نظارت خبرگان رهبرى (قسمت دوم)
ب ) براساس مادهء 3مصوبه , هیأت موظف است در جهت اخذ اطلاعات لازم براى اجراى وظایفش در اصل 111با رعایت قوانین و حدود شرعى اقدام نماید و صحّت گزارش هاى رسیده را بررسى كند و در صورت لزوم , با مقام معظم رهبرى هم در این زمینه ملاقات نماید.نكتهء مهمى كه باید بدان دقت كرد این است كه دیگر اعضاى خبرگان , كه در هیأت تحقیق شركت ندارند, هر گونه اطلاعاتى را كه در رابطه با اصل 111دارند, باید در اختیار هیأت تحقیق قرار دهند. استنباط از مادهء 4مصوبهء مجلس خبرگان در این خصوص این است كه اعضاى خبرگان حق ندارند اطلاعاتى را كه در زمینهء ناتوانى و یا فقدان شرایط رهبرى به دست آورده اند, مستقیماً و ابتدائاً در جلسه عمومى خبرگان مطرح سازند, چنین اطلاعاتى ابتدا باید در هیأت تحقیق بررسى شود و آن گاه در مواردى و با شرایطى كه پیش بینى شده , درجلسهء عمومى خبرگان عنوان گردد.
[1]
ج ) مطابق مادهء 4مصوبه «در صورتى كه هیأت تحقیق بعد از بررسى و تحقیق , مطالب مذكور را براى تشكیل خبرگان كافى دانست , تشكیل جلسهء فوق العاده را از هیأت رییسه خواستار مى شود و اگر كافى ندانست موضوع را با عضو یا اعضاى خبرگانى كه اطلاعات رادر اختیار گذارده بودند در میان مى گذارد و توضیح مى دهد. اگر قانع شدند موضوع مسكوت مى ماند و اگر قانع نشدند, در صورتى كه اكثر نمایندگان منتخب از هیأت رییسهء مجلس تقاضاى تشكیل جلسهء فوق العاده نمایند باید هیأت رییسه اقدام به تشكیل جلسه كند.»
د) چنانچه اطلاعات اولیه را, منابعى غیر از اعضاى خبرگان به هیأت تحقیق داده اند وهیأت در مقام رسیدگى , آن ها را كافى براى تشكیل مجلس خبرگان نشناخته و نظر به مسكوت ماندن موضوع داده كه این نظر در این حالت قطعى است . هیأت تحقیق در چنین وضعى حق ندارد اطلاعات و نتیجهء رسیدگى را علنى و منتشر كند یا در اختیار دیگر اعضاى خبرگان بگذارد. فقط موظف است نتیجهء اقدامات معموله را به هیأت رییسه گزارش كند.
[2]
ه) طرح موضوع در مجلس خبرگان ; بعد از رسیدگى هیأت تحقیق به اطلاعات واصله,
--------------------------------------------------------------------------------
[1] همان , ص 114
[2] همان , صص 115و116
|103|
جلسهء فوق العادهء مجلس خبرگان در دو صورت : 1 تقاضاى اكثریت منتخبین از هیأت رییسه 2. تشخیص هیأت تحقیق به كفایت گزارش ها, تشكیل خواهد شد. براى این جلسه كارىهمچنین مى بایست شرایطى همچون سرّى بودن جلسات , انجام بحث و بررسى و رأى گیرى در جلسات متوالى در یك اجلاسیه , رعایت گردد و چنانچه براساس تبصرهء ذیل مادهء 9مصوبه , اكثریت حضارِ جلسهء رسمى خبرگان تحقیقات معمول را كافى ندانستند, تأخیربحث و نظرخواهى فقط تا انجام تحقیقات لازم بلامانع است.
[1]
و) طرح نظریات رهبرى ; رهبر یا هر یك از اعضاى شوراى رهبرى مى توانند به هر نحوكه مقتضى بدانند نظریات خود را در رابطه با اصل 111در مجلس خبرگان مطرح كنند, ممكن است مقام رهبرى طریقى كه هیأت تحقیق در پیش گرفته یا اقداماتى را كه مجلس خبرگان انجام مى دهد, درست نداند یا راه حل هاى مناسبى را در مورد بحث داشته باشد یا مثلاًاطلاعات جمع آورى شده را خلاف واقع تشخیص دهد, به هر ترتیبى كه صلاح و مقتضى بداند مى تواند در مجلس خبرگان مطرح كند. ممكن است از طریق ارسال پیام یا نوشتن نامه یاحضور در جلسه و یا به طریق ممكن دیگرى نظریاتش را به خبرگان برساند, همان طور كه ممكن است در مقابل هیأت تحقیق و مجلس خبرگان سكوت اختیار كند.
[2]
پس از طى تمام این مراحل , انجام وظایف هیأت تحقیق , ارائهء گزارش به مجلس خبرگان ,طرح موضوع در مجلس و دریافت نظریات رهبرى , موضوع تشخیص ناتوانى و یا فقدانشرایط رهبرى یا یكى از اعضاى شوراى رهبرى و عمل به اصل 111 مطابق مادهء 11مصوبه ,به رأى گذاشته مى شود و در صورتى كه دو سوم نمایندگان منتخب مجلس خبرگان رأى بدهند نظریه قابل اعمال مى باشد.
مطابق مادهء 12مصوبه ; هر گاه رهبر, به تشخیص خبرگان , از انجام وظیفهء رهبرى ناتوان شود, از مقام رهبرى فردى بركنار مى شود و در صورتى كه توانایى و صلاحیت عضویت درشوراى رهبرى را دارا باشد, خبرگان مى توانند وى را به عضویت آن شورا برگزینند و اگراساساً فاقد شرایط و یا ناتوان شود, بدیهى است كه در هیچ صورتى ; چه فردى و چه عضویت در شوراى رهبرى نخواهند پذیرفت و طبعاً پس از طى این مراحل مجلس خبرگان شخصدیگرى را به عنوان رهبر معرفى خواهد كرد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] همان , ص 116
[2] همان , صص 116و117
|104|
یكى ازوظایف ذاتى خبرگان ,نظارت برحُسن انجام وظایف رهبرى است و این نظارت لازمهء اصل یكصدویازدهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران است . خبرگان این مصوبه را پس از تصویب در حیات امام خمینى (قدس سره)اوّلین رهبر انقلاب اسلامى , به خدمت ایشان ارائه كرد و امام خمینى هم با تأیید لزوم نظارت مجلس خبرگان بر امور رهبرى , اجراى آن رابلامانع تشخیص دادند, اما هیچ گاه این مصوبه در عمل به مورد اجراگذاشته نشد; چرا كه شخصیت برجسته و سلوك و رفتار پرهیزگارانه و منش شایستهء امام خمینى در مقام رهبرى , مانع از آن بود كه نظارت بر امور رهبرى همچون امام ضرورى به نظر برسد. بنابراین , تا زمان رحلت امام خمینى نظارت بر امر رهبرى هیچ گاه اجرایى نشد.
اصلى كه تصویب نشد؟
یكى از وظایف ذاتى خبرگان , نظارت بر حُسن انجام وظایف رهبرى است و این نظارت لازمهء اصل یكصدویازدهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران است كه مى گوید: اگر خبرگان ببینند رهبرشرایط را از دست داده یا نمى تواند از عهدهء امور محوّله به رهبرى برآید, رهبر را عزل مى كنند و یا در اصل یكصدوهفتم , مسأله تعیین رهبر بر عهدهء خبرگان گذاشته شده است و با توجه به این كه تعیین ودر صورت نداشتن شرایط, عزل ایشان نیز از جمله وظایف خبرگان است , باید نظارت از سوى خبرگان باشد تا حُسن انجام وظایف رهبرى روشن شود.
به همین منظور در شوراى بازنگرى قانون اساسىجمهورى اسلامى كه در اواخر حیات امام خمینى (قدس سره)به دستور ایشان تشكیل گردید, مسألهء نظارت مورد توجه اعضاى این شورا قرار گرفت وپیشنهادى به شرح ذیل به عنوان اصل 108براى تصریح نظارت خبرگان بر امور رهبرى به شوراى بازنگرى ارائه گردید; «به منظورنظارت بر حسن انجام وظایف رهبرى و اجراى اصل یكصدوهفتم ویكصدویازدهم و انجام سایر وظایف مذكور در این قانون , تعدادى ازمجتهدان عادل و آگاه به زمان , كه داراى قدرت تشخیص و احراز
|105|
شرایط و صفات رهبرى باشند, با رأى مستقیم و مخفى مردم به عنوان خبرگان انتخاب مى شوند. تشخیص صلاحیت داوطلبان مجلس خبرگان به عهدهء فقهاى شوراى نگهباناست . دورهء نمایندگى مجلس خبرگان 8سال است . انتخابات هر دوره باید پیش از پایان دوره ءقبل برگزار شود, به طورى كه كشور در هیچ زمانى بدون مجلس خبرگان نباشد» دربارهء این پیشنهاد, در شورا بحث هاى فراوانى شد و مخالفان و موافقانى هم پیدا كرد كه نظریاتى ابرازنمودند. اكنون به چند مورد از آنها اشاره مى كنیم :
حجت الاسلام والمسلمین عمید زنجانى , عضو شوراى بازنگرى قانون اساسى , در جلسه ءبررسى اصل پیشنهادى مذكور, با معقول دانستن اصل نظارت بر اعمال و عملكرد مقام رهبرى , باپیشنهاد, مخالفت كرده و دو شرط را براى تحقّق نظارت واقعى ذكر مى كند ومى گوید:
[1]
اولاً: اگر این نظارت بر این اساس است كه احتمال دارد رهبرى از صلاحیت هاومسؤولیت هایش منحرف شود, چون صلاحیت خبرگان را فقهاى شوراى نگهبان تعیینمى كنند, كه خود آن ها را رهبر تعیین مى كند, پس به طور غیرمستقیم رهبر مى تواند درانتخابات خبرگان تأثیر بگذارد و خبرگانى منتخب شوند كه موافق عملكرد رهبر باشند, پس این شیوهء نظارت , چون مبتنى بر كیفیت انتخابات خبرگان هست مفید فایده نیست ; یعنى آن احتمال را از بین نمى برد.
ثانیاً: با توجه به حداقّل شرایط مفروض براى خبرگان (مجتهد متجزّى ) آن ها نمى توانند بركار رهبر نظارت داشته باشند و اگر احیاناً رهبر تخلّفى داشت و منحرف شد جلویش را بگیرند.به طورى كه ملاحظه مى شود, آقاى عمید زنجانى با ضرورت اصل نظارت مخالف نیست بلكه شكل مطروحه براى نظارت بر مقام رهبرى را كارآمد نمى داند. البته خود ایشان شكل جدید و راهكار مشخصى را در این زمینه ارائه نمى كند.
از دیگر كسانى كه به طور ضمنى , در بسیارى از صحبتهایش با نظارت بر رهبرى مخالفت كرده آیت الله جوادى آملى مى باشند, به طورى كه ایشان هیچ گونه عزل و یا نصبى را براى ولى فقیه جایز نمى دانند بلكه خبرگان و مردم فقط تشخیص از عزل و یا نصب مى دهند. به نظر آیت الله جوادى آملى
[2] «خصوصیات عقلى و نقلى اى كه براى ولىّ فقیه ذكر شده , نه تنها
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ك .به : مشروح مذاكرات شوراى بازنگرى , ج 3 پیشین , ص 1267
[2] جوادى آملى , عبدالله , ولایت فقیه «رهبرى در اسلام», تهران , نشر فرهنگى رجاء, چاپ دوم , 1368,ص 188
|106|
شاهد بر انتصاب ولى فقیه است , بلكه نشانهء انعزال او نیز مى باشد.» توضیح مطلب چنین است : همانگونه كه پیشتر به تفصیل گذشت , در اسلام شخصِ فقیهِ عادل نیست كه حاكمیت دارد, بلكه فقه و عدالت است كه حكومت مى كند. از این رو ولىّ فقیه همانگونه كه حق نداردبه تبعیت از آراى مردم عمل كند, نمى تواند به رأى و نظر خود, از حدود و وظایفى كه براى اومقرر شده تجاوز نماید... از دیگر جهات با هیچ یك از افراد اجتماع تفاوتى ندارد. لذا اوهمانند دیگر افراد و بلكه قبل از همه موظف به رعایت و انجام دستوراتى است كه بنابراحكام اسلام و مطابق با مصالح اجتماعى صادر شده است , شخص فقیه باید حدوثاً و بقائاًداراى همهء اوصاف یاد شده (ویژگى هاى حاكم ) باشد و همواره در معرض سنجش با شرایط وموازین عقلى و نقلى اى كه براى مقام ولایت تعیین شده است قرار گیرد و هر گاه او از حدود مقرّرتعدّى و تجاوز نماید و یا این كه به دلیل كسالت و یا كهولت , توان انجام وظایف خود را از دست بدهد, بدون آن كه نیازى به عزل داشته باشد, از مقام خود منعزل است ... وظیفهء مردم نصب و یاعزل ولىّ فقیه نیست بلكه تشخیص ولىّ منصوب و شناخت فرد منعزل از ولایت است .
بنابراین , خبرگان نیز در قانون اساسى به دلیل قدرت تمیز و تشخیص , واسطه و وسیله ءشناخت ولىّ هستند, تنها انتصاب و یا انعزال ولىّ فقیه را تشخیص مى دهند و هرگز عهده دارعزل و نصب ولىّ فقیه نمى باشند. طبق نظر آیت الله جوادى آملى , از آن جا كه خبرگان هرگزعهده دار عزل و نصب ولىّ فقیه نیستند به طریق اولى حقّ نظارت را نیز ندارند.
حجت الاسلام و المسلمین موسوى خوئینى ها نیز از اعضاى شوراى بازنگرى قانوناساسى بودند كه با انتقاد از شرایط خبرگان , دلایل مخالفت خود با اصل مذكور را اینگونه بیان مى دارد و مى گوید:
[1]
«به نظر بنده , اولاً ما این كه بیاییم در نظام , در رأس این مخروط یك فردى رابرگزینیم و منصوبش كنیم و بگوییم همه زیر نظر او هستند, بعد یك رهبر مخفىهم درست كنیم , یك جمعى را ناظر بر كار او, و مراقب او, یك نوع حقى پیداكنند, در واقع یك رهبرى مخفى پیدا كردن است ... این كه بالاءخره همه باید تحت مراقبت باشند بحثى نیست .»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] مشروح مذاكرات شوراى بازنگرى , ج 3, پیشین , ص 1262
|107|
به نظر موافقان با اصل پیشنهادى براى تصریح نظارت بر عملكرد رهبرى , مراقبت مستمر و تشخیص و اقدام لازم در موقع مقتضى , حق خبرگان است , به طورى كه آیت الله امینى در جلسهء بحث و بررسى اصل مى گوید:
[1]
«این درست نیست كه ما بگوییم خبرگان هیچ اختیارى ندارند. باید همین طوربنشینند تا یك وقت , اگر از باب اتفاق , برایشان ثابت شد, خوب اینها حق دارنداین كار را بكنند, یك مراقبتى , نه نظارت كه بگویند فردا چند نفر را انتخابمى كنند و مى گویند به این كار باید این ها نظارت داشته باشند. نه , واقعاً مى شود كه خبرگان اصلاً نظارت نداشته باشند و یك دفعه همین طورى بخواهند عزل كنند؟به هر حال باید به هر صورت مشاوره هم كه هست , این ها اطلاع از وضع داشتهباشند تا بتوانند در موقع مقتضى اقدام بكنند.»
آیت الله طاهرى خرم آبادى , عضو شورا, به عنوان موافق در شرح جوانب امر مسأله ءنظارت اظهار مى دارد:
[2]
«در مسألهء نظارت این طور نیست كه معنایش این باشد كه خداى نخواسته خودرهبر یك نقص و عیبى دارد و بر كار او جهت خودش نظارت مى شود. خیلى مسائل هست دربارهء اطرافیانش , در رابطه با بیتش , در رابطه با نفوذهایى كهممكن است از اطراف بشود و خودش هم توجه نداشته باشد. بنابراین , یك نظارتى از بیرون بر بیت رهبرى , بر روابط رهبر و عملكرد او بشود. این چیزىنیست كه واقعاً عیب داشته باشد و آن چیزى هم كه مى فرمایید كنترل بشود,اینجور نیست كه حالا مثلاً خبرگان مأمورینى در اطراف رهبر بگذارند و از همهطرف او را كنترل كنند! این نیست ...»
آیت الله مؤمن , مُخبر كمیسیون مربوط به امور رهبرى در شورا, با دفاع ازاصل پیشنهادى مى گوید:
[3]
«اولاً: این كه واقعاً این مسأله با والا بودن مقام رهبرى منافات كه ندارد هیچ , بلكه
--------------------------------------------------------------------------------
[1] همان , ص 1264
[2] همان , ص 1266
[3] همان , ص 1273
|108|
تحكیم رهبرى است كه ما رهبرى را انتخاب كرده ایم و مى توانیم اعلام كنیم كه این رهبر در مقام رهبریش و سعهء اختیاراتى كه دارد, از یك جهت تضمین شدهاست كه به خاطر صفات والایى كه خودش دارد, از طرف دیگر تضمینش به این است كه یك عده خبرگان , كه آن ها هم داراى شرایط بالایى هستند, این ها نظارت بر عملش دارند. بنابراین مسأله , فكر نمى كنم كه همانطورى كه مثلاً در موردرهبر گفته شده است كه دیوان عالى كشور باید اموال رهبر و بستگان رهبر رابررسى كند كه در زمان رهبرى نكند به غیرحق اضافه شده باشد, خوب , معنایشاین نیست كه بخواهند به مقام رهبرى توهین بكنند, بلكه مى خواهند بگویند كهنظام ما طورى است كه با این كه رهبر داراى آن صفات عالى هست در عین حال ,بالاترین مقام قضایى كشور را موظف قرار مى دهیم كه توجه بكند تا نكند خلافىانجام شده باشد, اولاً این تحكیم مسأله .
ثانیاً: من مى خواستم عرض كنم مقصود ما از این نظارت , بیش از آن چه كه مقتضاى اجراى اصل 111است نیست ; یعنى ... اگر خبرگان ببیند كه رهبر ناتوان یافاقد بعضى از شرایط رهبرى گردیده , به هر حال نمى شود كه در خانه شان بنشینند, همین طور یك دفعه ببینند كه اینجور شده , على القاعده باید یك نحو,ولو مرتبهء ضعیف از نظارت و مراقبت داشته باشند. نظر كمیسیون هم از نظارتىكه اینجا مى گوید, بیشتر از این مراقبت نیست .»
به طورى كه ملاحظه مى شود, مخالفان اصل پیشنهادى كمیسیون مربوط به رهبرى , درمورد تصریح نظارت خبرگان بر امور رهبرى , معتقد به مراقبت و نظارت بر حاكم و به طوراعم حاكمیت مى باشند و آن را معقول و منطقى مى دانند اما شكل و ساختارىمشخص براى اجرایى نمودن آن ارائه نكرده , سكوت مى كنند و حتى ضرورت آن جدىگرفته نمى شود و شوراى بازنگرى از آن مى گذرد. به نظر مى رسد علت را باید اجمالاًدرنكات ذیل جستجو كرد:
الف ) تجربهء وجود پرفروغ و شخصیت برجستهء امام خمینى (قدس سره)به عنوان بنیانگذار و اولین رهبر انقلاب اسلامى , كه خود نماد پرهیزگارى و تقوا و ساده زیستى بود احساس ضرورت ونیاز بر نظارت به امور رهبرى را منتفى مى كرد. امام خمینى در دوران حیات خویش و رهبرى
|109|
انقلاب اسلامى , نه تنها مخالفتى با نظارت خبرگان بر امور رهبرى نكرد بلكه آن را تأیید نیز نمود. ولى سلوك و رفتار عملى دور از شائبه ءامام مانع از آن شد كه مسألهء نظارت جنبهء اجرایى به خود بگیرد, هرچند به حكم عقل و وظیفه , خبرگان مصوبه اى را در این خصوص به تصویب رسانده بودند.
ب ) فضاى انقلابى و به دنبال آن وقوع جنگ تحمیلى , كه موجب گرایش جامعه به ارزش هاى مثبت شده بود, به خودى خود, زمینه ءبسیارى از خطاها و تخلّفات را در جامعه و سازمان و اركان حكومت كاهش داده و مجال بروز آن را از میان برده بود و به همین خاطر توجه به نظارت در مجموعهء حكومت بسیار كم شده بود.
ج ) مصادف شدن مباحث شوراى بازنگرى با رحلت امام خمینى (قدس سره)و ضرورت انتخاب جانشین امام به طورى كه خللى دررهبرى جامعه پیش نیاید, از دیگر مسائلى به شمار مى آمد كه جریان مذاكرات را تحت تأثیر قرار داده بود.