دارد وهمین عقیده وی رابه حکم مشهور وابدی خود سوق میدهد که هر فردی منافع خصوصی راتعقیب کند به وسیله یک دست نامرئی(      invisible hand ( هدایت می شود برای پیشبرد منافع عمومی.

 

برنارد ماندویل با نگارش کتاب خود درباره زنبورهای عسل ونحوه تقسیم کار آنان اثری ماندگار بر

تفکرات بعد از خود نهاد وی مدافع نفع پرستی وخودپرستی به جای بیگاری کشیدن برای سایرین بود.

آدام اسمیت وظایف حکومت راتنها به دفاع حفظ نظم داخلی وخدمات ونهادهای عمومی محدود میدانست

 

 از اواسط قرن نوزدهم اندیشه های لیبرالی مبتنی بر عدم دخالت حکومت در اقتصاد کمرنگ شد و

عملکرد دولتها کم کم از اصول لیبرالیسم کلاسیک فاصله گرفت بحران های اقتصادی 32-1929 افزایش دخالت حکومت در اقتصاد را در پی داشت .

جان مینارد کینز بانی سیاست هایی بود که به منظور مبارزه با رکود وعدم اشتغال بنا نهاده شد وی اقتصاد سرمایه داری آزاد را مغایر با حفظ ثبات اقتصادی میدانست .

کنترل اقتصادی و برنامه ریزی اساس سرمایه داری دولت رفاهی را تشکیل می داد ملی شدن صنایع در پی

ان رخ داد واین روندی بود که تا دهه 70 میلادی بر اقتصاد لیبرال حاکم بود.

 

 

تقسیم بندی لیبرالیسم:

 

دیوید بالدوین چهار قرائت از لیبرالیسم معرفی میکند . بازرگانی- جامعه شناختی ونهادگرایی لیبرال . دکتر

عبدالعلی قوام در کتاب روابط بین المللی نظریه ها ورویکرد ها علاوه بر معرفی لیبرالیسم تجاری .جمهوری

خواه و نهادی انواع لیبرالیسم را شامل انترناسیونالیسم لیبرال. آرمان گرایی و نهادگرایی لیبرال میداند که با

ذکر تعریف جامع از هر کدام چارچوب هریک ازرویکردها را به خوبی معرفی وتفاوتهای ان را بیان می کند.

 

گزاره های لیبرالیسم :

 

حفظ وگسترش صلح. دولتهای دموکراتیک بایکدیگر وارد جنگ نمی شوند وبه طور کلی دموکراسی ها صلح

طلب اند . اختلاف را می توان از طریق یک نظام قضایی بی طرف حل وفصل کرد.دولت بازیگر اصلی

صحنه سیاست بین الملل است اما علاوه برآن می بایست به سازمان های بین المللی. شرکت های فراملی و

رژیمهای بین المللی توجه کرد. از سیاست حفظ وضع موجود تاسی نکرده وخواهان دگرگونی در ساختارهای

نظام جهانی اند . درروابط بین الملل اولویت رابه مسائل غیر نظامی می دهند.مقولات کلی در سطح وسیع 

مورد تاکید آنان عبارت است از عقلانیت –ازادی فرد – اعتقاد به ارزش برابر همه انسانها -استقلال اراده فرد

وضعی بودن نهاد دولت ومحدودیت قدرت حکومت.

 

دیدگاه لیبرالیسم نسبت به جنگ وصلح:

 

1-جنگ معرف بدترین چهره از نظام بین الملل است 2-برای ازبین بردن جنگ تلاش  فراتر از سطح

ملی لازم است .3- خواست انتر ناسیونالیسم های لیبرال رسیدن به یک پیمان صلح همیشگی بود.6-جامعه بین المللی می بایست در راستای حذف نهادهای جنگ خیز اقدام کند 5- بااستفاده از ابزارهای

مسالمت امیز نظیر دیپلماسی – حقوق بین الملل سازمان های بین المللی ونیز باتوسعه رژیم های

بین المللی ومعاهدات می توان ازبروز جنگ جلوگیری کرد.                   

 

یکی از مهمترین نظریه پردازان لیپرالیسم استانلی هافمن است که جوهره لیپرالیسم از دیدگاه وی

بازدارندگی اعتدال وصلح است در حالیکه جوهره سیاست جهانی معکوس آن یعنی دربهترین حالت

صلح توام باهرج و مرج یا جنگ است.

 

ب:نئولیبرالیسم:

 

مخالفت با دیدگاه های تغییر یافته لیپرالیسم پس از بحران WALL STREET .  در طول سالهای جنگ

جهانی دوم وپس از ان تداوم یافت . این اندیشه های مخالفت جویانه از سوی اندیشمندان متعهد پایبند به

لیپرالیسم کلاسیک صورت گرفت . اندیشمندانی چون فون هایک –میلتون فریدمن – رابرت نوزیک

در نوشته های خود اساس فکری ونظری اندیشه جدیدی بنام لیپرالیسم نو را بر پایه عقاید وارزشهای لیپرالیسم

کلاسیک بنا نهادند. اعطای جایزه نوبل به این اندیشمندان راه بازگشت به نظریه اقتصادی کلاسیک راهموار

ساخت . افکار وایده های انان به شدت رواج یافت . وجود همزمان تورم  لجام گسیخته ونرخ بالا و فزاینده

بیکاری درآن دوران باعث شد اقتصاد کلاسیک در لباس (مکتب اصالت پول) باردیگر وارد عرصه شود

وبه سیاست عملی حکومت سرمایه داری تبدیل شود.

 

 

 

برآیند عملی نئولیبرالیسم :

 

دردهه 70میلادی بابروز رکودو تورم در کشورهای غربی در کارایی سیاستهای کینزی ودولت رفاهی تردید

به وجودامد ودرواکنش به ان بازگشت به اصل نظام بازار آزاد در دستور کار قرار گرفت .مارگارت تاچر

بسال 1979 در انگلستان قدرت رادر دست گرفت او تحت تاثیر کیت جوزف (KEITH JOSEPH )

تبلیغات چی بسیار فعال ومتعهد واهل مجادله و دارای پیوندهای قوی با موسسه نئو لیپرالی امور اقتصادی

در لندن پذیرفت که کنیز گرایی می بایست کنار گذارد شود وبی درنگ اعلام کرده دیگر به شیوه های           

سیاسی دولت سوسیال دموکراتیک  که پس از 1967 در بریتانیا استحکام یافته بود نیازی نیست و در پی

ان قدرت اتحادیه های کارگری رامحدود ساخت.

 

 درآن سوی اقیانوس اطلس در سال1980 رونالد ریگان به ریاست جمهوری ایالت متحده انتخاب شد وی از اقدامات پل ولکر(PAUL VOLCKER)که اندکی پیش ازان ریاست بانک مرکزی راعهده دار شده بود حمایت کرد سیاستهایی که درصدد محدود ساختن قدرت اتحادیه های کارگری برداشتن موانع دولتی از سر راه صنعت –کشاورزی – استخراج منابع ووآزاد سازی قدرتهای مالی از فشارهای داخلی وجهانی بود. دنگ شیائوپنگ درچین حرکتی مشابه را آغاز نمود وبه جای برنامه ریزی مرکزی با تجهیز بازار مبتنی برسوسیالیسم در جهت حفظ منافع دولت چین گام برداشت.

نئولیپرالیسم دربرگیرنده کلیه اشکال لیپرالیسم تجاری جمهوری خواه ونهادی میباشد.

 

 

تقسیم بندی نئولیبرالیسم :

 

انتر ناسیونالیسم نئولیبرال – نئو آیده آلیسم – نهادگرایی نئولیبرال.

 

چون نهادگرایی نئولیبرال جریان اصلی نئو لیبرالیسم بوده است دراینجا فقط به ذکر مباحث

این نظریه می پردازیم .

 

نهاد گرایی نئولیبرال:

 

ازهنگام تغییر ماهیت پلورالیسم به نهاد گرایی نئولیپرال متفکران بسیاری به سوی ان جذب شدند به نوعی

تغییر به سوی رویکرد دولت محور در جهان سیاست به وجود آمد. قواعد اصلی نهادگرایی نئو لیبرال شامل

بازیگر: دولت بازیگراصلی است.  ساختار: شرایط هرج ومرج را می پذیرد اما رژیمهای بین المللی نشان

داده است که همکاری بین دولتها غیر ممکن نیست .فرایند اتحادیه اروپا محک بسیار مهمی برای نهادگرایان

نئو لیبرال است  انگیزه : دولتها وارد روابط همکاری جویانه می شوند برای رسیدن به حداکثر سودو منافع.

 

 

پیشگامان نهادگرایی نئولیبرال در واکنش به نظریات کنت والتزنظریات خود رامطرح ساختند . نهادگرایی

نئولیبرال به رئالیسم معاصرنزدیک تراست . تفاوت بین نهادگرایان نئولیبرال و دو عنصردیگر نئولیبرالیسم

دراین است که بین الملل گرایی و ایده الیسم گسترده تر – انتقادی تر وسیاسی تر از نهادگرایی نئولیبرال بوده

است . اشتراکات آنان بارنالیست ها دراین است که دولت رابازیگر اصلی می دانند و هردو به هرج و مرج

آمیز بودن محیط بین الملل تاکید دارند .

گزاره های اصلی رویکرد نئولیبرالیسم :

 

1- محیط داخلی : فردگرایی- گرایش بین المللی در تجارت –مخالفت با سیاست های کنیزی- برابری اجتماعی

وناسیونالیزم.

 

2- محیط بین الملل: عدم اعتقاد به وجود اقتدارمرکزی– نئو لیبرال ها بر فایده های مطلق ناشی از همکاریهای

بین المللی تاکید می کنند (به حداکثررساندن سطح کلی منفعت برای همه طرفها)

نئولیبرالها  جهانی شدن را محصول دگرگونی طولانی در سیاست جهانی تلقی می کنند . از بعد هستی شناسی

مسائل اقتصادی (اقتصادسیاسی) مهم است .

 گسترش نهادهای بین المللی حاکی از ظهور نوعی عقلانیت میان دولتها تلقی می شود که به جای توجه صرف به منافع فوری ولحظه ای به منافع بلندمدت می اندیشند.    

دولت بازیگراصلی سیاست جهانی به شمار می اید ومهمترین ویژگی سیاست خارجی توجه توامان به تعارض  وهمکاری می باشد . بین الملل گرایان نئو لیبرال درپی گسترش اندیشه صلح دموکراتیک هستند.

نئولیبرال ها دنیا راشبیه تورماهیگیری می بینند

 

 

بررسی ابعاد شیفت درون پارادیمی با تاکید بر مساله صلح:

 

هستی شناسی Antology

لیبرالیسم : آزادی فرد از اهمیت بسیاری برخورداراست.عقلانیت به عنوان مشخصه بارزنوع بشر به حساب می آید.لیبرالها به خاطر نوع نگرششان به قدرت به جای تمرکز صرف به قدرت برتوزیع قدرت ونفوذ میان طیفی از بازیگران تاکید می کنند . جوهره لیبرالیسم را می توان در تفکیک حوزه های دولت و جامعه وتحدید قدرت دولت درمقابل حقوق فرد درجامعه دانست {دکتربشیریه}.

مهمترین اصول لیبرالیسم درمفهوم وسیع ان به طور خلاصه شامل اعتقاد به ارزش برابرهمه انسانها استقلال اراده فرد عقلانیت و نیک نهادی انسا ن .حقوق طبیعی وسلب ناشدنی . وضعی بودن نهاد دولت ومحدودیت قدرت حکومت می باشد.

 

نئولیبرالیسم:مسائل اقتصاد سیاسی بسیار اهمیت دارد .بر بازار آزاد ودولت نیرومند تاکید می کنند.

به ان مکتب اصالت پول نیز گفته می شود. هردورویکردبر اجتناب ازجنگ تاکید دارند.

 

 

معرفت شناسی Epistemology

لیبرالیسم: دولت دیگربازیگراصلی صحنه بین الملل نیست بازیگران دیگری با درجه اهمیت متفاوت در قلمرویی که مخصوص دولتهابوده حضور یافته اند.بر مسائل اقتصادی زیست محیطی وتکنولوژیکی تاکید میکنند دردیدگاه آنان مسائل غیرنظامی اهمیت بیشتری دارد همچنین برتقویت چندجانبه گرایی همگرایی

 منطقه ای وخلع سلاح عمومی تاکیددارند.

 

نئولیبرالیسم: نظریه پردازان نئولیبرال معتقدند که دولتها بادرنظرگرفتن جایگاه خود بین رژیمها و

سازمانها دست به سیاست گذاری می زنند وبر این اساس دولت رابازیگر اصلی سیاست جهانی می دانند

ویژگی سیاست خارجی انان این است که هم به تعارض وهم به همکاری یکسان توجه می نمایند.

به طور کلی درشیفت های درون پارادیمی ابعاد هستی شناسی ومعرفت شناسی وروش شناسی )

(Methodologyتغییر گسترده ای نمی کنند زیرا الگوی فکری تغییر بنیادینی نکرده است فقط بنابه

شرایط ومقتضیات تغییری درون پارادایمی حادث شده است بنابراین متدلوژی پوزیتویستی درهر دورویکرد حاکم است.

رابطه ساختار کارگزار Structure ,Agency:

لیبرالیسم:رویکردی ساختارمحوراست زیرابرپیوند متقابل روابط اقتصادی بین المللی وبرنقش بازیگران

غیر حکومتی تاکید دارند معرفی وضعیت وابستگی متقابل پیچیده گواه این مدعاست.

نئولیبرالیسم :ازانجایی که دولت رابازیگراصلی سیاست جهانی می داند رویکردی کارگزار محوراست هرچند رابرت نوزیک بعنوان یکی ازتاثیرگزارترین اندیشمندان نئو لیبرال در کتاب (آنارشی. دولت .یوتوپیا)

وظایف دولت را محدود به تامین ازادیهای فردی میداند.

سطح تحلیل

 لیبرالیسم :دراین رویکرد سطح تحلیل هم منطقه ای است هم بین المللی.

نئولیبرالیسم : سطح تحلیل را فرد وگروه قرارمی دهد .

حوزه اطلاق

لیبرالیسم : بیشتر دموکراسی های توسعه یافته همچون اروپایی غربی وامریکا وبعضی کشورهای اروپایی

شرقی راشامل می شد .به طورکلی جهان پیشرفته سرمایه داری عرصه ظهور وتداوم لیبرالیسم بوده است .

نئولیبرالیسم:ازانجایی که نئولیبرالیسم به همراه جهانی شدن گسترش یافته است حوزه اطلاق آن تمام کشورهای جهان راشامل می شود زیراجهانی شدن وسازمانهای جهانی همچون صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی کوچکترین ودورافتاده ترین کشورهای جهان راتحت تاثیر قرارداده اند.وتلاش برای

رسیدن به درجه ای از پیشرفت وتکنولوژی وثبات برای تمام کشورها هدف آنان است .

زیبا شناسی

لیبرالیسم : تاکید لیبرالها براهمیت مسائل اقتصادی –تکنولوژیک وزیست محیطی است جنگ را معرف

بدترین چهره ازنظام بین الملل می دانند ومعتقدند بااستفاده از ابزارهای مسالمت آمیز همچون دیپلماسی وسازمانهای بین الملل وتوسعه رژیم های بین المللی ومعاهدات میتوان از بروز جنگ جلوگیری کرد.

نئولیبرالیسم: برفایده های مطلق ناشی ازهمکاری های بین المللی تاکید می کنند. درپی به حداکثررساندن

سطح منفعت برای تمام کشورها هستند . دراصلاح تدریجی روابط از طریق موافقت نامه های کنترل تسلیحات

وبرداشتن کامهای موثر در راستای حفظ صلح تاکید می ورزند . تحولات اقتصادی که درپی جهانی شدن رخ

داده است جوامع رانست به هم بسیار نزدیک تر از گذشته کرده است.

بعداخلاقی

لیبرالیسم :هدف اصلی لیبرالها ازابتدا جلوگیری ازجنگ و گسترش صلح آشتی وسازش میان کشورها((Erasmus1517ومبارزه بااستبدادهای طبقاتی مذهبی وحزبی بوده است اعتقاد به برابری. آزادی

عقلانیت واستقلال انسان از مسائل اخلاقی مورد تاکید لیبرال ها میباشد .

نئولیبرالیسم :اساس فکری رویکرد لیبرالیسم برپایه عقاید وارزشهای درحال فراموشی لیبرالیسم

کلاسیک بنانهاده شد ملهم از آراء اندیشمندانی همچون فون هایک –نوزیک -فریدمن که انسان را موجودی

آزاد –خودمختار وخود سامان می دانند.

سیاست اعلی وادنی

لیبرالیسم:به طور کلی چون در تقسیم بندی سیاست عالی ونازل رویکرد نظامی وامنیتی در قبال رویکرد

اقتصادی و همکاری جویانه قرار می گیرد وازآنجایی که لیبرال ها بر همکاری های بین المللی تاکید دارندو

معتقدند منافع دولتها در همکاری بهترتحصیل می شود تا ستیز ودر گیری سیاست انان سیاست ادنی است.

نئولیبرالیسم:همانطور که ذکر شد مسائل اقتصاد سیاسی اهمیت بسیاری  دارد وبراهمیت همکاریهای

بین المللی و تحدید حاکمیتها و نفوذپذیری مرزها معتقدند. همچنین جلوگیری از جنگ و حقوق بشر و نقش سازمانهای بین المللی در افزایش همگرایی میان کشورها مورد توجه آنان است بنابراین سیاست آنان نیز ادنی محسوب می گردد.

علل شیفت ازلیبرالیسم به نئولیبرالیسم

عواملی چند در تغییرچارچوب پارادایم لیبرالسیم به شکل جدید آن در قالب نئولیرالیسم دخیل می باشد به طور خلاصه شامل:1-بحران اقتصادی دهه 70 میلادی در پی آن رشد سرمایه گذاری به شدت سقوط می کند و کاهش رشد تولیدات در نهایت بحران را در پی داشت .

2-پیشرفت تکنولوژیکی که با انقلاب فن آوری ظهور اینترنت و ارتباطات گسترده ماهوارهای جابه جایی سریع اطلاعات و آگاهی ها به سراسر جهان در کوتاهترین زمان ممکن کامل شد و راه را برای جهانی شدن هموار ساخت.

3- افول دولت رفاهی و اقتصاد برنامه ریزی شده و سیاست ها متمرکز ارشادی و درنهایت آشکار شدن زوال نظریه کینزی و جایگیزین اندیشه عملی نئولیبرال

نقاط ضعف و قوت شیفت  درون پارادایمی

همانطور که اشاره شد چرخش رویکرد لیبرالیسم به نئولیبرالسیم به دلیل شرایطی که در اواخر دهه 60 و 70 میلادی به خصوص بر اقتصاد دول سرمایه داری حاکم بود تقریباً اجتناب ناپذیر بود حرکتی که پس از جنگ دوم با ملی کردن صنایع و فاصله گرفتن از اقتصاد بازار شروع شده بود و جای آن را اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز گرفته بود شاید زودتر از زمان مورد انتظار با بحران دست به گریبان شد.

 تا به اصولی که انجمن مونت پلیرین (mont pelerine society ) از سال 1947 درباره آرمان ها ی آزادی شخص بدان متعهد گشته بود مورد توجه قرار گیرد.

دگرگونی پارادایم حاکم بر لیبرالیسم منجر به ظهور شکل جدیدی از زمانداری شد صنایع ملی شده دوباره واگذار شد میزان تصدی گری دولت کاهش یافت اقتصاد بازار حاکم شد نهادهایی همچون صندوق بین المللی پول معاهده تعرفه و تجارت و پس از سازمان تجارت جهانی گسترش یافتند و انقلاب تکنولوژی و ارتباطات  روندی را نمایان کرد که رخدادهای دور افتاده ترین کشور به سرعت در سراسر جهان مخابره می شد به طور کلی جهان شدن بسیار بیشتر از گذشته به واقعیت نزدیک شده است دربخش نتیجه گیری به نقاط ضعف شیفت درون پارادایمی و نقش آن در گسترش صلح می پردازیم.

نتیجه گیری

 هرچند در روابط بین الملل رئالیسم به عنوان نظریه غالب مطرح می شود اما لیبرالیسم در طرف دیگر قرار دارد.رئالیسم حزب طرفدار دولت و لیبرالسیم رهبر گروه مخالفان می باشد

لیبرالسیم گاهی در وضیعت برتر قرار می گیرد و مثال آن شکل گیری جامعه ملل و پس از آن سازمان ملل است اما جنگهای جهانی و پس از آن جنگ سرد تلاشهای آنان را متزلزل ساخت . پایان جنگ سرد به منزله احیای لیبرالسیم بود با نظریه نظم نوین جهانی.

  جوهره سیاست بین الملل برخلاف لیبرالسیم است و در آن وضیعت صلح ناپایدار و جنگ حاکم است . جریان نظم نوین جهانی و جهانی شدن که اتفاقاً با نئوالیبرالسیم یا نهاد گرائی نئولیبرال قرابت دارد جریان حاکم در اواخر قرن بیستم بوده است.

 سیاست خارجی نئولیبرال طرفدار تجارت آزاد ارزشها و نهادهای دموکراتیک غربی است اما آیا عالم واقع نیز جنین است؟صلح دموکراتیکی وجود ندارد منافع ملی بر اخلاقیات و آرمانهای جهانی اولویت دارد.منافع اقتصادی بر منافع ژئوپلتیک ارجع است .

روکرد نئولیبرالیسم را نمی توان متمایز از نئورنالیسم دید رابرت کوهن به عنوان یکی از نهادگرایان نئولیبرال می گوید:نهادگرایی نئولیبرال به یک میزان از رنالیسم و لیبرالسیم بهره برده است " رابرت کاکس" هر دو نظریه را نظریه حفظ نظام می داند

 در پایان به نقش نئولیبرالسیم "نهادگرایی نئولیبرال" در گسترش صلح در سطح منطقه و جهان  میپردازیم.مسرتی که در پایان جنگ سرد از فروپاشی نظام دو قطبی ایجاد شد خیلی زود فرو کش کرد مخاصمات بعداز جنگ سرد در افغانستان .چچن. سومالی . روآندا و....نشان دهنده آن است .جنگهای داخلی بسیاری رخ داده است در بررسی سیاست جهانی اگر جنگهای یوگسلاوی رانیز به حساب آوریم اوضاع خیلی وخیم تر می شود درگیری در بوسنی و کوزو در نزدیکی منطقه لیبرال چه پاسخی می تواند داشته باشد؟ مایکل ایگناتیف می گوید : {پاکسازی قومی پنجاه سال پس لز کشتار یهودیان مجدداً در مقابل چشمان اروپا پدیدار شده است .قوامین جهان شمول در قاره خود چه اندک مورد توجه قرار گرفته است.}

تلاشهای صورت گرفته در زمینه گسترش صلح و جلوگیری از جنگ آیا در عالم واقع نیز همچون نظریه پردازی و ایراد سخنرانی جدی بوده است؟ منتقدان لیبرالیسم عقیده اصول اخلاقی جهان شمول را خطرناک می دانند.

امانوئل والرشتاین جهان گرایی را هدیه قوی به ضعیف که قبول یا عدم پذیرش آن منجر به باخت است توصیف می کند.هرچند تجربه اتحادیه اروپا برای نهادگرایان نئولیبرال بسیار موفق بوده است اما جستجوی صلح دائمی اندیشه ای متفاوت از در نظر گرفتن منافع اقتصادی و سیاسی و هزینه و فایده را می طلبد.

نوشته شده در تاریخ یکشنبه 11 بهمن 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مکاتب روابط بین الملل، نظریه های روابط بین الملل،     | نظرات()