عدالت قضایی در جمهوری اسلامی
دیپلمات: آیا نظام جمهوری اسلامی ایران در «عدالت قضایی» از الگویی پیروی میكند؟ اگر پاسخ مثبت است، چه نظام حكومتی و چه نظام قضایی الگوی آن میباشد و ویژگیهای آن نظام چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم، برای روشن شدن پاسخ این پرسش كه نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران از چه نظام قضایی پیروی میكند، باید ابتدا بدانیم كه نظام حكومت اسلامی چگونه نظامی است. باید بگویم حكومت اسلامی با هیچ یك از نظامهای حكومتی تطبیق ندارد؛ یعنی نظام حكومتی اسلام، نه حكومت سلطنتی است، نه ملوك الطوایفی و نه نظام جمهوری از نوع غربی، بلكه همانگونه كه در قانون اساسی آمده است، حكومت اسلامی تنها حكومت قانون است و این قانون، خودِ حاكم را هم شامل میشود بدین معنا كه دارای چه ویژگیهایی باشد. از اینرو باید گفت حاكم اسلامی حاكمی است كه قانون الهی مشخص كرده است و حكومت اسلامی حكومتی است كه از خداوند نشأت میگیرد و به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام و نایب امام میرسد و در این میان، نقش مردم و احزاب و گروهها، در فراهم كردن زمینه اجرای قوانین اسلام، بسیار مهم است و در واقع «مشروعیت» از بالا گرفته میشود و «مقبولیت» از مردم؛ یعنی مردم طبق قانون اسلام، موظف به پیروی كردن از حكومت اسلامی و كمك كردن به آن هستند.
اما نكته مهمی كه به موضوع این گفتگو مربوط میشود، این است كه «قضاوت» در هر نظام حكومتی، یكی از اركان آن حكومت است و بلكه باید گفت مهمترین ركن هر حكومت، مسأله قضاوت است؛ زیرا در هر حكومتی اگر قضاوت دقیقتر و عادلانهتر انجام گیرد، اصل آن حكومت ماندگارتر و محكمتر میشود، همانگونه كه اگر دستگاه قضایی حكومتی، ضعیف باشد نشان دهنده ناتوانی حكومت خواهد بود.
با بیان این مطالب مقدماتی، عرض میكنم كه امروزه در دنیا دو نوع نظام قضایی وجود دارد؛ یكی نظام قضایی انگلیسی است كه از دوران استعمار تاكنون در بسیاری از كشورها، همچنان حاكم است و دیگری نظام قضایی فرانسوی است. اما نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران كه متخذ از نظام قضایی اسلام است، از هیچ یك از این سیستمها تبعیت نمیكند.
دیپلمات: نظام قضایی اسلام در راستای عدالت قضایی چه ویژگیهایی دارد و نسبت به دیگر نظامهای معمول دنیا، از چه شاخصههایی برخوردار است؟
اولاً: در نظام قضایی اسلام، همگان در برابر قوانین و حدود الهی برابرند و میان مسؤول و غیرمسؤول و بزرگ و كوچك هیچ فرقی نیست. بر همین اساس است كه در جمهوری اسلامی ایران، سازمان جدایی به نام دیوان عدالت اداری تشكیل گردید تا به شكایت مردم از دستگاههای دولتی رسیدگی كند.
ثانیا: قاضی در دستگاه قضایی اسلام باید عادل باشد. این در حالی است كه در هیچ نظام قضایی دنیا، برای قاضی داشتن عدالت شرط نشده است. در نظامهای قضایی غیراسلامی تحصیل علم شرط شده ولی از داشتن عدالت سخنی به میان نمیآید؛ یعنی اگر قاضی جرمی مرتكب شود و یا فسق او آشكار گردد، نمیشود او را از دستگاه قضایی بیرون كرد. اما در دستگاه قضایی اسلامی، از شرایط استخدام قضات، داشتن عدالت است. به خصوص كه این شرط درباره رؤسای محاكم قضایی، حتمی و قطعی است.
شرط جنسیت هم، از ویژگیهای نظام قضایی اسلام است و مشهور فقهای اسلام معتقدند كه زن نمیتواند قضاوت كند. البته دیدگاههای دیگری هم در این زمینه وجود دارد.
دیپلمات: برای تقویت عدالت در قضات چه باید كرد؟
پیدا است كه قضات هر چه پاكتر و با تجربهتر باشند، دستگاه قضایی نیز قویتر و مقتدرتر خواهد بود. پس برخورد جدّی با تخلفِ قضات، به تقویت دستگاه قضایی و عدالت در قضات كمك میكند. اما باید توجه داشت كه این برخوردها نباید همراه با جنجال و سروصدا باشد و نباید صدا راه انداخت و به همه گفت كه فلان قاضی خلاف كرده است. برای اینكه قاضی متخلّف طبق ضوابط به دادسرای انتظامی قضات معرفی میگردد و به تخلف او رسیدگی میشود و پس از اثبات تخلف و تحقق جرم، مجازات متناسب را در حق او اجرا خواهند كرد. حالا تخلف او، یا موجب كسر حقوق میشود و یا موجب تعلیق و یا حتی سبب انفصال از كار و خدمت.
دیپلمات: آیا كیفیت رسیدگی به دعاوی در محاكم اسلامی متفاوت با دیگر نظامهای حقوقی و قضایی است؟
بله، از اموری كه بسیار مهم است، همین كیفیت رسیدگی به دعاوی است، كه در اصطلاح به آن «آیین دادرسی» میگویند. آیین دادرسی اسلامی با آنچه كه در دیگر نظامهای حقوقی و قضایی جریان دارد متفاوت است. نظام قضایی كه اكنون وجود دارد، اینگونه است كه پرونده، نخست در دادسرا رسیدگی میشود، این مرحله در زمان مسؤولیت بنده، تحت عنوان «قاضی تحقیق» عمل میشد ولی اكنون سازوكار دادسرا احیا شده است. پس از دادسرا، سه مرحله طی میشود: 1. محكمه بدوی 2. محكمه تجدیدنظر 3. دیوان عالی كشور؛ یعنی وقتی احكام صادره در محاكم مورد اعتراض طرفین دعوا قرار بگیرد این مراحل را طی میكند و آخرین مرحله، دیوان عالی است كه حكم صادره از دیوان عالی لازم الاجرا است.
روشن است كه در نظام قضایی اسلامی، حكمِ چند مرحلهای نداریم و عذری كه برای چند مرحلهای بودن میآورند این است كه چون بسیاری از قضات دستگاه قضایی، قضات منصوب و مأذون هستند و شرط اجتهاد را ندارند، ناگزیر كارشان محدود میشود و در چنین نظامی و با طی این مراحل كار میكنند.
برخی از قضات در محاكم حقوقی كار میكنند كه خودِ محاكم حقوقی هم رتبه یك و دو دارد. گروهی از آنان هم، در محاكم كیفری به پروندهها میرسند. به هر حال در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، حكم قاضی تا هفت مرحله قابل نقض است. بدیهی است كه نظام قضایی اسلام، همانگونه كه پیشتر اشاره شد، اینگونه نیست.
دیپلمات: در نگاه عرف، چند مرحلهای بودنِ رسیدگی به دعاوی، به عدالت نزدیكتر است، آیا اینگونه نیست؟
اگر اسلام میگوید وقتی قاضی حكمی را صادر كرد، حكم او لازمالاجرا است؛ در جای دیگر برای قاضی شرایط مهمی هم قرار داده است و با وجود آن شرایط، عدالت را بهتر تضمین میكند؛ یعنی وقتی قاضی مجتهد عادل بود، احكام صادر شده از ناحیه او به عدالت نزدیكتر است.
دیپلمات: مزیت یك مرحلهای بودن حكم چیست؟
یك مرحلهای رسیدگی كردن، این مزیت را دارد كه نزاع و دعوا، سریعتر و دقیقتر حلّ و فصل میشود و البته برای جبران موارد اشتباه و خسارات احتمالی ناشی از حكم قاضی از بیت المال پرداخت میگردد. اما رسیدگی چند مرحلهای، كار قضاوت را مشتبه میكند و عدالت را دست نیافتنی نشان میدهد. آنان كه دستی در قضاوت دارند هم همین را میگویند و حتی بعضی وقتها قاضی محكمه بدوی میگوید سواد و علم قاضی تجدیدنظر از من كمتر و دقت او پایینتر است به همین جهت من حكم او را قبول ندارم و در جلسات هفتگی اتفاق میافتد كه قاضی محكمه بدوی برای نظر خود دلیل میآورد و نظر قاضی محكمه تجدیدنظر را رد میكند. و اصلاً به همین خاطر، میان محاكم و مراحل رسیدگی، منازعاتی وجود دارد.
به هر حال، چون بیشتر قاضیها در جمهوری اسلامی منصوب هستند و پروندهها هم متفاوتاند، در واقع رییس تشكیلات قضایی در محدوده مشخصی به قضات اجازه كار میدهد و قضات هم در همان محدودهای كه برایشان مشخص شده است مجاز هستند به دعاوی رسیدگی كنند. و این همان روش معمول در دنیا بوده و از نگاه عرفی به عدالت نزدیكتر است.
در این نحوه رسیدگی كردن به پروندهها، بهتر و بیشتر كشف واقع صورت میگیرد و با بررسیهای متعدد و چند مرحلهای پردهها بیشتر كنار میرود و واقعیت خود را بهتر نشان میدهد و ما برای نزدیكتر شدن به عدالت ناچاریم این روند را بپذیریم.
دیپلمات: آیا تعیین محل و رتبه خدمتی قضات با همین نگاه انجام میگیرد؟
بله، همینطور است. قضات با همین رویكرد درجهبندی میشوند و حتی نقل و انتقال از شهرها به مراكز استانها ضوابطی دارد؛ مثلاً برای انتقال به تهران باید ده سال سابقه كار قضایی داشته باشند. چون دعاوی مطرح در مراكز استانها سنگینتر است و باهمین ملاك پروندههای تهران حساسیت بیشتر و تجربه و تخصّص بالاتری را میطلبند.
دیپلمات: از جمله كارهایی كه در جمهوری اسلامی انجام گرفت، جذب روحانیون به دستگاه قضایی بود. شما این مسأله را از نگاه «حركت به سوی عدالت» چگونه ارزیابی میكنید؟
از آنجا كه نیل به عدالت، با ایجاد ساختاری متناسبتر با ضوابط اسلامی و به كارگیری عناصر واجد شرایط اسلامی میسّر میشود؛ جذب روحانیونِ دارای شرایط، به دستگاه قضایی، یكی از مهمترین كارها در این راستا بوده است؛ زیرا طبیعی است كسی كه مراحل تحصیلی حوزه را گذرانده و چند سالی هم دوره خارج را دیده باشد، مبانی اسلام را میداند و با احكام و ضوابط شرعی آشنا است و نسبت به آنها آگاهی دارد و حدود و دیات و قصاص و دیگر مسائل شرعی را میداند. ما، در عمل هم دیدیم كه این گروه از قاضیها در مقایسه با دانشآموختگان دانشكدههای حقوق، بهتر عمل كرده و كارشان دارای متانت و استحكام بیشتری بوده است.
دیپلمات: مركز تحقیقات فقهی قوه قضاییه در قم كه یكی از عرصههای حضور روحانیون در امر قضا است، با چه هدف و انگیزهای دایر گردید؟
بدیهی است احكامی كه به دست قاضی صادر میشود، باید مستند به قانون باشد. اما مواردی پیش میآید كه در قانون، راه حل و جوابی برای آن احكام وجود ندارد. وقتی قاضی حكمِ موضوعی را در قانون نیابد، نمیتواند به دلیل فقدان یا اجمال قانون، كار را معطل بگذارد. در این موارد، با استفتا از مراجع بزرگوار و دریافت فتوای آنها، كار از بنبست خارج میشود. برای انجام همین مهم، ما اقدام به تأسیس این مركز در قم كردیم تا كار برای قضات راحتتر و سازمان یافتهتر باشد. این مركز در روزهای آغازین، كار را با 12ـ10 مسأله شروع كرد ولی به تدریج پیشرفت كار بیشتر شد و امروزه پرسشهای قضات با سازوكاری تعریف شده مطرح میگردد و مراجع بزرگوار به آنها پاسخ میدهند و راه را برای صدور حكم در محاكم، باز میكنند.
مسائلی كه به وسیله این مركز پیگیری میشود، مسائل مورد ابتلا هستند و من برای نمونه، تنها به یك مورد اشاره میكنم و آن مسأله «مرگ مغزی» است كه در این مورد، قانون مصوّب مجلس به شورای نگهبان آمد و موافق و مخالف داشت. متخصصان آمدند و مرگ مغزی را توضیح دادند و معلوم شد به مواردی مرگ مغزی میگویند كه شخص به هیچ وجه به حیات برنگردد و تنها حیات جسمی داشته باشد. مفاد قانون این بود كه در چنین حالتی، با رضایت اولیای میت بتوان از اعضای زنده او برای بیماران دیگر استفاده كرد. این مسأله در شورای نگهبان مورد اختلاف بود و برخی آن را جایز نمیدانستند. مقرّر شد كه فتاوای مراجع در این زمینه دریافت شود. مركز تحقیقات فقهی قوه قضاییه همت كرد و از مراجع استفتا نمود و پاسخ آنها به صورت جزوهای در اختیار شورای نگهبان قرار گرفت. ملاحظه آن جزوه سبب تبدّل رأی آقایان در شورای نگهبان شد و در نتیجه با قانون مصوّب مجلس موافقت گردید.
دیپلمات: آیا حضور روحانیون در دستگاه قضایی به یك مرحلهای شدنِ رسیدگی پروندهها كمك میكند؟
اولاً، با تأسف باید بگویم روند كار، حركت به سمت یك مرحلهای شدنِ نحوه رسیدگی دعاوی نیست، چون روند حركت حوزه و جهتگیری آن، حمایت از نظام قضایی نیست. اگر در گذشته مجتهدانی در دستگاه قضایی بودند كه همه شرایط قضاوت را داشتند، اكنون تعدادشان كمتر شده است و بیشتر افراد جوان جذب میشوند كه دارای همه شرایط نیستند. البته این شیوه هم شرعی است؛ چون این قضات، منصوب و مأذون از سوی ولی امر میباشند.
ثانیا، اگر قاضیها دارای همه شرایط باشند، جلوی اطاله دادرسی گرفته میشود؛ مثلاً در مواردی كه حكم قصاص صادر میشود، چون اجرای قصاص باید با اجازه ولی امر باشد؛ اگر قاتل خود اعتراف به قتل عمد كند و اعتراض به حكم صادره نداشته باشد، در صورت درخواست اولیای دم پرونده به قاضی دارای همه شرایط سپرده میشود كه در زمان تصدّی ما، مرحوم آیت الله موسوی تبریزی از طرف بنده این كار را برعهده داشت، به هر حال در این فرض رسیدگی به پرونده در یك مرحله پایان میپذیرد.
دیپلمات: در این باره نظریه دیگری هم مطرح است و آن اینكه با توجه به مسأله وحدت رویه در محاكم و لزوم حكم براساس قانون؛ چه ضرورتی برای شرط اجتهاد برای قضات وجود دارد، پاسخ شما به این دیدگاه و نظریه چیست؟
در دهه اول حاكمیت جمهوری اسلامی ایران، اختلافی میان شورای عالی قضایی و شورای نگهبان وجود داشت كه به همین مسأله مربوط میشد. دبیر وقت شورای نگهبان، حضرت آیت الله صافی میفرمودند: قضاوت در اختیار قاضی است و حكم باید «علی ما یراه القاضی» باشد و نمیشود به قاضی گفت اینگونه حكم كن؛ او خود به هر نتیجهای كه رسید طبق آن حكم میكند. در مقابل، رییس شورای عالی قضایی، حضرت آیت الله موسوی اردبیلی میگفتند: این حرف درست است، اما در قانون اساسی آمده است كه كار محاكم باید براساس وحدت رویه باشد؛ یعنی یك جرم در سراسر كشور مجازات واحد و یكنواختی داشته باشد نه اینكه در استانها و شهرستانهای مختلف طبق اجتهاد قضات مختلف، احكام متفاوتی صادر شود. این اختلاف نظریه عمیقتر شد و سرانجام به امام منتقل گردید. ما، در آن زمان، در كمیسیون قضایی مجلس بودیم و من به محضر امام نوشتم: تكلیف ما را مشخص كنید كه در محاكم باید وحدت رویه حاكم باشد یا آرای محاكم، علی ما یراهُ القاضی؟! حضرت امام فرمان دادند هیأتی، مركب از شش نفر؛ از شورای عالی قضایی، شورای نگهبان و كمیسیون قضایی مجلس مسأله را بررسی كنند و به هر نتیجهای كه رسیدند، به همان عمل شود. در آن جلسه، باز همان اختلاف نظر مطرح شد و آیت الله صافی به هیچ وجه از نظر خود عقبنشینی نمیكرد و برای نظریه خود استدلال میكرد كه اختلافات فرهنگی مجرمین، اطلاعات آنها، سن مجرمین و كیفیت وقوع جرم، در مجازات تأثیر دارند. برای رفع مشكل، از محضر امام استفتا شد و ایشان فرمودند: در غیر مورد منصوص، قاضی میتواند مجازاتی را در نظر بگیرد كه باز دارنده باشد. این كلمه «بازدارندگی» در پاسخ ایشان آمده بود؛ یعنی هر تعزیری كافی نیست بلكه باید بازدارنده باشد. باتوجه به این پاسخ، هیأت شش نفره، از بحثها و گفتگوها به این نتیجه رسید كه حدود، دیات و قصاص، از نظر شرع، وضع روشنی دارند. اما تعزیرات را دو قسم كردند و قرار شد «تعزیرات منصوص» طبق نص عمل شود اما موارد «غیر منصوص» در اختیار قاضی باشد.
دیپلمات: در همین مورد هم همان اشكال پیش میآید!
بله، همینطور است. لذا برای رفع اشكال، در همان هیأت پیشنهادی مطرح شد تا طرفین راضی گردند و پیشنهاد این بود كه در موارد غیرمنصوص یك اقل و اكثری در نظر گرفته شود، تا هم حد و مرز معلوم شود و هم دست قاضی باز باشد؛ یعنی با این اختیار محدود، هم «علی ما یراه القاضی» صدق میكند و هم وحدت رویه حفظ میشود.
دیپلمات: وقتی حداقل و حداكثر مجازات مشخص باشد، آیا باز هم مجتهد بودن قاضی ضرورت دارد؟
بله، اگر قاضی مجتهد عادل باشد، عدالتش اقتضا میكند كه حكمِ عادلانهای برای مجرم تعیین كند.
دیپلمات: مناقشه اصلی این است كه مدوّن بودن قوانین، ضرورت شرط اجتهاد را خدشهدار نمیكند؟
نه، زیرا شرط اجتهاد برای این است كه قاضی از اصول و مبانی اسلامی خارج نشود و چون خصوصیات جرم و مجرم و زمان و مكان ارتكابِ جرم متفاوت است، اجتهاد در چنین مواردی به كار میآید. به هر حال، اجتهاد یك شرط تعبّدی است و غیر مجتهد اجازه قضاوت ندارد. البته هر مجتهدی نمیتواند در قضاوت دخالت كند بلكه چون قضاوت از كارهای حاكمیت است، باید با اجازه ولی امر باشد. اگر قضات، مجتهد عادل باشند، ولی امر با واسطه یا بیواسطه اجازه قضاوت مطلق میدهد اما در صورتی كه قضات مجتهد نباشند قضاوت آنها در محدودهای خواهد بود كه برایشان مشخص میگردد.
در اوایل انقلاب اینگونه بود كه چهار ـ پنج نفری، اجازه مطلق قضاوت داشتند و اجازه آنها مقید به پرونده كیفری یا حقوقی نبود؛ مثلاً من به كرمانشاه و كردستان رفتم و در شهرهای مختلف به پروندههای گوناگونی رسیدگی كردم. پس اگر قاضی مجتهد عادل باشد، ولی امر به او اجازه بدهد، او میتواند به هر نوع پرونده قضایی رسیدگی كند.
دیپلمات: در اوایل پیروزی انقلاب، كه نظام اسلامی هنوز تثبیت نشده بود، چنین ترتیباتی پذیرفته میشد، اما پس از تثبیت نظام و استقرار حكومت، كه دارای مجلس، شورای نگهبان و قانون است؛ آنگونه عمل كردن، به ثبات و استقلال نظام لطمه میزند.
لازم نیست كه ولی امر حتما به مجتهد عادل اجازه قضاوت بدهد، بلكه او میتواند به غیر او هم اذن در قضاوت بدهد. اما این مطلبی كه شما بدان اشاره كردید هم مطلب مهمی است و من چندین بار در شورای نگهبان مطرح كردم كه نظام مورد تأیید حضرت امام و مقام معظم رهبری است و وضعیت حاكمیت در كشور ما، اینگونه است كه كارها توسط سه قوّه انجام میگیرد و سازوكار مشخصی وجود دارد و اینكه ولی امر، این نظام و این شیوه را قبول دارد، این خود برای تسهیل در كارها است و دیگر برای ریزِ كارها اجازه ولی امر لازم نیست؛ یعنی وقتی در مسیر قانونی، مدیر یا سازمان و نهادی مجاز به انجام كاری باشد، همان اجازه قانونی، خود اجازه ولی امر است. در شورای نگهبان بعضی وقتها قوانینی مطرح میشود كه برخی از آقایان میگویند اگر اجازه ولایت باشد ما قبول داریم و الاّ نمیپذیریم. من میگویم این روال و روش خود اجازه ولایت است. ولی امر گفته است كه شورای نگهبان قوانین مصوّب مجلس را بررسی كند و نظر بدهد؛ یعنی اگر مصلحت میداند و خلاف شرع نیست، تأیید كند والاّ رد نماید. به همین خاطر، حضرت امام قدسسره كه سالهای اول انقلاب به افرادی خاص اختیارات مطلق میداد؛ در سالهای بعد فرمودند: باید قانونگرایی نهادینه شود و كسی خلاف قانون عمل نكند. البته این محدود كردنِ اختیارات ولایتی ایشان نبود بلكه ولی امر در حال ضرورت و نیاز میتواند خارج از روال قانونی عمل كند. بهترین شاهد این است كه حضرت امام قدسسره در زمان جنگ تحمیلی، برای برطرف كردن بُنبستهایی كه پیش میآمد و مشكلات در روال طبیعی قابل حل نبود، بنبستشكنی میكردند و البته با سپری شدن زمان اضطرار، آن روال استثنایی به روال عادی برگشت.
دیپلمات: یعنی میفرمایید هم ولایت ولی امر مطلق است و هم عمل به قانون و حركت در چارچوب قانون الزامی است؟
بله، درست است. ولی فقیه وقتی نظامی را پذیرفت، این پذیرش، ولایت شرعی او را محدود نمیسازد بلكه او در مواقع خاصی كه ساز و كار قانونی جواب نمیدهد، آنچه را كه به مصلحت است به اجرا میگذارد و بدان عمل میكند. مسأله «دادگاه ویژه» از همین موارد است كه ولی امر مصلحت را در این میداند كه خارج از سازوكار محاكم رسمی، این دادگاه به برخی جرایم رسیدگی كند. همانگونه كه در سال 1367 در مواردی به آقای نیّری و دیگران احكامی داده شد تا پرونده هایی را در شهرستانها رسیدگی كنند. وقتی مسؤولان قوه قضاییه ناراحت شدند، حضرت امام قدسسره فرمودند: من تحمّل تعطیلی حكم خدا را ندارم. یا یك مورد دیگر كه به اوایل انقلاب مربوط میشود، خدمت امام بودیم كه ایشان به شهید قدوسی ـ دادستان وقت دادگاههای انقلاب ـ فرمودند: به پرونده اصفهان ـ كه پرونده خاصی بود ـ رسیدگی كنید و یا كسی را بفرستید تا رسیدگی كند. شهید قدوسی در جواب گفت ما به اندازه كافی قاضی مجتهد نداریم. امام در پاسخ ایشان فرمودند: به هر نحوی كه مصلحت است عمل كنید؛ یعنی من حكم شما را تأیید میكنم كه یا خودتان رسیدگی نمایید و یا دیگری را مأمور این كار كنید.
به هر حال؛ عدالت، مرد بودن و مجتهد بودن قاضی و یك مرحلهای بودن رسیدگی به دعاوی، از ویژگیهای نظام قضایی اسلام است.
دیپلمات: عدالت قضایی از اهداف بسیار مهم نهضت امام خمینی قدسسره بود و از دو زاویه میتوان به آن پرداخت؛ یك وقت تدابیر و راهكارهای قانونی نیل به عدالت قضایی مورد بحث قرار میگیرد و زمانی هم كارنامه نظام جمهوری اسلامی در این رابطه به ارزیابی گذاشته میشود. بفرمایید در این ربع قرن از حاكمیت نظام اسلامی مشخصا چه لوایح و طرحهایی تهیه گردید و چه نهاد جدید قضایی تأسیس یا تكمیل شد كه هدف از آنها دستیابی به عدالت قضایی بوده است؟
در این مدت، دستگاه قضایی سه دوره مدیریتی را طی كرده است؛ در دهه نخست به صورت مدیریت شورایی و در قالب شورای عالی قضایی اداره میشد. در دوره دوم و پس از بازنگری در قانون اساسی و ایجاد تمركز در مدیریت قوّه قضاییه، در دو دوره پنج ساله، بنده در خدمت قوه قضاییه بودم. دوره سوم هم با مسؤولیت حضرت آیت الله شاهرودی آغاز شد و اكنون دوره دومِ پنج ساله مسؤولیت ایشان در حال سپری شدن است.
در دوره دوم از جمله كارهایی كه ما انجام دادیم، این بود كه دفتر امور بین الملل را در قوه قضاییه تأسیس كردیم تا به مسائل خارجی و بینالمللی رسیدگی كند و در آغاز آقای دكتر مدنی كه با مسائل بینالمللی آشنا بودند، برای اداره آن منصوب شدند و به تدریج با وزیر خارجه وقت ـ آقای دكتر ولایتی ـ صحبت كردیم و پس از هماهنگی، كسی از وزارت خارجه در آن واحد با ما همكاری میكرد و با فعالتر شدن دفتر؛ مسائلی ما نند حقوق بشر، مسأله ناپدیدشدگان و مواردی كه به نظام اعتراض میشد و پروندههای خاصی كه پیش میآمد و اتفاقاتی كه رُخ میداد؛ مورد رسیدگی قرار میگرفت.
دیپلمات: مشخصا به طرحها و لوایحی كه در دوره مسؤولیت حضرتعالی در راستای عدالت قضایی تهیه شد و به نهادهایی كه تأسیس یا تكمیل شدند، اشاره كنید.
چون طبق اصول قانون اساسی، تهیه لوایح قضایی بر عهده قوّه قضاییه است، در دوره خدمتِ ما، لوایحی كه برای استخدام قضات لازم بود و امكان بیشتری را برای استخدام روحانیون در دستگاه قضایی فراهم میكرد، تهیه و به مجلس تقدیم شد و قانون استخدام قضات تكمیل گردید و در نتیجه جذب و استخدام روحانیون به دستگاه قضایی تعریف و سازمان یافته شد. كار دیگری كه انجام گرفت، مسأله توزیع قضات بود كه قانون اساسی آن را بر دوش قانون عادی گذاشته است. ما پیشنویس لایحه آن را تهیه كردیم و به مجلس فرستادیم و با تصویب مجلس، وضعیت تقسیم قضات به طور دقیق مشخص شد. تأسیسس دفتر بین الملل كه اشاره كردم، مربوط به گذشته میشد ولی در زمان ما توسعه پیدا كرد و در دوره سوم گسترش بیشتری یافت و به معاونت ارتقا پیدا كرد.
دیپلمات: تحوّل دیگری در دوره مسؤولیت شما در قوّه قضاییه رُخ داد كه مسأله دادگاههای عمومی و انقلاب بود؛ لطفا در اینباره توضیح دهید.
بحث در این موضوع طولانی است. شكلگیری این بحث، به جلسه مشترك اعضای شورای عالی قضایی و كمیسیون مجلس بر میگردد و از جمله كارهای مهمی بود كه در دوره دوم قضایی انجام گرفت. درباره این موضوع، در مجلس بحثهای زیادی انجام گرفت و موافقان و مخالفان، دیدگاههای خود را مطرح كردند و در آخر به تصویب مجلس رسید و برای اجرا، به ما ابلاغ شد. برای اجرای آنچه تصویب شده بود، ده سال زمان معین كرده بودند كه بعدها زمان آن به پنج سال تقلیل یافت ولی ما، در زمانی كمتر، موفق به اجرای آن شدیم.
دیپلمات: ارزیابی شما از اجرای این قانون و تغییر ساختار قوه قضاییه چیست؟
بعد از آنكه اجرای این قانون آغاز شد، پس از یك سال و اندی، به نظر رسید نواقصی وجود دارد. ما از تمامی رؤسای دادگستریها، در استانهای كشور خواستیم كه پیشنهادهای خود را برای رفع نواقص و اصلاح قانون ارائه كنند. به تدریج پیشنهادها رسید و در همان كمیسیون تهیه لوایح و زیرنظر وزیردادگستری مورد بررسی قرار گرفت و در نتیجه قانون دادگاههای عمومی و انقلاب اینگونه اصلاح شد كه قاضی تحقیق در كنار قاضی محكمه قرار گیرد. مقدمات كار فراهم و به مجلس فرستاده شد و حتی چند جلسه بررسی هم درباره آن برگزار گردید، اما در اثنای این كار، مسأله احیای دادسرا هم مطرح شد. در حالی كه به نظر ما حفظ دادگاههای عمومی و انقلاب با اصلاحیهای كه اشاره كردم ساختار خوبی بود و بسیاری از حقوقدانها هم آن را تأیید میكردند و این ساختار، آن شبهه شرعی را كه در این موضوع مطرح بود، برطرف میكرد. یعنی اشكال مسموع نبودن اقرار نزد غیر قاضی شرعی. به خاطر همین اشكال، قضاتِ محاكم به اقاریر مجرمین ـ بخصوص در پروندههای جزایی ـ توجه نمیكردند و خودشان مجددا كار را از اول پی میگرفتند و همین منجر به اطاله دادرسی میشد و مجرمان هم وقتی پیش قاضی میرسیدند منكر جرم میشدند. در اصلاحیه میخواستیم در كنار هر محكمه یك قاضی تحقیق قرار دهیم كه در حقیقت یك دادسرای كوچك بود ولی زیر نظر رییس محكمه كه قاضی شرعی بود و در واقع اقرار نزد او انجام میگرفت و در نتیجه مسیر رسیدگی به دعاوی كوتاهتر میشد.
اما با اتمام دوره مجلس و نیز اتمام دوره مسؤولیت بنده، در زمان مسؤولیت آیت الله شاهرودی طرح احیای دادسراها به مجلس رفت و با تصویب مجلس دادسراها احیا شد.
اینها مطالبی بود درباره آغاز و پایان مسأله دادگاههای عمومی و انقلاب، اما مسأله صرفِ نیروی زیاد در این كار و اینكه كدام ساختار به عدالت نزدیكتر است را باید اهل فن داوری كنند. گروهی معتقدند با بودن دادسراها چندین قاضی روی پروندهها بررسی میكنند و واقعیتها بهتر كشف میشود و لذا به عدالت نزدیكتر است. شیوه معمول دنیا هم همین است. ظاهر قضیه همین است كه میگویند ولی سؤالی كه مطرح است این است كه در این شكل كار، آیا مشكل اطاله دادرسی برطرف گردیده است یا همچنان این مشكل وجود دارد و با تجدیدنظرخواهیها، دادرسیها به طول میانجامند؟!
دیپلمات: در دوره سوم مدیریت قوه قضاییه چه اقداماتی در راستای نیل به عدالت انجام گرفت؟
از جمله كارهای خوبی كه شد تشكیل شوراهای حل اختلاف است، كه برخی پروندهها قبل از آنكه به دادگستری برسند، به شكل داوری حل و فصل میكنند و رضایت طرفین حاصل میشود و چون رضایت طرفین حاصل میشود به عدالت نزدیكتر است.
دیپلمات: این تعریف از ماهیت شورای حل اختلاف و تبیین كاركرد آن، در جوامع كوچك و اجتماعات ساده نتیجه خوبی دارد ولی پرسش این است كه آیا همین شیوه در جوامع پیچیده امروزی و به خصوص در شهرهای بزرگ و یا كلان شهری مانند تهران هم جواب میدهد یا اینكه باید پذیرفت رسیدگی به دعواها و اختلافات به تخصص قضایی و ترتیباتی نیاز دارد و آن همان كاری است كه در محاكم و دادگستریها انجام میشود؟