شدت گرفتن احتمال حمله اسرائیل به ایران

    از اواخر ماه گذشته میلادی دولت اسراییل توزیع ماسک های ضد شیمیایی در بین شهروندان خود را آغاز کرده است . این همان تمهیداتی بود که دقیقا پیش از انجام جنگ های اول و دوم خلیج فارس، به مورد اجرا در آمده بود .

به گزارش عصر ایران،روزنامه محافظه کار آمریکایی " واشنگتن تایمز " که بازتاب دهنده دیدگاه های محافظه کاران و جمهوریخواهان آمریکا است ، روز چهارشنبه در گزارشی ادعا کرد که جنگ اسراییل با ایران بر سر فعالیت های هسته ای تهران نزدیک شده است .

این روزنامه آمریکایی با اشاره به اینکه تلاش های یک سال نخست دولت اوباما برای بازداشتن ایران از فعالیت های هسته ای به بن بست رسیده است ، می نویسد : " تلاش های یک ساله اوباما برای حل موضوع هسته ای ایران از راه های دیپلماتیک به فرجامی نرسید ... در عوض مقامات ایران در ماه نوامبر (2009) اعلام کردند که قصد دارند10 نیروگاه جدید هسته ای بسازند .

                                

این روزنامه می افزاید : " این در حالی بود که در ماه گذشته میلادی روزنامه تایمز بریتانیا نوشت که ایران بر روی یک فرایند پیچیده انفجار اتمی " ماشه اتمی " کار می کند .

ضرب الاجل تعیین شده از سوی دولت اوباما برای ایران ، از سوی مقامات تهران به هیچ انگاشته شد و پس از عدم واکنش ایران امروز در واشنگتن بحث ها بیشتر بر نحوه اعمال دور جدیدی از تحریم ها علیه ایران است . مقامات آمریکا در این فکر هستند که تحریم ها را به گونه ای تنظیم کنند که به جنبش اعتراضی درون ایران آسیبی نزند .

واشنگتن تایمز می افزاید : " اسراییل خود را آماده جنگ با ایران می کند . در این هفته یک مانور جنگ " بیولوژیک " در تل آویو و دیگر شهرهای اسراییل اجرا می شود و از اواخر ماه گذشته میلادی (دسامبر) دولت اسراییل توزیع ماسک های ضد شیمیایی در بین شهروندان خود را آغاز کرده است . این همان تمهیداتی بود که دقیقا پیش از انجام جنگ های اول و دوم خلیج فارس ، از سوی مقامات اسراییلی به مورد اجرا در آمده بود .

روز یکشنبه هفته جاری ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه (سنتکام )در سخنانی از احتمال اعمال گزینه نظامی علیه ایران سخن گفت و درست فردای سخنان پترائوس ، اعلام شد که آمریکا سلاح هایی پیشرفته به ارزش 800 میلیون دلار در اختیار اسراییل قرار داده است تا در صورت لزوم و در مواقع اضطراری از این سلاح ها استفاده کند .

این اقدام آمریکا بی ارتباط با مسایل ایران نیست و دادن این سلاح ها به اسراییل فی نفسه می تواند پیامی برای ایران باشد .

حمله اسراییل به ایران متفاوت از حمله شبانه سپتامبر 2007 این رژیم به تاسیسات هسته ای سوریه خواهد بود و این حمله همانند حمله هوایی به تاسیسات هسته ای سوریه برق آسا و " بزن در رو " نخواهد بود و اسراییل در صورت حمله به ایران باید خود را برای واکنش تهران آماده کند . واکنشی که از امکان پاسخ مستقیم نظامی تهران تا احتمال حملات حزب الله و حماس به اسراییل و حتی واکنش احتمالی سوریه را می تواند در بر داشته باشد . این حمله حتی می تواند اهداف نظامی و سیاسی غرب را در مناطقی چون افغانستان را مورد تهدید قرار دهد .

واشنگتن تایمز در پایان گزارش خود می نویسد : مقامات واشنگتن در اظهارات خود احتمال هر گونه حمله نظامی به ایران را منکر می شوند . اخیرا دریاسالار " مایک مولن " رییس ستاد مشترک ارتش امریکا با وجودی که گفت : دست یابی ایران به سلاح های هسته ای ممکن است نتایج خیلی بی ثبات کننده ای برای منطقه خاورمیانه داشته باشد ، با این حال اعمال گزینه نظامی برای بازداشتن ایران از دست یابی به سلاح هسته ای نیز نتایج خیلی بی ثبات کننده ای در بردارد .


                             


واشنگتن تایمز در پایان نوشت: واشنگتن به امید اینکه منطقه خاورمیانه را بی ثبات نکند ، در قبال فعالیت های هسته ای ایران معتقد به راه سوم ، یا همان ترکیبی از دیپلماسی و تشدید تحریم ها است . اما به زودی دیگران (احتمالا اسراییل ) این کار ( حمله ) را انجام خواهند داد و سوال اساسی این است که در صورت آغاز شدن چنین جنگی آمریکا چه کار خواهد کرد ؟

این برای اولین بار نیست که رسانه های آمریکایی ، از قریب الوقوع بودن حمله به ایران خبر می دهند و حتی در برخی مقاطع روز و ساعت دقیق حمله را نیز اعلام کرده بودند!
ایران اعلام داشته که در صورت حمله به خاکش ، پاسخ نظامی و البته سریع و سنگینی به مهاجمان و منافع آنها خواهد داد.

تحلیلگران معتقدند ممکن است آغاز کننده حمله آمریکا یا اسرائیل باشند ولی به دلیل پیش بینی ناپذیر بودن عواقب بعدی ، معلوم نیست که آیا مهاجمان بتوانند پایان جنگ را نیز خودشان تعیین کنند.

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 23 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مسائل روز ج ا ایران،     | نظرات()

اطلاعیه

 

با عرض سلام

دوستان عزیز بنا به دلایل مشغله کاری ، تا یک هفته دیگر نمی توانم به پرسش ها و درخواست های شما برای ارسال منابع پاسخ بگویم. و در حال حاضر امتحاناتم شروع شده است و به واقع با کمبود زمان مواجه هستم. و از اینکه تلفن همراه خود را خاموش کرده ام عذر می خواهم ، امیدوارم شما دوستان هم مرا درک کنید.

اما به زودی زود با تحلیل کلاس های درس اساتید از علوم سیاسی از جمله دکتر توسلی ، دکتر ابطحی ، دکتر قوام  ، دکتر امام زاده فر و دکتر ساعی وبلاگ را آپدیت می نمایم. همچنین فایل های صوتی کلاس های ایشان را نیز بارگذاری می کنیم. انشاالله که راهگشایی برای گره های علمی دوستان باشد.

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 21 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    |    | نظرات()

آدولف هیتلر ، نازیسم ، رایش سوم

 

رایش سوم

رایش سوم به حکومت آلمان از سال 1933 تا سال 1945 گفته می شود. واژه ی رایش در زبان آلمانی به معنای امپراتوری یا فرمانروایی است. رایش یکم به امپراتوری مقدس روم غربی و رایش دوم به حکومت پس از بیسمارک تا دوره جمهوری وایمار و رایش سوم به حکومت پس از جمهوری وایمار تا شکست آلمان در جنگ جهانی دوم گفته می شود.

رهبری رایش سوم را آدولف هیتلر رهبر حزب نازی در دست داشت. او پس از یک کودتا در سال 1924 به زندان محکوم شده بود و پس از آزادی به شیوه ی قانونی خود توانست حزب نازی را به قدرت رسانده و با مرگ رئیس جمهور هیندنبورگ قدرت را به طور کامل در دست بگیرد. رایش سوم دارای یک حکومت دیکتاتوری ملی و تک حزبی و صد البته مردمی بود.

تا پیش از قدرت یابی رایش سوم یعنی در دوره جمهوری مردم آلمان در وضعیت بسیار سختی به سر می بردند و در وضعیت اقتصادی بسیار بدی قرار داشتند. بسیاری از جوانان آلمانی به سکس و مواد مخدر پناه برده یا کمونیست می شدند. عهدنامه ی ورسای که در نتیجه شکست آلمان در جنگ جهانی اول عقد شده بود اوضاع اقتصادی آلمان را کاملا فلج کرده بود. اما با روی کار آمدن هیتلر وی توانست با گردآوری نخبگان آلمان در رایش سوم وضعیت آلمان را در کمتر از چهار سال کاملا دگرگون کند. وی قرارداد ورسای را که ارتش و نیروی دریایی آلمان را کوچک کرده و حق داشتن نیروی هوایی، نیروی زرهی و زیردریایی از آلمان را داشت در نهایت شجاعت زیر پا گذاشت و مناطق از دست رفته ی آلمان در جنگ جهانی اول را بدون خونریزی و جنگ و از طریق سیاسی به آلمان بازگرداند که مهم ترین آن اتریش بود. تمام مردم این سرزمین ها از پیوستن سرزمینشان به رایش سوم خرسند بودند. پس از اتریش برای آلمانی ها مهم ترین منطقه دانتسیگ و دالان لهستانی بود که سرزمین آلمان را به دو تکه تقسیم کرده و پس از جنگ جهانی اول ضمیمه لهستان شده بود. اما اینبار تسخیر منطقه بدون خونریزی انجام نشد و با لجبازی لهستان که پشتیبانی کامل بریتانیا و فرانسه را هم بدست آورده بود جنگ جهانی دوم روی داد و پس از چند سال نبرد خونین رایش سوم سرانجام سقوط کرد.

رایش سوم با وجود اینکه یک دارای یک سیستم دیکتاتوری بود اما کامل مورد پشتیبانی مردم بود و این دیکتاتور (هیتلر) را خود مردم بر سر کار گذاشته و با جان و دل از او پشتیبانی می کردند. در رایش سوم یهودیان و مارکسیست ها خطرناک ترین افراد حساب می شدند چنانکه هیتلر معتقد بود یهودی و مارکسیست مانند دو طاعون کشنده ای است که یکی قلب و دیگری مغز را تسخیر می کند. در نتیجه فعالیت ضد یهودی در رایش سوم بسیار زیاد بود.
مهم ترین مسئله در رایش سوم اتحاد تمام سرزمین های آلمانی نشین بود. اگر چه رایش سوم نابود شد اما این مسئله که در آن زمان آرزوی ده ها میلیون آلمانی میهن پرست بود برای مدت کوتاهی به حقیقت پیوست. همچنین مسئله فضای حیاتی از مسائل مهم دیگر برای آلمانی بود و نازی ها معتقد بودند اگر به سرزمین های بیشتر دست پیدا نکنند نابود خواهند شد. اگر چه بی رحمانه به نظر می آید اما در کجای دنیا سرزمینی را به کسی به رایگان بخشیده اند و در کجا دنیا سرزمینی بدون جنگ و خونریزی تصرف شده است؟

رایش سوم از نظر سیاست خارجی نیز مرکز کمیته های ملی گوناگون بود. کمیته های ملی مختلف از سرزمین های شوروی از جمله ارمنستان، اذربایجان، اوکراین و ... در آلمان فعالیت می کردند. هندی ها در جنگ جهانی دوم در آلمان دارای تشکیلات خاصی بودند. به علاوه شیوه ی نظارت رایش سوم هرگز همانند استعمارگران نبود و در رایش سوم سرزمین های اشغال شده از نظر فرهنگ و رسوم قومی آزاد بودند. برای مثال بر عکس شوروی که در تاجیکستان کوشش داشت زبان و فرهنگ پارسی را نابود کند و بی خدایی در شوروی ترویج دهد در سرزمین های تحت اشغال رایش، آلمانی ها از فرهنگ و اعتقادات مردم پشتیبانی می کردند و در هر کجا که یک یگان خارجی ساخته می شد نماد ملی و مورد حمایت آن مردم در کنار پرچم رایش سوم قرار می گرفت که از جمله می توان به اس اس های بوسنی با پرچم شمشیر هلالی و یا اس اس های آلبانی با که با نام « اسکندربرگ» (قهرمان ملی آلبانی) فعالیت می کردند اشار داشت. 

عده ای معتقدند که در رایش سوم نسل کشی در ابعاد گسترده وجود داشته است اما وقتی ما به دیگر ابعاد موضوع نگاه می کنیم می بینیم که در ارتش رایش سوم و در بخش خارجی آن حدود دو میلیون غیر آلمانی وجود داشته است که نزدیک به یک میلیون نفر از آن ها از سرزمین های شرق اروپا بوده اند. به علاوه هیچ مدرک معتبری جز چهار عکس و نوشته و دو شاهد دون پایه وجود ندارد!!! چهار عکس را می توان به راحتی و حتی با یک جاعل تازه کار جعل کرد و سند هم که پس از پیروزی به راحتی ساخته می شود و پیدا کردن دو شاهد با زور، حیله، شکنجه یا رشوه نیز آسان است. رایش سوم تنها در پی پدافند و پاسداری از نژاد آلمانی بود نه کشتار سایر نژاد ها.

نازیسم

نازیسم به ایدئولوژی حزب نازی آلمان (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان) اطلاق می شود و در واقع می توان برای آن از عبارت « ناسیونال سوسیالیسم» نیز استفاده کرد. حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا حزب نازی آلمان مدتی پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول به رهبری آدولف هیتلر ساخته شد. البته هیتلر در ابتدا عضو عادی و سپس مسئول بخش تبلیغات و پس از آن رهبر حزب شد. پس از اینکه وی به رهبری حزب رسید نام حزب را که در آن زمان حزب کارگر آلمان بود به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان تغییر داده و پرچم صلیب شکسته را برای حزب انتخاب نمود. نازیسم ایدئولوژی دولت آلمان از سال 1933 تا سال 1945 بود که طی آن آلمان از بسیار جهان پیشرفت های قابل توجهی کرد.

حزب نازی آلمان خواستار پدافند از نژاد آلمانی در برابر نژاد های بیگانه بود. به ویژه اینکه اگر از نژاد آلمانی پدافند نمی شد این نژاد در معرض انقراض قرار می گرفت. (چنانکه امروز این مسئله تقریبا قطعی است که نژاد ژرمن در آینده منقرض خواهد شد.) به همین دلیل نازی ها خواستار عدم اختلاط نژاد آلمانی با سایر نژاد ها بودند. در نتیجه پس از قدرت یابی نازی ها قانونی به تصویب رسید که طی آن ازدواج و اختلاط نژادی میان آلمانی ها و غیر آلمانی ها را ممنوع می کرد. اما هرگز نازی ها در پی نسل کشی نژاد های دیگر بر نیامدند. حتی در ارتش آلمان سربازان نیمه یهودی وجود داشتند.

مشکل بزرگ دیگر آلمانی ها یهودیان بودند. زیرا یهودیان سرمایه دار در جنگ جهانی اول با ساخت و پاخت با یهودیان سرمایه دار امریکا و انگلیس وضعیت اقتصادی ویران کرده و در نتیجه سبب شکست ارتش آلمان در جبهه جنگ شدند. در چنین حالتی یهودیان بزرگترین عاملان شکست آلمان در جنگ جهانی اول محسوب شده و از نظر میهن پرستان غیر آلمانی حساب می شدند. در نتیجه پس از قدرت یابی نازی ها، یهودیان را وادار به خارج شدن از آلمان کردند. مسئله ی جالب اینجاست که قتل عامی در کار نبوده است و یهودیان اخراج شدند. این فرصت به آنان داده شد که از آلمان بیرون بروند. بنابراین آنهایی که باقی ماندند خود مسئول اعمالشان بودند.

مسئله دیگر اقتصاد ناسیونال سوسیالیستی است. آنچنانکه حزب سومکا هم بار ها آن را بیان کرد ناسیونال سوسیالیسم دارای محاسن کمونیسم و کاپیتالیسم و فاقد معایب آن هاست. سرمایه دار چنانچه برای مصالح و منافع کشورش کار کند مورد پشتیبانی دولت قرار گرفته و چنانچه به ضرر ملت کار کند سرمایه اش ملی خواهد شد. این نوع از سیستم اقتصادی سبب از بین رفتن فاصله طبقاتی از نظر فرهنگی و تقریبا مالی شد به طوری که کارگر درجه سه ی آلمانی می توانست با همان حقوق خود دور دنیا را سفر کند.

مبارزه با کمونیسم را می توان از اصول اساسی ناسیونال سوسیالیسم دانست. نازی ها یکی از بزرگترین اهداف خود را مبارزه با کمونیسم بین الملل می دانستند. چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی آلمانی ها بر پایه مبارزه با کمونیسم بود. اگر چه برای (از ماه اوت 1939 تا ژوئن 1941) آلمانی ها با شوروی به توافق هایی رسیدند اما کاملا واضح بود که دوستی ناسیونال سوسیالیسم و کمونیسم دوام نمیابد  سرانجام ارتش آلمان بخاطر خطراتی که از جانب کمونیست ها وجود داشت به شوروی حمله کردند. سازمان وافن اس اس در جنگ جهانی دوم اساسا یک ارتش اروپایی ضد کمونیسم بود که تقریبا از تمام کشور های اروپایی دارای سرباز بود.

وفاداری تا آخرین لحظه

مظفر مالک در کتاب خود «ظهور نازیسم و استیلای هیتلر» به نقل از خاطرات دو درجه دار به نام «کلاوس شولتز» و «مارتین هیرش» نقل می کند:

«شب بیستم ماه آوریل 1945، مصادف با سالگرد تولد هیتلر بود. هنگامیکه ارتش ما زیر فشار روس ها داخل خاک خودمان عقب نشینی می کرد و به شکست نهایی ما و خودکشی هیتلر مدتی باقی بود، (ما دو درجه دار) با شش سرباز دیگر برای پوشش عقب نشینی واحدمان ماموریت دفاع از حاشیه بیش کوچکی واقع در نزدیکی آبادای «اشتین ویزن» را داشتیم. یکی از آن سرباز ها جوانی به نام «میکائیل می نرش» بود که در غروب روز قبل طی عملیات عقب نشینی از ناحیه ران زخمی شده و به علت خونریزی و درد، قادر نبود که در وقت طلوع آفتاب همراه ما عقب رفته و به واحدمان ملحق شود. ما مجموعا هفت نفر بودیم و با علم به آن که مغلوبیت ارتشمان مسلم و کشته شدن یا اسارتمان همان شب یا روز بعد به دست روس ها محتمل است، در موضع دفاعی در کنار همان بیشه و با به دست آوردن کمی خوردنی و نوشیدنی باقیمانده از هنگ، سالروز تولد پیشوا را به قول خودمان جشن صحرایی گرفتیم و ضمنا به پیام رادیویی «گوبلز» به مناسبت آن روز، گوش دادیم. همقطار جوان ما که به فردایش مطمئن نبود با شنیدن نام پیشوا دست به سوی آسمان بلند کرد و سلامتی او را از خدا خواست و بعد رو به ما کرد و گفت اگر شماها زنده مانده و به وطن بازگشتید به پدر و مادرم بگویید که پسرشان در اجرای امر پیشوا و پیشبرد مرام ناسیونال سوسیالیست غفلتی نکرده است.»

آدولف هیتلر

آدولف هیتلر رهبر افسانه ای رایش سوم را می توان بزرگترین مرد اروپا در کل تاریخ اروپا دانست. کسی که در جوانی خرج خود را با کشیدن نقاشی بدست آورده و سپس در جنگ جهانی اول به عنوان سرباز در ارتش آلمان خدمت کرد و پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم همانند هر آلمانی میهن پرست دیگری خشمگین شده و پس از همکاری با یک حزب با ارده ای نیرومند خود را به رهبری آلمان رساند و برای چند سال آلمان را در بهترین دوره ی تاریخ خود قرار داد.

آدولف هیتلر فرزند آلویز هیتلر در 20 آوریل 1889 در براناو ام این در اتریش- مجارستان چشم به جهان گشود. نام هیتلر را به گونه های مختلفی از جمله هیدلر، هویتلر و … تلفظ می شده است. پس از مرگ پدر و مادرش و عدم قبولی در آکادمی هنر های زیبا به آلمان رفت. هیتلر مدت ها بیکار بود و تنها از راه نقاشی پول بدست می آورد.
با آغاز جنگ جهانی اول آدولف هیتلر به ارتش آلمان و هنگ باواریا پیوست. او در نبرد های مختلفی در جبهه غرب شرکت کرد و به درجه ی سرجوخگی رسید. او در جنگ به عنوان امربر کار می کرد و از نظر همه امربر ها و افسران او سرباز بی باکی بود و هر زمان که برای انجام ماموریت به یک داوطلب نیاز بود او داوطلب می شد. او دو بار در جنگ مجروح و مدتی نیز کور بود و تا پایان جنگ بخاطر دلاوری هایش شش نشان جنگی دریافت کرد که نشان صلیب آهنین درجه یک را می توان مهم ترین آن ها دانست. نشانی که به کمتر سرجوخه ای داده می شد.

با شکست آلمان در جنگ جهانی اول (در سال 1918)  هیتلر به حزب کارگر پیوست و سپس با سخنرانی های آتشینش توانست تعداد اعضای حزب را بیشتر کند. بخاطر سخنرانی هایش به عنوان مسئول تبلیغات حزب منصوب شد و با وارد کردن همرزمانش به حزب آن را تا حد زیادی گسترش داد و سرانجام به رهبری حزب رسیده و نام حزب را به « ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان» تغییر داد و پرچم صلیب شکسته را به عنوان پرچم حزب انتخاب نمود. پس از اینکه وی به رهبری حزب رسید با پشتیبانی ژنرال لودندورف ژنرال نامی آلمان در جنگ جهانی اول اقدام به یک کودتا در باواریا کرد اما در کودتا شکست خورده و در سال 1924 به زندان محکوم شد. او در دادگاه نطق آتشینی ایراد کرد که همه را به تحسین واداشت. هیتلر در زندان جلد اول کتاب معروفش نبرد من رو نوشت و نه ماه پس از حبس از زندان آزاد شد. کتاب نبرد من در آلمان از محبوبیت به سزایی برخوردار بود به طوری که پس از انجیل پرفروس ترین کتاب آلمان شد.
پس از آزادی از زندان هیتلر متوجه شد که باید به شیوه ی قانونی پیش برود. در نتیجه تا حد امکان فعالیت سازمان های نظامی حزب را کنترل کرد و مجددا فعالیت حزب را گسترش داد و سرانجام در سال 1933 به صدارت اعظمی آلمان رسید و با مرگ رئیس جمهور هیندنبورگ در سال 1934 رسما پیشوا و صدراعظم آلمان شد.

هیتلر پس از قدرت یابی پیمان ورسای را آرام آرام لغو کرد. ارتش آلمان را از صد هزار نفر به سیصد هزار نفر گسترش داد و نیروی هوایی را در 1935 تاسیس کرد و طولی نکشید که آلمان را به یکی از بزرگترین قطب های نظامی و اقتصادی جهان کرد.

برخی از ویژگی های هیتلر:
هیتلر ویژگی های منحصر به فردی داشت. در مدرسه او در رشته تاریخ دانش آموزش قابلی بود و پس از آن در نقاشی و به ویژه معماری استعدادی از خود نشان داد. از ویژگی های منحصر به فرد او می توان اراده ی خارق العاده ی او را مثال زد. اراده ای که او را از خیابان های وین به نبرد های سخت فرانسه در جنگ جهانی اول و سپس به رهبری آلمان رساند. اراده ای که باعث شد حداقل برای مدتی کوتاه به اتحاد تمام سرزمین های آلمانی عمل جامه ی عمل بپوشاند. چنین رویدادی در تاریخ آلمان تنها در دوره هیتلر روی داد. هیتلر حیوانات را نیز بسیار دوست داشت و یک سگ به نام « بلوندی» هم داشت. زمانی که هیتلر به دیدن فیلم می پرداخت هنگام شکار یک حیوان در فیلم چشمانش را با دستانش می گرفت. زمانی که قناری کاخ صدارت اعظمی مرد هیتلر مدت ها ناراحت بود و برای قناری گریه می کرد. علاقه ی هیتلر به پول بسیار کم بود. او نه در جوانی که فقیر بود و نه در دوران صدارت اعظمی و رهبری خود به پول علاقه ای نشان نمی داد و حتی حقوق صدارت اعظمی خود را دریافت نمی کرد و تنها در آمدش پول حاصل از فروش کتاب نبرد من بود و اگر هم در ساختمان های مجلل زندگی می کرد نه بخاطر علاقه اش به پول بلکه بخاطر عظمت و بزرگی آلمان بود. هیتلر خود را سرباز می دانست و غذای ساده می خورد، نه سیگار می کشید و نه مشروب میاشامید و گوشت هم نمی خورد زیرا معتقد بود که گوشت انسان ها را مانند حیوانات وحشی می کند. نفرت هیتلر از سیگار به حدی بود که بار ها به این فکر می کرد که در جیره سربازان به جای سیگار به آن ها شکلات بدهد اما اطرافیانش با این کار مخالفت کردند. در مسئله دین هیتلر را می توان یک کاتولیک معتقد دانست. البته او مذهبی و متعصب نبود اما با توجه به آن چه از وی می دانیم وی به خدا و مذهب کاتولیک معتقد بود و البته علاقه ای هم به دین شینتو و اسلام داشت به طوری که در زمان وی برلین مرکز گروه های اسلامی ضد استعمار شده بود و حتی در اس اس یک لشگر اسلامی تاسیس شد. نفرت هیتلر از یهودی بسیار زیاد بود. هیتلر که خود از سربازان جبهه ی جنگ جهانی اول بود و چهار سال به سختی نبرد کرده بود یهودیان را دلیل شکست آلمان می دانست و معتقد بود یهودیان خود را آلمانی نمی دانند. هیتلر زمانی که زخمی شده بود و سفری به خاک آلمان کرد در نهایت تعجب دید که تقریبا تمام یهودیان منشی و تمام منشیان یهودی هستند و بر عکس در میدان نبرد کمتر یهودی دیده می شود. این وضع او را به قدری خشمگین کرد که تصمیم گرفت به جای استراحت فورا به جبهه بازگردد. علاوه بر اراده دلاوری هیتلر بر همگان آشکار است به طوری که برخی می گویند در جنگ جهانی اول چهار سرباز و به گفته ی برخی دیگر پانزده سرباز متفقین را در یک مرتبه اسیر کرد!!! هیتلر به داشتن زن و فرزند علاقه نداشت زیرا معتقد بود اگر زن و فرزند داشته باشد توجهش از سرزمینش آلمان منحرف می شود و باید ماموریت الهی خود را به پایان برساند. از ویژگی های بارز دیگر آدولف هیتلر عشق او به آلمان بود و در واقع او در عشق به آلمان فنا شده بود. همانند بعضی شاهان و دیکتاتور ها سرزمینش را برای خود نمی خواست بلکه بر عکس خود را برای سرزمینش می خواست. به همین دلیل زمانی که نیروهای شوروی در نزدیکی کاخ او بودند و فهمید که دیگر نمی توان پیروز شد با اوا براون ازدواج و سپس خودکشی کرد. با وجود اینکه پیش از خودکشی عده ی بسیار زیادی از او خواستند برلین را ترک کند اما او خود را یک سرباز می دانست و معتقد بود باید عقب نشینی نکرده و از دستور اطلاعت کند. در نتیجه تصمیم چون از نظر بدنی خود را بسیار ضعیف می دانست و قادر به گرفتن سلاح بدست و رزم با دشمن نبود خودکشی کرد. هیتلر با خودکشی خود ایمان به ناسیونال سوسیالیسم، اطاعت از دستور و جان دادن در راه میهن را نشان داد.

 

ورماخت/وهرماخت (نیروی مسلح آلمان)

ورماخت (Wehrmacht ) که به صورت تحت اللفظی « نیروی دفاعی» خوانده می شود از سال 1935 تا سال 1945 با نام « نیروهای مسلح آلمان» فعالیت کرد. نیروهای مسلح آلمان شامل « ارتش» (Heer )، نیروی دریایی (Kriegsmarine ) و نیروی هوایی (Luftwaffe )  می شد. سازمان وافن اس اس (Waffen-SS) نیز که زیر نظر هاینریش هیملر در میدان نبرد تحت کنترا سرفرماندهی نیروهای مسلح (OKW ) و سرفرماندهی ارتش (OKH ) قرار داشت.

سرفرماندهی وهرماخت (سرفرماندهی نیروهای مسلح آلمان) سه سرفرماندهی دیگر را زیر نظر داشت: سرفرماندهی ارتش (OKH )، سرفرماندهی نیروی دریایی (OKM )، و سرفرماندهی نیروی هوایی (OKL ) که هر یک مستقل از دیگری فعالیت می کرد.

ریاست سرفرماندهی کل وهرماخت از سال 1938 تا پایان جنگ جهانی دوم (سال 1945) بر عهده فیلدمارشال ویلهم کایتل بود و ریاست بخش عملیاتی سرفرماندهی را ژنرال سپهبد آلفرد یودل بر عهده داشت.

 

به نقل از انجمن پژوهشی ادولف هیتلر  www.hitler.ir

نوشته شده در تاریخ دوشنبه 21 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: تاریخ روابط سیاسی جهان، تاریخ جهان،     | نظرات()

درس های اطلاعاتی جنگ عراق

 

  بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند.

 

 

بعد از آغاز عملیات جنگی آمریکا در عراق در سال 2003، نقطه تمرکز واشنگتن از منازعه در افغانستان تغییر کرد. تا این اواخر، سیاست آمریکا بر پیروزی در جنگ عراق و در همان حال تضمین پیروزی ائتلاف در افغانستان متمرکز بود. با این وجود، علی رغم شرایط متفاوت قابل توجه، ایالات متحده درس های زیادی از عملیات آزادسازی عراق آموخته است که می تواند برای عملیات پایدار، به ویژه در عرصه اطلاعاتی به کار گرفته شود.

پیش زمینه
ماه ها قبل، خشونت های فرقه ای، حملات وحشیانه با وسایل انفجاری، کمین ها، ترورها و آدم ربایی ها به صورت یک نُرم و هنجار در عراق درآمده بود. با این وجود، این شرایط به نحو شگفت آوری طی 18 ماه گذشته تغییر کرد و تعداد این نوع از حوادث به نحو عجیبی تقلیل یافت.
برخی ناظران بر این باورند که صفت و ویژگی این تغییرات شگرف درحوزه امنیت سال 2007، افزایش تعداد نیروی زمینی آمریکا در عراق بود؛ در حالی که سایر ناظران معتقدند شوراهای بیداری سنی ها – که از آن طریق نیروهای آمریکایی به استقرار شبه نظامیان سنی کمک کردند – در این موفقیت دخیل بوده است. هر دو عامل به بهبود شرایط عراق به نحو قابل ملاحظه ای کمک کردند. با این وجود، عوامل عمده موفقیت را می توان چنین برشمرد: اطلاعات دقیق و به موقع، اختراعات و تکنولوژی های جدید، مدیریت جدید در آژانس های حاضر در عراق، تاکتیک ها، تکنیک ها و رویه های جدید و درس های آموخته شده از نبرد طولانی که نیروهای آمریکایی را قادر ساخت عملیات های اطلاعاتی را به نحو مؤثری به عهده گیرند.
در عراق، در ابتدا دشمن یک یا دو گام جلوتر از نیروهای ائتلاف بود اما هنگامی که توانایی ها و ابزارهای اطلاعاتی در تکنیک ها، تاکتیک ها و روندها بهبود یافت این وضعیت تغییر کرد. در واقع، عملیات اطلاعاتی به موقع، به نیروهای ائتلافی اجازه داد تا به جای واکنش صرف، مؤثر واقع گردند – که اغلب با ایجاد اختلاف در کار دشمن طی اجرای این طرح یا اجرای این عملیات بود. در این میان، ارتش و سازمان اطلاعاتی نیروی دریایی همراه با وزارت دفاع و آژانس های اطلاعات ملی تغییرات چشمگیری برای حمایت بهتر از عملیات ضد شورش در عراق ایجاد کردند.

عملیات های اطلاعاتی
همه گروه ها و شاخه اطلاعاتی – اطلاعات انسانی، اطلاعات سیگنالی، اطلاعات تصویری و همچنین سازمان اطلاعاتی، اطلاعات نظارتی و اطلاعات شناسایی – عمدتاً هواپیماهای بدون سرنشین – به شکل ها و اندازه های مختلفی به این تلاش ها در عراق کمک کرده اند. آژانس های حمایت از رزم در افغانستان نیز به همتاسازی این حمایت ها در عراق، كمك کردند و فشارهای خود را بر منابع بسیار ارزشمند موجود یعنی نیروی انسانی افزودند. اما با تغییر در اولویت ها از عراق به افغانستان و با توجه به تعهد آمریکا مبنی بر عقب نشینی از عراق تا پایان سال 2011، بار نیروی انسانی باید سبک تر شود.

اطلاعات انسانی
در ابتدا، عملیات های اطلاعاتی انسانی در عراق دشوار بودند و اطلاعات دقیق و به موقعی را تولید نمی کردند. در هر محیطی به ویژه در شرایط جنگی برای توسعه امکانات اطلاعات انسانی، زمان یکی از ملزومات اساسی است. به ویژه برای عملیات کنندگان ضرورت دارد تا با محیط آشنا شده و جامعه و فرهنگی که در آن عملیات می کنند را به خوبی درک کنند. اطلاعات انسانی به ویژه برای کشف فرصت هایی که به سبب شورای بیداری سنی ها ایجاد شده بود، مهم بود و منجر به کسب اطلاعات زیادی گردید که طی آن شهروندان محلی شروع به شناسایی عناصر، تسهیل کنندگان و عوامل جاسوسی القاعده عراق در اجتماعات آن ها کردند و به نیروهای ائتلافی اجازه دادند تا ضربه جدی را به ساختار القاعده عراق وارد سازند.
اطلاعات انسانی در عراق به نحو چشمگیری بهبود یافت و تجارب زیادی از آن آموخته شد كه برای آموزش و آمادگی نیروها برای صف آرایی های آینده ثبت شده اند. واحدهای اطلاعات انسانی از افزایش منابع خود بهره مند شدند. رسته های اطلاعات انسانی اكنون در همه شركت های اطلاعاتی نظامی در سطح تیم رزمی تیپ مستقر شده و دو مجموعه قوی اطلاعات انسانی نیز در همه گردان های اطلاعات نظامی تیپ های نظامی میدان نبرد ادغام شده اند كه سطح بی سابقه ای از امكانات تاكتیكی اطلاعات انسانی را فراهم می نمایند. بخش های مدیریت و طراحی اطلاعات نظامی با تجربه در تیم های رزمی تیپ و لشكرها اضافه شده اند. پیمانكاران غیرنظامی نیز به منظور رفع نیازهای مربوط به مترجمان بیشتر، در این یگان ها مستقر شده اند. تجارب حاصل از عراق مجموعه اطلاعات انسانی روز آمد شده ای را در افغانستان شكل داده است. همانند عراق، امتیازات اطلاعات انسانی به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل یافته است و فرماندهان عملیات اكنون درك بهتری از این موضوع دارند كه چگونه اطلاعات انسانی خود را آرایش دهند.
در نتیجه، اكنون تیم های اطلاعات انسانی و مدیران آن ها آشنایی بیشتری با محیط و فرهنگ افغانستان دارند. در نهایت، از طریق استفاده از پیمانكاران غیرنظامی و تمركز مجدد برنامه زبان ارتش، مترجمان و بازجویان بیشتری تامین شدند. علی رغم این موفقیت ها، نیازهای بیشتری وجود دارند كه باید رفع شوند. نیروهای آمریكایی باید به جمع آوری اطلاعات حساس ادامه و آن ها را در اختیار شركای خود در ائتلاف و دولت افغانستان قرار دهند؛ و نیروهای همكاری امنیتی بین المللی (ایساف) باید پرسنل غیر نظامی و نظامی افغان را برای هدایت عملیات های اطلاعات انسانی آموزش دهد، به طوری كه آن ها بتوانند این اطلاعات را برای نیروهای خود جمع آوری، تحلیل و منتشر نمایند.

اطلاعات سیگنالی
اطلاعات سیگنالی در آغاز جنگ عراق بسیار مهم بودند، اما بعد از شكست ارتش عراق كمتر مناسب واقع شدند. با این وجود، با احیای مجدد زیربناهای ارتباطاتی در عراق، اطلاعات سیگنالی به عنوان منبع ارزشمند اطلاعات مجدداً در دستور کار قرار گرفت و احیاء گردید. آژانس اطلاعات امنیت ملی تیم های پشتیبانی رمز نویسی را به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد و این امتیاز را در صحنه كارزار مستقر ساخت؛ به طوری كه این اطلاعات و حمایت ها به موقع و به جا بود. از آن جا كه آ‍ژانس امنیت ملی بر روی همه عملیات های اطلاعاتی سیگنالی كنترل دارد، قادر است به نحو موثری این عملیات ها را هدایت كند.
آژانس امنیت ملی به منظور هدایت مجموعه اطلاعات سیگنالی، بحث در خصوص موفقیت ها و شكست ها، مطرح ساختن تكنیك ها، تاكتیك ها و روندها و ارزیابی تاكتیك های دشمن، هر هفته نشست ها و ویدئوكنفرانس هایی را در عراق و افغانستان با حضور همه دست اندرکاران و اعضای تولیدكننده اطلاعات سیگنالی میزبانی می کند.
حمایت اطلاعات سیگنالی برای بهبود وضعیت در افغانستان ادامه خواهد یافت و هنگامی كه این كشور نوسازی شد و زیرساختارهای آن بهبود یافت، فرصت ها برای كمك و بهره برداری افزایش می یابد؛ همان گونه كه این كار در عراق صورت گرفت. بزرگ ترین چالش در افغانستان امكان همكاری اطلاعاتی با شركای ائتلاف بدون افشاسازی شیوه های حساس گردآوری است. همانند اطلاعات انسانی،‌ دولت افغانستان نیازمند آن است كه برای هدایت عملیات های سیگنالی برای خود، آموزش های لازم را دریافت کند.

اطلاعات تصویری
در حوزه حمایت و پشتیبانی تصویری، آژانس اطلاعات تصویری ملی به افزایش توانایی فرماندهان عملیات جهت تجسم میدان نبرد ادامه می دهد. در عراق، آژانس اطلاعات تصویری تیم پشتیبانی تصویری را در سطوح نیرو، سپاه و لشكرها مستقر ساخت و به تازگی در همكاری با آژانس امنیت ملی آن را تا سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد. تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری در تیم های پشتیبانی رمزنویسی ادغام شده اند و در یك زمان تقریباً واقعی اطلاعات سیگنالی و تصویری را برای فرماندهان تیم های رزمی لشكر فراهم می نمایند. در ارتباط با آژانس امنیت ملی، آژانس اطلاعات تصویری، تاكتیك ها، تكنیك ها و روندها را توسعه می دهد و نیازمندی ها و ضرورت های لازم برای ادغام اطلاعات تصویری در اطلاعات سیگنالی و اطلاعات انسانی را تشخیص می دهد.
به علاوه، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری كه با مقامات امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق كار می كنند، روابط مؤثری با همتایان عراقی خود ایجاد نموده است و به آن ها برای توسعه مهارت های تحلیلی در راستای حمایت از واحدهای رزمی عراق كمك می كنند. این تعاملات همچنین به توسعه تعاملات اساسی و توافق همكاری میان آژانس اطلاعات تصویری و امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق منجر می شود. این تعاملات، تبادل اطلاعات جغرافیایی را تسهیل می کند و به مدیران اداره تصویر و نقشه برداری اجازه می دهد تا از نیروهای نظامی عراق با اطلاعات جغرافیایی پشتیبانی کنند و وابستگی آن ها به نیروهای آمریكایی را كاهش دهند. هیچ یك از آژانس های پشتیبانی رزمی تاکنون این سطح از همكاری های اطلاعاتی را توسعه نداده و با همتایان عراقی خود همكاری نكرده است.
در افغانستان، اطلاعات تصویری، سایر شاخه های اطلاعاتی در زمینه تبادل اطلاعات و تكنیك ها و تاكتیك ها و روندها از جمله آموزش تحلیل گران، درست مانند آن چه كه در عراق صورت گرفت را تحت الشعاع قرار داده است.
آژانس اطلاعات تصویری، تیم های پشتیبانی تصویری را در سطوح مختلف ایساف مستقر ساخت و مشابه عراق، تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری را در تیم های پشتیبانی رمزنویسی سازماندهی نمود. در سال 2008، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری روابط عالی را با رییس اداره رمزنویسی و زمین سنجی افغانستان ایجاد نمودند. در نتیجه، تحلیلگران اطلاعات تصویری افغانستان محصولاتی را در سطوح تاكتیكی، عملیاتی و راهبردی تهیه کردند و اکنون یك تبادل اساسی و توافق همكاری میان دو سازمان توسعه یافته است.

بازرسی و شناسایی اطلاعاتی
بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند. ژنرال «ریموند اودیرنو»، فرمانده نیروهای چند ملیتی عراق اظهار داشت كه استقرار سكوهای اطلاعاتی، شناسایی و نظارتی بر پایه دكترین ضدشورش، شرایط مناسبی را برای موفقیت مقدماتی نیروها در عراق ایجاد كرده است. تمركززدایی از سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی، به تیم های رزمی لشكر و فرماندهان تیم های رزمی هنگ ها (در مواجهه با مشكلات متفاوت) اجازه می دهد تا ارتباط با دشمن را به شکلی مناسب كسب و حفظ نمایند. سیستم اطلاعاتی، نظارت و شناسایی نیرومند كه اكنون در اختیار فرماندهان لشكرها در عراق قرار دارد، سطح بی سابقه ای از آگاهی از اوضاع و احوال را می دهد. این سیستم اكنون در افغانستان مستقر شده و سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی از آن استفاده می كنند؛ کاری كه نتایجی حیاتی و تضمین كننده در بر دارد.
اكنون فرماندهان این انعطاف پذیری را برای پافشاری بر امتیازات سیستم اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی – كه در میان قوی ترین تامین كنندگان در میدان نبرد است – و انتقال آن به پایین ترین سطح تاكتیكی دارند. افغانستان یك كشور بزرگ، تقریباً به اندازه ایالت تگزاس، با زمین های خطرناك و متفاوت است كه بسیاری از نقاط آن قابل دسترس نمی باشد. نظارت مداوم به نحو رو به افزایشی امكانات رزمی نیروهای ائتلافی در افغانستان را چند برابر می كند.

نتیجه
در حالی كه عراق و افغانستان تشابه زیادی دارند اما یك تفاوت اصلی حضور نیروهای 40 كشور در افغانستان است كه تحت عنوان ایساف زیر نظر ناتو كار می كنند. پیچیدگی عملیاتی، مدیریت داده ها و تبادل اطلاعات (به سبب طبقه بندی بودن مسائل) یكی از مسائل عمده است كه ایساف در عملیات روزانه خود با آن مواجه است. به تازگی با استقرار مركز تركیب اطلاعات در افغانستان، جایی كه تحلیل گران از كشورهای ناتو با یكدیگر بر روی محصولات اطلاعاتی حیاتی و مهم كار می كنند، یک نمونه از همكاری برقرار شده است. تبادل اطلاعات حساس در یك محیط چندملیتی چالش برانگیز است اما این مسائل به منظور پیروزی در عملیات ضدشورش باید حل و فصل شوند و یك محیط امن را در افغانستان ایجاد نماید.

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

آمریکا و جنگ یمن


پرواز جنگنده‌های آمریکایی بر فراز مناطقی از یمن و بمباران مواضع حوثی‌ها در سه سطح قابل تحلیل است؛

 

سطح نخست در چرایی ورود آمریکا به نبردهای یمن که اکنون روندی فرسایشی پیدا کرده است، روحیه دادن به ارتش‌های عربستان و یمن است.

واقعیت این است که با گذشت سه ماه از حملات ارتش‌های عربستان و یمن به مواضع حوثی‌ها نه تنها از دامنه مقاومت حوثی‌ها که در نبردهای پارتیزانی زبده به نظر می‌رسند کاسته نشده که استمرار درگیری‌ها سبب فرسایشی شدن جنگ و مشکلاتی برای عربستان و یمن شده است، خصوصاً اینکه با فرارسیدن فصل زمستان و سرمای سخت مناطق کوهستانی و صعب‌العبور تحت تسلط حوثی‌ها از روحیه نیروهای مهاجم کاسته خواهد شد.

با توجه به چنین فضایی، ارتش آمریکا با ورود هوایی به صحنه نبرد تلاش دارد مقاومت حوثی‌ها را در هم شکسته و به ارتش‌های یمن و عربستان نیز پیام دهد که در نبرد با حوثی‌ها تنها نیستند.

 

دومین سطح درباره اقدام هوایی آمریکا علیه حوثی‌ها، ‌به اظهارات پترائوس فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا بازمی‌گردد که اعلام داشته ارتش آمریکا به دنبال القاعده و جلوگیری از اقدامات آنها دست به بمباران مناطقی در یمن زده است. به عبارتی بهتر امریکا با برقراری ارتباط بین حوثی‌ها و القاعده در صدد است از یک سو حوثی‌ها را نیز گروهی تروریستی معرفی کند و از سوی دیگر بمباران مواضع حوثی‌ها و به تعبیر آمریکا ضربه زدن به القاعده در یمن را با عنوان ادامه نبرد با تروریسم توجیه نماید.

آمریکا که این روزها سخت در افغانستان گرفتار شده و حتی به اعزام نیروهای نظامی بیشتر به این کشور روی آورده است تصور می‌کند با بمباران مواضعی در یمن می‌تواند به عقبه القاعده و طالبان ضربه بزند. چنین رویکردی در حالی است که اولاً مشخص نیست اصولاً پیوندی بین حوثی‌ها با القاعده وجود داشته باشد و به همین علت شاید آمریکا برای بد نام ساختن حوثی‌ها و توجیه عملیات هوایی خود چنین تبلیغاتی را برجسته‌سازی کرده است و ثانیاً آیا بمباران نظامی مناطقی از یمن به مفهوم استمرار نظامی‌گری و سیاست مبتنی بر قدرت اوباما محسوب نمی‌شود؟ آیا با چنین رویکردی بر پیچیدگی بحران افزوده نخواهد شد؟ و سؤال دیگر اینکه نسبت بین این اقدامات با شعار تغییر اوباما چگونه است؟

 

سومین سطح در بمباران هوایی یمن از سوی ارتش آمریکا قتل عام احتمالی غیر نظامیان است که در کارنامه ارتش آمریکا مسبوق به سابقه است. آمریکا در سال‌های اخیر هزاران نفر غیرنظامی را در افغانستان، عراق و پاکستان به بهانه مبارزه با القاعده و طالبان به خاک و خون کشیده است. با توجه به حجم اندک پوشش خبری درگیری‌های یمن بیم آن می‌‌رود در سایه کم‌توجهی رسانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی تعداد زیادی افراد غیرنظامی بیگناه، در بمباران هوای‌ جنگنده‌های آمریکایی قربانی شوند که البته برخی خبرها نیز این نگرانی را تأیید می‌کند، چنانکه در جریان یکی از بمباران‌های روزهای اخیر 120 غیرنظامی کشته و زخمی شدند. از آنجا که در بمباران‌های هوایی ارتش آمریکا بین مواضع نظامیان و غیرنظامیان البته بنا به برخی سوابق موجود تمایزی صورت نمی‌گیرد به نظر می‌رسد دایره قربانیان غیرنظامی اقدامات ارتش آمریکا به یمن نیز گسترش یافته است که این مسأله باید حساسیت سازمان‌های بین‌المللی به خصوص سازمان کنفرانس اسلامی و رسانه‌های خبری را برانگیزد تا جهان بیش از این شاهد زیر پا نهاده شدن اصل حقوقی منع رنج بیهوده نباشد.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات آمریکا، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

نقدی بر تحلیل های افشاگرانه از جنگ یمن

 

 

 

در پی حوادث دردناک یمن، که ناراحتی و واکنش رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید، شیعیان، متدینان و آزادیخواهان را برانگیخت، یکی از اساتید حوزه و دانشگاه با انجام مصاحبه‏ای، تحلیلی متفاوت در این باب ارائه کرد. آنچه در پی می‏آید نامه یکی از \"خوانندگان خبرگزاری ابنا\" در نقد این مصاحبه است.

نویسنده: بنده نه استاد دانشگاهم و نه استاد حوزه ؛ اگرچه مدتی در این دو مرکز علمی تحصیل کرده‏ام. من به «آقای طائب» احترام می‏گذارم. ما همدیگر را نمی‏شناسیم، بنابراین رقابت و یا خدای ناکرده اختلاف و دشمنی هم با هم نداریم. نقد بنده از ایشان یک نقد طلبگی است و این حقی است که به عنوان یک شهروند برای خودم قائلم. صد البته نقد بنده هم قابل نقد است.

 

 

 

اخیرا \"یک استاد محترم حوزه و دانشگاه\" جناب حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب طی مصاحبه‏ای با خبرگزاری رسا درباره جنگ در یمن اظهار نظر کرده اند. ایشان در این مصاحبه به حق فرموده‏اند که «درگیری‏های یمن توطئه صهیونیسم و یهودیان است» اما نفرموده‏اند که همه قدرت‏هایی که در مسأله فلسطین دست به دست هم داده اند در مسأله یمن هم با یکدیگر همدست و هم‏داستان هستند!
حجت الاسلام مهدی طائب، ضمن تحلیل اتفاقات و درگیری های کشور یمن فرموده اند که «در اینجا چند بحث است که باید به آن توجه کرد. اینکه رسانه‏ها اعلام می کنند شیعیان در یمن مورد تعرض قرار گرفته اند غلط است زیرا شیعه به کسی اطلاق می شود که 12 امام را قبول داشته باشد... افرادی که در یمن مورد تعرض و هجمه قرار گرفته اند زیدی مسلک و از دایره شیعه بیرون هستند».
ایشان البته در اینجا یک فتوای کلامی و شاید هم فقهی صادر فرموده‏اند که در صلاحیت فقهاء است و من در آن دخالت نمی کنم ؛ اما این جناب نگفته‏اند که \"مردم فلسطین اصولا سنی هستند\" و اگر موضوع مذهب اینقدر مهم است پس چرا ما باید از مردم فلسطین حمایت کنیم؟
البته این سؤال من بدان معنی نیست که ما نباید از آرمانهای انقلاب اسلامی و مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غزه دفاع کنیم (که غزه و لبنان، مرز استراتژیک ایران اسلامی محسوب می شوند) ؛ بلکه معتقدم دفاع از غزه و فلسطین، دفاع از اسلام است. ولی ایشان توجهی به این مسأله نداشته‏اند که اگر هم ما بپذیریم که زیدیان شیعه نیستند باید پرسید که پس آنها چرا هدف قرار گرفته‏اند؟ آنها را چه کسانی هدف قرار داده‏اند؟ دلیل یورش سعودی‏ها و عرب‏ها و همدستی آمریکا و بریتانیا و اسرائیل با آل‏سعود و دولت یمن چیست؟
ایشان به این هم پاسخ نداده‏اند که: آیا شیعیان یمن ـ یا به قول ایشان همان زیدی‏های غیر شیعه ـ به نظر اسرائیل و آمریکا و عربستان سعودی و اردن و مصر و شیخ‏نشین‏های حاشیه خلیج فارس هم غیر شیعه هستند؟ و آیا زیدی ها به نظر آنها با شیعیان دوازده امامی فرقی دارند؟
این استاد حوزه و دانشگاه در تحلیل خود از هدف استکبار جهت رسانه‏ای شدن این اتفاقات نیز گفتند: «رسانه‏ای کردن این موضوع و القاء آن به شیعیان توسط خبرگزاری های تحت سلطه صهیونیسم نوعی ایجاد جنگ و یا جنگ‏نمایی بین شیعه و سنی است».
ایشان در اینجا البته هیچ اشاره‏ای به تحریم رسانه‏ای شیعیان یمن ـ یا همان زیدیان غیرشیعه ـ نکرده‏اند و نگفته‏اند که همه رسانه‏ها علیه آنها وارد عمل شده‏اند و از آنها به عنوان \"شورشیان\" و \"متمردان\" و \"جدایی‏طلبان\" یاد می‏کنند و می‏گویند که آنها وابسته به ایران (بخوانید: مزدور ایران) هستند و می خواهند حکومتی شیعه در این کشور تأسیس کنند.
این محقق محترم به این امر هم اشاره نکرده‏اند که شعار حوثی ها \"الموت لامریکا ـ الموت لاسرائیل ـ النصر للاسلام\" است و حتی نه فقط خودشان داعی وحدت مسلمین هستند بلکه دشمنانشان هم چنین القاء نکرده اند که این جنگ بین شیعه و سنی است. الجزیره و العربیه و بی‏بی‏سی هم تا به حال از جنگ صعده به عنوان \"جنگ شیعه و سنی\" یاد نکرده‏اند. البته جناب آقای طائب اگر می‏خواهند که چنین القاء کنند که این جنگ بین شیعه و سنی است که دیگر بحثی با ایشان نداریم.
این استاد معزز در ادامه بیان داشتند: «رسانه‏های بین‏الملی، آمریکایی و صهیونیستی با بزرگنمایی این حوادث می خواهند جریانات اسرائیل و جنایات این رژیم در غزه که دنیا به سمت محکوم کردن آن می رفت تحت شعاع قرار دهند و افکار عمومی دنیا را مشغول حوادث دیگری بکنند».
از ایشان که حتما بطور مداوم اخبار رسانه‏ها را دنبال می‏کنند بعید است که ندانند: آمریکا که رسماً در این جنگ دست دارد. اسرائیل هم همینطور. بریتانیا هم گفته که به زودی نیروهایش را در این کشور پیاده خواهد کرد. از سوی دیگر گفته می‏شود که در سال 2010 تعداد زیادی از نیروهای آمریکا و انگلیس بعد از عقب‏نشینی از عراق به یمن خواهند رفت و در آنجا مستقر خواهند شد تا به ظاهر حوثی‏ها را که مزاحم سیاست های غرب و اسرائیل هستند را نابود سازند و البته اهداف دیگری نیز دارند که بنده در اینجا درپی ذکر آن نمی باشم.
حجت الاسلام طائب اضافه کردند: «آنها به نحوی می‏خواهند پای ایران را در داستان صعده باز کنند در حالی که شان این مساله یک موضوع فرعی است».
ایشان متأسفانه با این فرمایش، به وادی به نسیان سپردن مسأله‏ی \"ضرورت حمایت از مظلومین و محرومین در سرتاسر عالم، بدون درنظر گرفتن مذهب و حتی دین مردم\" قدم گذاشته‏اند. البته پیش از ایشان یک مقام ارشد دیپلماتیک هم خیال خودشان و کسانی مانند آقای طائب ـ که اینهمه از دخیل دانسته شدن ایران در امور یمن نگران هستند ـ را راحت کرده و فرمودند که: «موضوع یمن به صورت یک مسئله داخلی است»! بنابراین آقای طائب نباید زیاد نگران این مسأله باشند. کسانی باید نگران باشند که این وصیت جاوید امیرالمؤمنین علی (ع) را آویزه گوش دارند که: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا».
ایشان ادامه دادند: «آنها با استفاده از احساسات و عواطف مردم ما می خواستند موضوع را از مبارزه با اسرائیل و خطر این رژیم به نقطه ای ببرند که اصولا اهمیت چندانی ندارد».
بنده در سطور فوق اشاره کردم که آمریکا و اسرائیل و بریتانیا علیه حوثی‏ها متحد شده‏اند و همه کشورهای عربی که در جنگ 22 روزه غزه خود را موظف به سکوت به نفع رژیم صهیونیستی می‏دانستند در این جنگ بر ضد شیعیان فعال شده‏اند. حال این سؤال را باید از این استاد حوزه و دانشگاه بپرسیم که: دلیل این امر چیست؟ و اینکه بی‏تفاوتی نسبت به مصائب زیدی‏ها و دوری تدریجی از این قبیل گروهها که به هر شکل پیوندی با نظام جمهوری اسلامی دارند، به نفع کیست؟ راستی جنگ یمن چه فرقی با جنگ غزه دارد؟ و آیا القائات جناب آقای طائب در راستای ایجاد تقابل در بین غزه و یمن نیست؟
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه اختلاف عربستان و یمن یک اختلاف مرزی است و ربطی به شیعیان ندارد، تأکید کردند: «اگر قرار بود اختلاف این دو کشور شیعیان باشند، شیعیان دوازده امامی که در مناطق شرقی عربستان زندگی می کنند باید در اولویت مقابله باشند در حالی که ما هیچ گونه تقابلی در آنجا نمی‏بینیم».
در اینجا هم باید از چنین استدلالی متأسف شد. اگر این استدلال درست باشد باید بگوییم که دشمنی عربستان با شیعیان عراق هم یک دروغ است و در عراق هم آنها با شیعیان هیچ تقابلی ندارند! تشکیل گروه‏هایی در لبنان در برابر حزب الله و حمایت از گروه 14 مارس هم اصلا به معنی تقابل عربستان با شیعیان نیست! کشتار شیعیان پاکستان هم دلیلی غیر از دلایل مذهبی دارد! حمایت عربستانی‏ها از گروهک ریگی نیز معلول مشکلات سرزمینی عربستان با ایران است! راستی ایشان چرا توجه نکرده‏اند که وضع شیعیان در الشرقیه عربستان چگونه است؟ مساجد شیعه را می‏بندند ؛ شیعیان را به هر بهانه دستگیر و شکنجه می‏کنند ؛ به آنها حتی اجازه احداث قبرستان را نمی‏دهند ؛ هر روز بر کفر آنها تأکید می ورزند ؛ آنها حق مراسم مذهبی و حمل کتاب‏های دعا و نیایش را ندارند وگرنه به جرم داشتن کتب انحرافی و جادو و جنبل دستگیر و زندانی می شوند ؛ و ... . آیا این تقابل عربستان با شیعیان داخل این کشور نیست؟ چرا آقای طائب خیال همه را راحت نمی‏کنند و نمی‏گویند که عربستان تنها مدافع تشیع در جهان است؟
ایشان بیان داشتند: «این مسائل یک بازی سیاسی است که راه انداخته‏اند».
ایشان راست گفته‏اند. این یک بازی سیاسی است که عبارت است از کودک‏کشی و زن‏کشی و سوزاندن اجساد و بستن اجساد سوخته به خودروها و کشیدن آنها روی زمین در برابر چشمان مردم؟ عجب بازی خشونت‏باری است این بازی! واقعا جای تأسف است.
حجت الاسلام طائب ادامه دادند: «صهیونیست‏ها معمولات قضایایی را که می خواهند بواسطه آن ذهن دنیا را مشغول کنند، در محدوده یمن انجام می دهند و معمولا ناوهای آمریکا نیز در این محدوده مورد هدف قرار می‏گیرند و بعد هم اعلام می کنند که القاعده این کار را کرده است».
اعتقاد ما بر این است که القاعده و دزدان دریایی سومالیایی مأموران آمریکا و صهیونیست‏ها هستند. برای اطلاع دوستان باید عرض کنم که این دزدان دریایی مدرن اکنون باعث شده‏اند که 70 ناو جنگی به بهانه مبارزه با آنها در \"دریای سرخ\" و \"خلیج عدن\" مستقر شوند. این ارتش اهداف بلندمدتی دارد و جنگ صعده در راستای همان اهداف شروع شده است و در آینده نزدیک شاهد تحرکات گسترده دشمنان اسلام در این منطقه خواهیم بود. این درست است که صهیونیست‏ها می‏خواهند با این قضایا ذهن دنیا ـ از جمله ذهن اساتید محترم حوزه و دانشگاه ـ را مشغول سازند تا آنها به واقعیت‏ها نزدیک نشوند؛ و ایمن واقعیت را درک نکنند که داستان سیطره‏جویی اسرائیل به فلسطین محدود نمی‏شود ؛ بلکه یمن هم جزو اهداف آنان است ؛ و اگر عراق در شمال شبه جزیره و یمن در جنوب آن در اشغال غرب باشد آنها اهدافشان را آسان‏تر به دست خواهند آورد.
راستی القاعده اینک در درون یمن چه می‏کند؟ آنها اکنون علیه شیعیان ـ یا همان زیدیان غیر شیعه ـ به کار گرفته شده و ترور شخصیت‏های مهم زیدی توسط سلاح‏های آنها صورت می‏پذیرد. برای این امر صدها تن از تروریست‏های القاعده از گوانتانامو، مصر، عربستان سعودی و پاکستان و افغانستان آزاد و به یمن اعزام شده و در آنجا مسلح و مجهز شده و علیه شیعیان فعال شده‏اند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه صهیونیست‏ها، عربستان و یمن را سرکار گذاشته‏اند گفتند: «ما از دید انسانی که یک عده انسان بی‏گناه در این حوادث کشته می‏شوند از مردم یمن دفاع می‏کنیم اما نباید بازی این جریانات را بخوریم».
این سخن آقای طائب البته هیچ سنخیتی با موضع اصلی ایشان ندارد. اینکه نباید بازی بخوریم درست است ؛ اما این هم یک نوع بازی خوردن است که فکر کنیم موضوع یمن از موضوع فلسطین جداست و یا عربستان با شیعیان مشکلی ندارد.
حجت الاسلام طائب در بخش دیگری از سخنانش خواستار هوشیاری و دقت بیشتر رسانه ها جهت انعکاس رویدادهای کشور یمن شد و گفت: «ما در اطلاع‏رسانی و انعکاس این اتفاقات نباید بازی جریانات خبری دنیا را بخوریم».
سوگمندانه باید بگویم: رسانه‏های ایرانی اگر درست کار می‏کردند هرگز کار به جایی نمی‏رسید که یک استاد چنین موضعی بگیرد. ای کاش استادان نیز کمی اطراف را می‏کاویدند و فقط به رسانه‏ها اکتفا نمی‏کردند.
راستی چقدر خوب بود که آقای طائب به جریان‏های سیاسی داخلی هم توصیه می‏کردند که بازی بی‏بی‏سی و رسانه‏های غربی را در جریانات بعد از انتخابات نخورند ؛ جایی که بازی‏های رسانه‏ای مصادیق غیر قابل تردیدی نیز داشت. والعاقبة للمتقین.

لینك مصاحبه حجت الاسلام طائب:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=69030

تصاویر دردناك از یمن:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1098

برادر یمانی ام تو باید تنها بجنگی:
http://abna.ir/data.asp?lang=1&id=170413

حماسه فرزندان معنوی امام(ره) این بار در صعده:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1112

 

 

 

 
 
اخیرا \"یک استاد محترم حوزه و دانشگاه\" جناب حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب طی مصاحبه‏ای با خبرگزاری رسا درباره جنگ در یمن اظهار نظر کرده اند. ایشان در این مصاحبه به حق فرموده‏اند که «درگیری‏های یمن توطئه صهیونیسم و یهودیان است» اما نفرموده‏اند که همه قدرت‏هایی که در مسأله فلسطین دست به دست هم داده اند در مسأله یمن هم با یکدیگر همدست و هم‏داستان هستند!
حجت الاسلام مهدی طائب، ضمن تحلیل اتفاقات و درگیری های کشور یمن فرموده اند که «در اینجا چند بحث است که باید به آن توجه کرد. اینکه رسانه‏ها اعلام می کنند شیعیان در یمن مورد تعرض قرار گرفته اند غلط است زیرا شیعه به کسی اطلاق می شود که 12 امام را قبول داشته باشد... افرادی که در یمن مورد تعرض و هجمه قرار گرفته اند زیدی مسلک و از دایره شیعه بیرون هستند».
ایشان البته در اینجا یک فتوای کلامی و شاید هم فقهی صادر فرموده‏اند که در صلاحیت فقهاء است و من در آن دخالت نمی کنم ؛ اما این جناب نگفته‏اند که \"مردم فلسطین اصولا سنی هستند\" و اگر موضوع مذهب اینقدر مهم است پس چرا ما باید از مردم فلسطین حمایت کنیم؟
البته این سؤال من بدان معنی نیست که ما نباید از آرمانهای انقلاب اسلامی و مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غزه دفاع کنیم (که غزه و لبنان، مرز استراتژیک ایران اسلامی محسوب می شوند) ؛ بلکه معتقدم دفاع از غزه و فلسطین، دفاع از اسلام است. ولی ایشان توجهی به این مسأله نداشته‏اند که اگر هم ما بپذیریم که زیدیان شیعه نیستند باید پرسید که پس آنها چرا هدف قرار گرفته‏اند؟ آنها را چه کسانی هدف قرار داده‏اند؟ دلیل یورش سعودی‏ها و عرب‏ها و همدستی آمریکا و بریتانیا و اسرائیل با آل‏سعود و دولت یمن چیست؟
ایشان به این هم پاسخ نداده‏اند که: آیا شیعیان یمن ـ یا به قول ایشان همان زیدی‏های غیر شیعه ـ به نظر اسرائیل و آمریکا و عربستان سعودی و اردن و مصر و شیخ‏نشین‏های حاشیه خلیج فارس هم غیر شیعه هستند؟ و آیا زیدی ها به نظر آنها با شیعیان دوازده امامی فرقی دارند؟
این استاد حوزه و دانشگاه در تحلیل خود از هدف استکبار جهت رسانه‏ای شدن این اتفاقات نیز گفتند: «رسانه‏ای کردن این موضوع و القاء آن به شیعیان توسط خبرگزاری های تحت سلطه صهیونیسم نوعی ایجاد جنگ و یا جنگ‏نمایی بین شیعه و سنی است».
ایشان در اینجا البته هیچ اشاره‏ای به تحریم رسانه‏ای شیعیان یمن ـ یا همان زیدیان غیرشیعه ـ نکرده‏اند و نگفته‏اند که همه رسانه‏ها علیه آنها وارد عمل شده‏اند و از آنها به عنوان \"شورشیان\" و \"متمردان\" و \"جدایی‏طلبان\" یاد می‏کنند و می‏گویند که آنها وابسته به ایران (بخوانید: مزدور ایران) هستند و می خواهند حکومتی شیعه در این کشور تأسیس کنند.
این محقق محترم به این امر هم اشاره نکرده‏اند که شعار حوثی ها \"الموت لامریکا ـ الموت لاسرائیل ـ النصر للاسلام\" است و حتی نه فقط خودشان داعی وحدت مسلمین هستند بلکه دشمنانشان هم چنین القاء نکرده اند که این جنگ بین شیعه و سنی است. الجزیره و العربیه و بی‏بی‏سی هم تا به حال از جنگ صعده به عنوان \"جنگ شیعه و سنی\" یاد نکرده‏اند. البته جناب آقای طائب اگر می‏خواهند که چنین القاء کنند که این جنگ بین شیعه و سنی است که دیگر بحثی با ایشان نداریم.
این استاد معزز در ادامه بیان داشتند: «رسانه‏های بین‏الملی، آمریکایی و صهیونیستی با بزرگنمایی این حوادث می خواهند جریانات اسرائیل و جنایات این رژیم در غزه که دنیا به سمت محکوم کردن آن می رفت تحت شعاع قرار دهند و افکار عمومی دنیا را مشغول حوادث دیگری بکنند».
از ایشان که حتما بطور مداوم اخبار رسانه‏ها را دنبال می‏کنند بعید است که ندانند: آمریکا که رسماً در این جنگ دست دارد. اسرائیل هم همینطور. بریتانیا هم گفته که به زودی نیروهایش را در این کشور پیاده خواهد کرد. از سوی دیگر گفته می‏شود که در سال 2010 تعداد زیادی از نیروهای آمریکا و انگلیس بعد از عقب‏نشینی از عراق به یمن خواهند رفت و در آنجا مستقر خواهند شد تا به ظاهر حوثی‏ها را که مزاحم سیاست های غرب و اسرائیل هستند را نابود سازند و البته اهداف دیگری نیز دارند که بنده در اینجا درپی ذکر آن نمی باشم.
حجت الاسلام طائب اضافه کردند: «آنها به نحوی می‏خواهند پای ایران را در داستان صعده باز کنند در حالی که شان این مساله یک موضوع فرعی است».
ایشان متأسفانه با این فرمایش، به وادی به نسیان سپردن مسأله‏ی \"ضرورت حمایت از مظلومین و محرومین در سرتاسر عالم، بدون درنظر گرفتن مذهب و حتی دین مردم\" قدم گذاشته‏اند. البته پیش از ایشان یک مقام ارشد دیپلماتیک هم خیال خودشان و کسانی مانند آقای طائب ـ که اینهمه از دخیل دانسته شدن ایران در امور یمن نگران هستند ـ را راحت کرده و فرمودند که: «موضوع یمن به صورت یک مسئله داخلی است»! بنابراین آقای طائب نباید زیاد نگران این مسأله باشند. کسانی باید نگران باشند که این وصیت جاوید امیرالمؤمنین علی (ع) را آویزه گوش دارند که: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا».
ایشان ادامه دادند: «آنها با استفاده از احساسات و عواطف مردم ما می خواستند موضوع را از مبارزه با اسرائیل و خطر این رژیم به نقطه ای ببرند که اصولا اهمیت چندانی ندارد».
بنده در سطور فوق اشاره کردم که آمریکا و اسرائیل و بریتانیا علیه حوثی‏ها متحد شده‏اند و همه کشورهای عربی که در جنگ 22 روزه غزه خود را موظف به سکوت به نفع رژیم صهیونیستی می‏دانستند در این جنگ بر ضد شیعیان فعال شده‏اند. حال این سؤال را باید از این استاد حوزه و دانشگاه بپرسیم که: دلیل این امر چیست؟ و اینکه بی‏تفاوتی نسبت به مصائب زیدی‏ها و دوری تدریجی از این قبیل گروهها که به هر شکل پیوندی با نظام جمهوری اسلامی دارند، به نفع کیست؟ راستی جنگ یمن چه فرقی با جنگ غزه دارد؟ و آیا القائات جناب آقای طائب در راستای ایجاد تقابل در بین غزه و یمن نیست؟
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه اختلاف عربستان و یمن یک اختلاف مرزی است و ربطی به شیعیان ندارد، تأکید کردند: «اگر قرار بود اختلاف این دو کشور شیعیان باشند، شیعیان دوازده امامی که در مناطق شرقی عربستان زندگی می کنند باید در اولویت مقابله باشند در حالی که ما هیچ گونه تقابلی در آنجا نمی‏بینیم».
در اینجا هم باید از چنین استدلالی متأسف شد. اگر این استدلال درست باشد باید بگوییم که دشمنی عربستان با شیعیان عراق هم یک دروغ است و در عراق هم آنها با شیعیان هیچ تقابلی ندارند! تشکیل گروه‏هایی در لبنان در برابر حزب الله و حمایت از گروه 14 مارس هم اصلا به معنی تقابل عربستان با شیعیان نیست! کشتار شیعیان پاکستان هم دلیلی غیر از دلایل مذهبی دارد! حمایت عربستانی‏ها از گروهک ریگی نیز معلول مشکلات سرزمینی عربستان با ایران است! راستی ایشان چرا توجه نکرده‏اند که وضع شیعیان در الشرقیه عربستان چگونه است؟ مساجد شیعه را می‏بندند ؛ شیعیان را به هر بهانه دستگیر و شکنجه می‏کنند ؛ به آنها حتی اجازه احداث قبرستان را نمی‏دهند ؛ هر روز بر کفر آنها تأکید می ورزند ؛ آنها حق مراسم مذهبی و حمل کتاب‏های دعا و نیایش را ندارند وگرنه به جرم داشتن کتب انحرافی و جادو و جنبل دستگیر و زندانی می شوند ؛ و ... . آیا این تقابل عربستان با شیعیان داخل این کشور نیست؟ چرا آقای طائب خیال همه را راحت نمی‏کنند و نمی‏گویند که عربستان تنها مدافع تشیع در جهان است؟
ایشان بیان داشتند: «این مسائل یک بازی سیاسی است که راه انداخته‏اند».
ایشان راست گفته‏اند. این یک بازی سیاسی است که عبارت است از کودک‏کشی و زن‏کشی و سوزاندن اجساد و بستن اجساد سوخته به خودروها و کشیدن آنها روی زمین در برابر چشمان مردم؟ عجب بازی خشونت‏باری است این بازی! واقعا جای تأسف است.
حجت الاسلام طائب ادامه دادند: «صهیونیست‏ها معمولات قضایایی را که می خواهند بواسطه آن ذهن دنیا را مشغول کنند، در محدوده یمن انجام می دهند و معمولا ناوهای آمریکا نیز در این محدوده مورد هدف قرار می‏گیرند و بعد هم اعلام می کنند که القاعده این کار را کرده است».
اعتقاد ما بر این است که القاعده و دزدان دریایی سومالیایی مأموران آمریکا و صهیونیست‏ها هستند. برای اطلاع دوستان باید عرض کنم که این دزدان دریایی مدرن اکنون باعث شده‏اند که 70 ناو جنگی به بهانه مبارزه با آنها در \"دریای سرخ\" و \"خلیج عدن\" مستقر شوند. این ارتش اهداف بلندمدتی دارد و جنگ صعده در راستای همان اهداف شروع شده است و در آینده نزدیک شاهد تحرکات گسترده دشمنان اسلام در این منطقه خواهیم بود. این درست است که صهیونیست‏ها می‏خواهند با این قضایا ذهن دنیا ـ از جمله ذهن اساتید محترم حوزه و دانشگاه ـ را مشغول سازند تا آنها به واقعیت‏ها نزدیک نشوند؛ و ایمن واقعیت را درک نکنند که داستان سیطره‏جویی اسرائیل به فلسطین محدود نمی‏شود ؛ بلکه یمن هم جزو اهداف آنان است ؛ و اگر عراق در شمال شبه جزیره و یمن در جنوب آن در اشغال غرب باشد آنها اهدافشان را آسان‏تر به دست خواهند آورد.
راستی القاعده اینک در درون یمن چه می‏کند؟ آنها اکنون علیه شیعیان ـ یا همان زیدیان غیر شیعه ـ به کار گرفته شده و ترور شخصیت‏های مهم زیدی توسط سلاح‏های آنها صورت می‏پذیرد. برای این امر صدها تن از تروریست‏های القاعده از گوانتانامو، مصر، عربستان سعودی و پاکستان و افغانستان آزاد و به یمن اعزام شده و در آنجا مسلح و مجهز شده و علیه شیعیان فعال شده‏اند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه صهیونیست‏ها، عربستان و یمن را سرکار گذاشته‏اند گفتند: «ما از دید انسانی که یک عده انسان بی‏گناه در این حوادث کشته می‏شوند از مردم یمن دفاع می‏کنیم اما نباید بازی این جریانات را بخوریم».
این سخن آقای طائب البته هیچ سنخیتی با موضع اصلی ایشان ندارد. اینکه نباید بازی بخوریم درست است ؛ اما این هم یک نوع بازی خوردن است که فکر کنیم موضوع یمن از موضوع فلسطین جداست و یا عربستان با شیعیان مشکلی ندارد.
حجت الاسلام طائب در بخش دیگری از سخنانش خواستار هوشیاری و دقت بیشتر رسانه ها جهت انعکاس رویدادهای کشور یمن شد و گفت: «ما در اطلاع‏رسانی و انعکاس این اتفاقات نباید بازی جریانات خبری دنیا را بخوریم».
سوگمندانه باید بگویم: رسانه‏های ایرانی اگر درست کار می‏کردند هرگز کار به جایی نمی‏رسید که یک استاد چنین موضعی بگیرد. ای کاش استادان نیز کمی اطراف را می‏کاویدند و فقط به رسانه‏ها اکتفا نمی‏کردند.
راستی چقدر خوب بود که آقای طائب به جریان‏های سیاسی داخلی هم توصیه می‏کردند که بازی بی‏بی‏سی و رسانه‏های غربی را در جریانات بعد از انتخابات نخورند ؛ جایی که بازی‏های رسانه‏ای مصادیق غیر قابل تردیدی نیز داشت. والعاقبة للمتقین.

لینك مصاحبه حجت الاسلام طائب:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=69030

تصاویر دردناك از یمن:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1098

برادر یمانی ام تو باید تنها بجنگی:
http://abna.ir/data.asp?lang=1&id=170413

حماسه فرزندان معنوی امام(ره) این بار در صعده:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1112

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات