نگاهی به سیاستهای راهبردی و منطقه ای پکن برای سده بیست و یکم

 

 

اگر چه امریکایی ها بر این تصورند که می توانند با اعطای امتیازات ویژه به چین ، این کشور را در مسائل مربوط به خاورمیانه از جمله بحران اخیر در مورد عراق با سیاست های خود همراه سازند اما به نظر می رسد که چینی ها طرح های استراتژیک مخصوص به خود را دنبال می کنند. همراهی ضمنی چین با روسیه ، فرانسه و آلمان در مخالفت با طرح امریکا برای حمله به عراق از این جمله است . چینی ها برآنند تا به آرامی روابط خود با کشورهای خلیج فارس را تحکیم و مناسبات استراتژیک خود در این منطقه را بهبود بخشند. مقاله پیش رو که در دوازدهمین همایش بین المللی خلیج فارس (دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه) ارائه شده و اینک برای بهره برداری علاقه مندان مطالعات خلیج فارس انتشار می یابد، درصدد است برخی علائق چین به منطقه و برخی موانع پیش روی این کشور در منطقه را مورد بررسی قرار دهد.

 

پس از تاسیس جمهوری خلق چین (1949) با توجه به تنش در روابط شرق و غرب و سپس وقوع انقلاب فرهنگی در چین (76-1966) ، روابط چین و کشورهای منطقه خلیج فارس از تحرک چندانی برخوردار نبود. در آن دوران ، عراق در 20اوت 1958 ، کویت در 23مارس 1971 و ایران در 16اوت همان سال با چین رابطه سیاسی برقرار کردند. راهبرد چین در آن سالها در منطقه بر خروج از انزوا و مقابله با سیاست های دو ابرقدرت و به ویژه شوروی تمرکز داشت . از اواخر دهه 1970 با اتخاذ سیاست اصلاحات و دروازه های باز اقتصادی در چین ، روابط این کشور با همه کشورهای جهان از جمله در خلیج فارس گسترش بسیار پیدا کرد و عمان در 25مه 1978 ، امارات متحده عربی در اول نوامبر 1984 ، قطر در 9ژوئیه 1988 ، بحرین در 18آوریل 1989 و عربستان سعودی در 21ژوئیه 1990 با چین روابط سیاسی برقرار کردند. طی دو دهه اخیر بر اثر دستاوردهای اقتصادی چین ، لزوم دستیابی به بازار فروش کالا، افزایش نیاز به منابع تامین نفت و گاز، فروپاشی شوروی و آثار منطقه ای آن ، وقوع جنگ بین ایران و عراق ، وقوع جنگ خلیج فارس و افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه ، تشدید بحران در پیرامون خلیج فارس از جمله در فلسطین و رویدادهای پس از یازده سپتامبر در افغانستان ، عصر جدیدی در مناسبات چین و منطقه گشوده شده است . راهبرد چین در خلیج فارس در این عصر براساس ملاحظات زیر قرار دارد :

الف - ملاحظات اقتصادی

1- توسعه بازار صادرات کالا ، فناوری و نیروی کار

چین بر این نظر است که ساکنان حوزه خلیج فارس بر اثر درآمد حاصله از فروش نفت و عدم پیشرفت کشاورزی و صنعت در بیشتر نقاط آن ، بیشتر نیازمندی های خود را از خارج خریداری می کنند و کالاهای ساخت این کشور می تواند به بازار مناسبی در آنجا دست یابد. نیازمندی های آنها به کالاهای مختلف ساختمانی ، آهن و فولاد، حمل و نقل ، پارچه ، خودرو، دوچرخه ، موتور و مواردی از این گونه زیاد است . مقررات این کشورها در زمینه های واردات کالا و خروج سرمایه و ارز نیز به نفع چین است . بخش مهمی از صادرات چین به منطقه را فناوری ها و کالاهای نظامی تشکیل می دهد و کارشناسان چینی خواهان افزایش آن هستند زیرا رقم صادرات چین به منطقه را بسیار کمتر از صادرات امریکا، اروپا، ژاپن و روسیه می دانند. نیاز منطقه به نیروی کار متخصص و نیمه متخصص ، مورد توجه راهبرد چین قرار دارد و تلاش بر افزایش آنها به ویژه در عربستان ، امارات و قطر صورت گرفته است ؛ افزایش این نیروها در دیگر کشورهای منطقه پس از جنگ ایران و عراق و جنگ خلیج فارس قابل ملاحظه است . حضور در بازسازی منطقه را کارشناسان چینی ، «جنگ پنهانی» بین قدرت های مختلف خوانده اند که چین باید در آن نقش موثر داشته باشد. پس از پایان جنگ خلیج فارس ، اولین کشوری که به رغم قطع برق در بسیاری از نقاط کویت و خطرات احتمالی در برنامه های بازسازی آنجا حضوری فعال یافت ، چین بود و گروه 63نفری آن کشور که در 23اوت 1991 وارد کویت شد، اولین چاه نفت را در آنجا خاموش کرد. به طور کلی چین ، منطقه خلیج فارس را از مهمترین منابع دستیابی به ارز خارجی خود می داند و بر افزایش حضور اقتصادی در آنجا تلاش دارد.

2- استمرار دریافت نفت از منطقه

چین با توجه به پیشرفت های اقتصادی در سال های اخیر با کمبود منابع انرژی روبه رو شده و از سال 1993 در زمره کشورهای وارد کننده نفت درآمده است . در آن سال واردات نفت چین 2/9 میلیون تن بود که در سال 2000 به 60میلیون تن رسیده است و پیش بینی می شود که تا 2010 به 120میلیون تن و 2020 به 240میلیون تن (بیش از واردات نفت ژاپن) برسد؛ به همین دلیل خلیج فارس از نظر تامین نفت ، در سیاست خارجی چین از جایگاهی عمده برخوردار است . البته کارشناسان چینی توصیه می کنند که چین از نظر جهانی تنها به خلیج فارس و از نظر منطقه ای تنها به یک کشور در این حوزه متکی نباشد.

3- نوسازی و اصلاحات در مناطق شمال غربی چین

دولت چین از سال 1993 برنامه گسترده ای را برای بهبود وضع اقتصادی استان های شمال غربی خود ، در همسایگی آسیای مرکزی ، در پیش گرفته است . وصول به این هدف در ایجاد آرامش و ثبات در مناطق مسلمان نشین و همچنین ایجاد محیط امن برای مسیر لوله های حمل نفت و گاز از سیبری و حوزه دریای خزر به شرق آسیا بیشترین اهمیت را دارد. یکی از راههای تحقق این راهبرد که در برنامه های چین مورد توجه قرار دارد، ایجاد ارتباط اقتصادی بین مناطق شمال غربی چین و خلیج فارس از طریق آسیای مرکزی و ایران است . در این امر خط آهن مشهور به «پل دوم اوراسیا» نقش اساسی دارد.

ب : ملاحظات امنیتی

1- همراهی قدرت های بزرگ در ورود به منطقه

چین ، منطقه خلیج فارس را نقطه اشتراک و در عین حال تضاد منافع قدرت های بزرگ می داند.

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات آسیا، مطالعات چین، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()

ماجرا جوئی های سلطه طلبانه

 

 

در قرن قبل پاسخ به مشکلات بازرگانی و اقتصادی که چین در آینده به آن مبتلا بود نگاه طراحان سیاست آمریکا را به خود جلب نمود. یکی از اعضاء انجمن جمهوریخواهی نیویورک و از وزراء ایالت ویلیام های در این رابطه می گوید: صادرکنندگان و تجار آمریکایی مشتاقانه از رئیس جمهور وقت (ویلیام مکینلی) در خواست کردند که به آنها این حق را بدهد تا بازار چین را از آن خود نمایند.

کمی در آمد منابع کار؛ پتانسیل و استعداد فوق العاده موجود در بازار شرق و نیز حل و رفع مشکل احتمالی بحرانهای اقتصادی كشور که در سال 1893 به صورت دوره ای به وقوع می پیوست؛ پایه های اقتصاد کشور را لرزانید و نخبگان آمریکایی را به این امر واداشت که چگونه  می توانند با گسترش اقتصاد امریكا بسمت شرق این پیامدها را مرتفع نمایند.

توماس مک کورمیک (تاریخ نویس امریکایی) چنین می گوید: رهبران آمریکا دریک تلاش یکپارچه و هوشیارانه به منظور رهایی از بحران اقتصادی خودشان با گسترش و بسط سود تجاری خارجی این انگیزه را برای بازار محدود داخل کشور فراهم كردند تا در جهت بسط و گسترش فرصت های تجاری بیشتر در چین گام بردارند. همچنین آنها برای برتری اقتصادی بر چین بیشترین تعداد اسلحه های نظامی آمریکایی را بکار بردند تا به کمک آن بتوانند درهای بازار چین را باز کنند و بر بازار این كشور غلبه پیداكنند.

در سال 1898 ویلیام مکینلی رئیس جمهور وقت آمریکا فیلیپین را گرفت چون آنها آمال و آرزویشان این بود که در آینده برای تفریح به چین بروند. آمریکا بخشی از نیروی دریایی خود را برای مدت 100 سال درآنجا مستقر کرد. بروکس آدامز و کوئینسی آدامز معتقدند که شرق آسیا یک امتیاز بسیار ویژه برای کشورهای حریص و سلطه جو است.

در سال 2005 فضای تنفسی برای امپراطوری چین ایجاد شد، کشوری که سستی و آسیب پذیری آن در سابق برای اروپائیان یک امتیاز تلقی می شد اکنون در پایان قرن 19 و 20 همه قاره ها را با کالا ها و سرمایه خود تحت پوشش قرار داده است. بطوریکه برچسب made in china در همه فروشگاهها و خانه های آمریکایی یافت می شود و دولت چین توانسته است صدها میلیون دلار و نیز مقدار قابل توجهی از اوراق بهادار ارزشمند را از خزانه آمریکا بیرون بکشد. ممکن است که اقتصاد آمریکا توسط آن ویژگی ها و امتیازاتی که قبلا در چین بود ساخته شده باشد اما در حقیقت مقامات آمریکا خیلی نگرانند که چینی ها بتوانند با نگه داشتن چرخش دلارهایی را که از مازاد سود بازرگانی به دست می آورند، دیگر اجازه بازگشت این دلارها را به چرخه اقتصاد آمریكا ندهند.

در مارس گذشته مقامات سفارت آمریکا در ملاقات با یک تاجر، محرمانه اعلام کرده اند که چینی ها معتقدند که باید قدرت آمریکا به عنوان ابر قدرتی که تاریخ مصرف آن گذشته، توسط قدرتهای دیگر و اعمال فشار ملت های قدرتمند دیگر مانند چین کاهش بیابد.

تهاجم به آمریکای لاتین

برای اثبات اینکه چگونه موقعیت استراتژیک چین در دو دهه اخیر تغییر کرده است، یک مقام رسمی سفارت چنین توضیح می دهد: چین نه تنها بازار مصرف آمریکا را اسیر خود کرده بلکه مناطق دیگری از جهان مانند منطقه آمریکای لاتین را كه آمریکا به طور سنتی برآن تفوق و سلطه داشت، مورد هجوم چین قرارگرفته است. او به دو ملاقات در سطوح بالا بین مقامات چینی و آمریكای لاتین اشاره می کند.در نوامبر 2004 رئیس جمهور چین 39 توافقنامه با 5 کشور آمریکای لاتین امضاء کرده است.چینی ها تنها در آرژانتین 20 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده اند.آنها به  همان اندازه در سواحل کریپ نیز سرمایه گذاری نمودند.

در ژانویه و فوریه 2005 نماینده رئیس جمهور چین با همراهی کارفرمایان برجسته اش و با همراهانی از مقامات رسمی و مدیران اجرائی به مناطق آمریکای لاتین سفر نمودند در طول این دو گردش تهاجمی و از روی سلطه چینی ها در پی سرمایه گذاری در مناطق استراتژیک بودند و آنها این استعداد و نیروی بالفعل تهاجمی خود را قدم به قدم  پیش بردند تا اینکه رئیس جمهور چین در یک پیمان غیر رسمی با رئیس جمهور ونزوئلا (چاوز) در خصوص اکتشاف چاه های نفت و گاز در ونزوئلا قرار داد امضاء کرد. همچنین چین علی رقم فریادهای آمریکا مبنی بر استبداد چاوز ، به ونزوئلا پیشنهاد اعتبار 700 میلیون دلاری جهت ساخت خانه سازی جدید و کمک در جهت رفع فقر در ونزوئلا داده است.

چاوز در 6 سال گذشته در سه انتخابات نسبتا منصفانه پیروز شده است. او به جرم مخالفت با کودتای نظامی سال 2002  آمریکا متهم به استبداد گردیده است. البته این روش آمریکا یعنی نسبت دادن عناوینی مثل مستبد بودن چاوز ، برای تمام كسانی كه چنین می اندیشند، معمول است. به علت تنشهای بین دو کشور ونزوئلا و آمریكا در سال گذشته واردات آمریکا از ونزوئلا در حد 25 میلیارد دلار متوقف ماند. و مهمتر اینکه صادرات آن کشور در مجموع به 8/4 میلیارد دلار رسیده است.

در حالی که چینی ها اعلام می کنند به کوبا اعتبارات مالی خواهند داد. به نظر می رسد که آمریکایی ها اساساً چشم خود را برروی واقعیات بسته اند و در مورد جهانی سازی منطقه نیز کوبا را یک استثا در مورد کلیه قوانین جهانی سازی می داند. اهداف سیاسی دولت بوش در منطقه آمریکای لاتین دو چیز است: یکی محدود نگاه داشتن چاوز و دیگری تنبیه فیدل کاسترو می باشد تا در حافظه جهانی آنها را به عنوان کسانی که سالهای متمادی از آمریکا سرپیچی کرده اند، ثبت کند.

ولی مقامات رسمی واشنگتن هنوز اهمیت سیاستهای چین در خصوص آمریکای لاتین را جدی نمی گیرند. در واقع رئیس جمهور چین زمان بیشتری را نسبت به بوش در آمریکای لاتین هزینه کرده است. طبق گفته های مقاله نویس میامی هیلارد: مقدار زمانی را که نماینده رئیس جمهور چین در ماه گذشته در منطقه آمریکای لاتین صرف کرده است معادل کل زمانی است که دیکچنی در طول کار سال گذشته مصروف کرده است.

دیدارهای دیپلماتیك چاره تقاضای انرژی چین

در پایان سال 2004 و آغاز سال 2005 چین به کشورهای عضو مونرو (دکترین مونرو: سیاست خارجی آمریکامبنی بر مخالفت با گسترش نفوذ اروپا در نیمکره غربی است) 50 میلیارد دلار سرمایه گذاری و اعتبار پیشنهاد کرد.

دادوستد با آمریکای لاتین می تواند به نیاز رو به گسترش انرژی چین کمک نماید. طبق تخمین CIA چین در سال 2007 نصف نفت كشورهای عضو مونرو را وارد خواهد کرد. همچنین به همان نسبت که اقتصاد چینی ها رشد می کند آنها نیازمند به واردات کالاهای دیگری نظیر مواد خام و موادغذایی هستند.

به همان میزان كه وابستگی آمریکا به نفت کشورهای بیگانه افزایش پیدا می کند، قیمت نفت خام روبه افزایش می رود به طوریکه آخیرین قیمت آن در هر شبکه به میزان 60 دلار رسیده است. در این شرایط چینی ها توانایی و قدرت مانورشان به سمت یک موقعیت بالفعل برای فروش بعضی از مواد به آمریکا تا آلاسکا بسیار زیاد است که این موقعیت را چینی ها توسط افت قیمتهای خام به وجود می آوردند. اهداف سرمایه گذاریهای جدید چینی ها در سه محصول نفت، گاز و مواد معدنی متمرکز است و نشانه های آن یکی استراتژی هایی است که چینیها پیش گرفته اند و دیگری دارا بودن بازار بیشتر نسبت به سود طرحهای ساده.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات چین، مطالعات آسیا،     | نظرات()

جنگ ستارگان و نقش آفرینى چشم بادامى ها

 

  ژاپن نیز به درخواست ایالات متحده به سفر تاریخى و تا اندازه اى خطرناك فضا مى رود؛ كشورى كه خود یكى از شركاى فعال و مسلح واشنگتن در منطقه آسیا - اقیانوسیه است. درواقع، فناورى فضایى به دو دلیل در حال رشد و توسعه است. نخست، به دولت ها این امكان را مى دهد كه جنگهاى زمینى شان را بهتر هماهنگ و مدیریت كنند. دیگر آنكه، شمار زیادى ازكشورها و شركت ها به فضا به دیده یك «دنیاى جدید» مى نگرند. چه در سیارك ها طلا یافت مى شود، در ماه، عنصر هلیوم ۳ و در مریخ احتمال مى رود كه منیزیم، كبالت واورانیوم وجود داشته باشد. از این رو، شركتها مى كوشند سفینه هایى را به این سیارات نزدیك كنند واز طریق آنها درسالهاى آتى سودهایى هنگفت به جیب بزنند. اما نخست، باید فناوریهاى فضایى توسعه یابند تا «استخراج فضا» ممكن و اقتصادى شود.

 

 اگر بتوان مردم یك كشور را متقاعد كرد كه دولت متبوعشان براى محافظت از آنها در برابر گزند دشمنان واقعى وخیالى به تكنولوژیهاى فضایى نیاز دارد، آنگاه مى توان با این سرمایه، زیر ساخت لازم براى صنایع هوا - فضا را ایجاد و روانه كرات دیگر كرد. پس فناورى فضایى، كاربردى دوگانه دارد.یعنى با توسعه بهره برداریهاى نظامى، منافع گروهى نیز تأمین مى شود. حال، پرسش این است كه چه كسى از آن سود مى برد؟ چه كسى هزینه مى كند و چه شخصى منتفع مى شود؟ ژاپن، هم بر روى فناورى فضایى نظامى كار مى كند و هم تكنولوژى غیرنظامى آن. این كشور سرگرم توسعه سامانه به اصطلاح دفاع موشكى و نسل جدید ماهواره هاى جاسوسى نظامى است ودر همین حال، طرح هایى نیز براى ساخت ایستگاههایى مجهز در كره ماه دارد. همه این برنامه ها، هزینه هاى گزافى را به مالیات دهندگان ژاپنى تحمیل كرده است و در سالهاى آینده، حالتى تهاجمى به سیاست خارجى توكیو خواهند داد. مهمتر آنكه، پیشرفتهاى فضایى ژاپن درعرصه نظامى، این كشور و ارتش ایالات متحده را به یك رویارویى خطرناك با دیگركشورهاى منطقه خواهد كشاند. از جمله آمریكا مقابله با پیشرفت چین، حریف قدرتمند خود در عرصه اقتصاد جهانى، را آغاز خواهد كرد.

چندى پیش، روزنامه «واشنگتن پست» در گزارشى نوشت: «پنتاگون به آسیا به دیده منطقه اى مى نگرد كه به درگیریهاى نظامى یا دست كم رقابتهاى آینده پایان خواهد داد». و در آخر نتیجه گرفت كه ایالات متحده حضور نظامى خود را در این منطقه دو برابر خواهد كرد. در این راستا، آمریكا به تازگى در جزیره «گوام» باندهاى پرواز بلندترى را ویژه نشست و برخاست بمب افكن هاى «بى یك» و «بى دو» ساخته است. آمریكا همچنین موشكهاى كروز خود را در این جزیره مستقر كرده و قرار است آن را به پایگاه هوایى مركزى ویژه عملیات هاى نظامى تبدیل كند. وزارت دفاع آمریكا (پنتاگون) در سراسر منطقه آسیا - اقیانوسیه درحال ساخت پایگاههاى نظامى كوچك است تا در مواقع ضرورى به سرعت بتواند وارد عمل شود.

یكى از برنامه هاى كلیدى زرادخانه تسلیحاتى ایالات متحده «سامانه موشكى نمایشى » (TMD) است كه با هدف محاصره جمهورى خلق چین انجام مى گیرد. این سیستم كه بر روى كشتى نصب و به نام سامانه دفاع موشكى به مردم فروخته مى شود، در واقع، براى حفاظت از متحدانى نظیر ژاپن و كره جنوبى طراحى شده است.

موشكهاى رهگیر جدید این سامانه موسوم به «اس ام - ۳» بر روى ناوشكن هاى پشتیبانى (Aegis)  نیروى دریایى ایالات متحده مستقر در ژاپن، كره جنوبى ، استرالیا و تایوان قرار مى گیرند. موشكهاى رهگیر «پاك - ۳»نیز قرار است درخاك ژاپن مستقر شوند. و هواپیماى نوسازى شده «بوئینگ ۷۴۷» موسوم به «ABL» قرار است با انجام یك پرواز در ساعت آخرین تصاویر از سواحل چین را به آمریكا مخابره كند. در نوك این هواپیما، لیزرى نصب شده است كه به هر نوع موشك پرتاب شده از چین یاكره شمالى، شلیك مى كند. اما تكمیل ABL مشكلات فنى عظیمى دارد و هزینه آن نیز به مراتب بیشتر از بودجه در نظر گرفته شده، است. ازاین رو ایالات متحده مى كوشد تا ژاپن را به مشاركت در این پروژه ترغیب و هزینه هاى آن را تقسیم كند.

در واقع، همه این كارها براى آن است كه آمریكا بتواند چین را محاصره و منزوى كند. تغییر مشى سیاسى توكیو به عنوان دولت نزدیك به واشنگتن در منطقه، آن هم در زمانى كه درگیرى بین چین و ژاپن بر سر ادعاهاى مرزى و اقدامهاى تحریك آمیزى نظیر ماجراى بازدید نخست وزیر چین ازمعبد «یاسوكونى» در اوج قرار دارد، از نظر پكن به این معنا است كه ژاپن به دنبال نقشى تهاجمى در منطقه و همكارى نزدیك تر با ایالات متحده در راستاى هدفهاى راهبردى این كشور است. پس راهبرد دفاع موشكى آمریكا بویژه براى این تهیه شده است كه توان بازدارندگى هسته اى چین را خنثى كند و به واشنگتن امكان وارد آوردن ضربه اول احتمالى را بدهد. كمیته مشورتى امور امنیتى ایالات متحده و ژاپن در نشست ۱۹ فوریه ۲۰۰۵ خود در واشنگتن با اعلام اینكه خطرات جدیدى در منطقه آسیا - اقیانوسیه در حال شكل گیر است، یگانه راه مقابله با آن را نوسازى توان نظامى بویژه سامانه دفاع موشكى بالیستیك دانستند. در بیانیه مشترك این كمیته آمده است كه آمریكا باید راهبرد دفاعى خود را در سراسر جهان نوسازى و تقویت نماید تا در اوضاع امنیتى بى ثبات بتواند بدان اتكا كند.

نقش فضا در طرح هاى راهبردى ایالات متحده

هم اكنون آمریكا در حال اجراى یك طرح خطرناك است و مى خواهد موشك هاى رهگیر «پاك - ۳» را در منطقه «فورت گریلى» واقع در آلاسكا و ناحیه «واندنبرگ» ایالت كالیفرنیا مستقر كند. این سامانه ها در حالى استقرار مى یابند كه هنوز با موفقیت آزمایش نشده اند. مى گویند این موشك ها از آمریكا در برابر حملات كشورهاى شرور حفاظت مى كند. همان كشورهایى كه تاكنون حتى این توانایى فنى را نداشته اند كه بتوانند ایالات متحده را با جنگ افزارهاى هسته اى تهدید كنند. براستى، چرا بایدآنها به این كار دست بزنند؟ آمریكا مى تواند با بیش از ۷۵۰۰ بمب اتمى خود به آسانى هر كشورى را كه تنها یك موشك به سوى ابرقدرت شلیك كند، نابود نماید.

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات چین، روابط بین الملل،     | نظرات()

جدال پنهان چین و آمریكا

 

 

نفوذهاى دیپلماتیك، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى چین بر آمریكا بسیار كمتر از نفوذهاى آمریكا بر چین است. بنابراین كاملاً طبیعى است كه در روابط این دو كشور، آمریكا نقشى تهاجمى و چین نقشى تدافعى بیابد.

از لحاظ امور دولت با دولت، چین و آمریكا نمى توانند امیدوار به برقرارى روابط دوستانه واقعى باشند. اما به نظرمى رسد كه این دوكشور مى توانند در سطوح غیردولتى و فردى روابط دوستانه اى برقرار كنند. مناسبات چین و آمریكا مانند هر رابطه بین دولى دیگر، اساساً برپایه منافع قرارمى گیرد. اما این رابطه بیش از هرچیز دربردارنده احساسات تند عشق و نفرت است.

فاكتورهاى مثبت و منفى رابطه آمریكا و چین به شدت درهم تنیده شده اند و اغلب با یكدیگر تداخل پیدامى كنند.

در چنین فضاى پویا وفشرده اى، نگاه به روابط چین و آمریكا از منظر سنتى كاملاً اشتباه است. به طور قطع، چنین نگاه ساده لوحانه اى، منافع طرفین را تهدیدمى كند.به طور قطع، تحلیل هاى سیاه و سفید نمى تواند ظرایف این وضعیت را دریابد.

براى نمونه، در صورتى كه آمریكا واقعاً بخواهد برنامه هاى مدرن سازى اقتصادى چین را نابودكند، چین تنها كشورى نخواهدبود كه از آن زیان خواهددید.بلكه بسیارى از مؤسسات و سازمانهاى آمریكایى در چین، توانایى برگشت سرمایه خود را نخواهندداشت و مردم آمریكا دیگر قادر به خرید محصولات ارزان قیمت، اما با كیفیت چینى نخواهندبود.

از سوى دیگر، اگرچه تمایل آمریكایى ها براى توسعه روابط تجارى و اقتصادى با چین مى تواند براى خود آنها سودمند باشد، این روابط مى تواند به چین نیز كمك كند تا پیشرفت هاى تكنولوژیكى و اقتصادى بسیارى حاصل كند.

این پیشرفت ها به طور طبیعى، قدرت نظامى چین را تقویت مى كند كه آمریكا ازاین بابت نگران است.

به طور قطع، این مسأله در استراتژى بلندمدت واشنگتن در قبال پكن تناقض هایى به وجود مى آورد. تا زمانى كه اقتصاد چین دچار فروپاشى نشود، بودجه دفاعى این كشور افزایش خواهدیافت.

واشنگتن به خوبى مى داند كه میزان بودجه دفاعى چین مهمترین موضوع نیست.بلكه مسأله مهم آن است كه ماشین نظامى پكن چه هدفى را دنبال كند.

بهترین راه حل براى كاهش تنش ها ازطریق گفت وگوهاى جامع و صریح استراتژیكى حاصل مى شود و نیز باید مبادلات و روابط نظامى میان دو كشور ازسرگرفته شود.

چین نیز با یك پارادوكس مشابه روبرو است: تنها ركود و افول اقتصادى مى تواند قدرت واشنگتن را كاهش دهد و از فشار استراتژیك بر پكن بكاهد.

اما این سناریو به ضرر اقتصاد چین نیز خواهدبود. علاوه بر این، احساس ناامنى در آمریكا، تبعاتى را درپى دارد كه لزوماً به نفع چین نیست. براى نمونه، اگر نفوذ واشنگتن درخاورمیانه كاهش یابد، ممكن است بى ثباتى بر منطقه حاكم شود و ذخایر نفتى موردنظر چین دراین منطقه درمعرض تهدید قرارگیرد.

همچنین افزایش بنیادگرایى مذهبى و تروریسم در آسیاى مركزى و جنوبى، امنیت چین را بویژه درمرزهاى غربى آن تهدید مى كند، چرا كه دراین بخش روابط قومى پرتنشى حكمفرماست و گرایش جدایى طلبانه یك خطرجدى است.

برخورد بالقوه چین و آمریكا برسر ذخایر انرژى را مى توان از چنین دیدگاه مشابهى بررسى كرد. هردو كشور به نیازهاى دیگرى به انرژى و منافع امنیتى آن در سطح جهانى حساس هستند.

چین درحال حاضر از ونزوئلا و سودان كه روابط غیردوستانه اى با آمریكا دارند، نفت مى خرد.

درعین حال، به نظرمى رسد كه واشنگتن نیز به چاههاى نفتى آسیاى مركزى در نزدیكى مرزچین چشم دوخته است. واشنگتن و پكن سعى دارند تا مقاصد خود را براى دیگرى تفهیم كنند و شاید بهتر آن باشد كه ازطریق پروژه هاى مشترك نظیر احداث نیروگاههاى برق هسته اى در چین، راههاى همكارى در زمینه هاى انرژى را بررسى كنند.

تاریخ ثابت كرده است كه آمریكا دشمن دائمى چین نیست و نیز چین نمى خواهد آمریكا را دشمن خود بداند.

«دنگ شیائوپینگ» پیش بینى كرده بود كه اوضاع زمانى بهتر خواهدشد كه روابط چین و آمریكا بهبود یابد، اما این قضاوتى بود كه براساس منافع بلندمدت چین صورت گرفته بود.

به طور قطع، آرزو و الهام نمى تواند جاى واقعیت را بگیرد. بهبود روابط چین و آمریكا كند، محدود، پیچیده و مشروط خواهدبود و حتى ممكن است در شرایط حساسى مانند اعلامیه استقلال تایوان، نتایج معكوس داشته باشد.

به همین دلیل، كاملاً آشكار است كه روابط دوجانبه باید بادقت و ظرافت موردبررسى قرارگیرد و نیز چارچوب باثبات جدیدى ایجادشود تا مانع از بروز مشكلات بین المللى شود و تا در شرایط و محیط مطلوب بین المللى، جوامع مرفه و موفقى به وجود آیند. رهبرى چین مصمم است تا اواسط قرن بیست و یكم به چنین موفقیتى دست یابد.

این كشور در همكارى با واشنگتن موانع اندكى پیش روى خود خواهدداشت.

 

 

منبع: روزنامه - ایران - به نقل از فارن افرز

مترجم: هرمز - برادران

 

گردآوری : علی خدامرادی (دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب - آذر 1386)

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روابط بین الملل، استراتژیک بین الملل، مطالعات چین، مطالعات آمریکا،     | نظرات()

جدال‌ بر سر تایوان‌

 

 

  صدام‌ در طول‌ جنگ‌ خود علیه‌ ایران‌ كه‌ هشت‌سال‌ به‌ طول‌ انجامید دریافت‌كننده‌ كمك‌های‌ بی‌شماری‌ از ایالات‌ متحده‌ و همچنین‌ كشورهایی‌ چون‌ انگلیس‌ بود كه‌ تلاش‌ داشتند مانع‌ از گسترش‌ نفوذ ایران‌ در خلیج‌ فارس‌ شوند.آنانی‌ كه‌ در هند با دیكتاتور سرنگون‌ شدن‌ عراق‌ و مشاورانش‌ در تماس‌ بودند می‌گویند این‌ اعتقاد در بین‌ مقامات‌ ارشد عراقی‌ وجود داشت‌ كه‌ امریكا با توجه‌ به‌ اینكه‌ صدام‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ قصد پیشروی‌ به‌ سوی‌ عربستان‌ سعودی‌ و اشغال‌ این‌ كشور را نداشت‌ از مواجهه‌ نظامی‌ با اشغال‌ كویت‌ از سوی‌ ارتش‌ صدام‌ خودداری‌ خواهد كرد

صدام‌ در طول‌ جنگ‌ خود علیه‌ ایران‌ كه‌ هشت‌سال‌ به‌ طول‌ انجامید دریافت‌كننده‌ كمك‌های‌ بی‌شماری‌ از ایالات‌ متحده‌ و همچنین‌ كشورهایی‌ چون‌ انگلیس‌ بود كه‌ تلاش‌ داشتند مانع‌ از گسترش‌ نفوذ ایران‌ در خلیج‌ فارس‌ شوند.

آنانی‌ كه‌ در هند با دیكتاتور سرنگون‌ شده‌ عراق‌ و مشاورانش‌ در تماس‌ بودند می‌گویند این‌ اعتقاد در بین‌ مقامات‌ ارشد عراقی‌ وجود داشت‌ كه‌ امریكا با توجه‌ به‌ اینكه‌ صدام‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ قصد پیشروی‌ به‌ سوی‌ عربستان‌ سعودی‌ و اشغال‌ این‌ كشور را نداشت‌ از مواجهه‌ نظامی‌ با اشغال‌ كویت‌ از سوی‌ ارتش‌ صدام‌ خودداری‌ خواهد كرد.

پاسخ‌ دو پهلوی‌ آوریل‌ گلاپس‌، سفیر پیشین‌ ایالات‌ متحده‌ در عراق‌ به‌ صدام‌حسین‌ در آستانه‌ اتخاذ تصمیم‌ وی‌ برای‌ تهاجم‌ به‌ كویت‌ تنها یكی‌ از پیام‌های‌ دوگانه‌ و مبهمی‌ بود كه‌ در آخرین‌ روزهای‌ قبل‌ از اشغال‌ كویت‌ به‌ وی‌ منتقل‌ شد. تنها اندكی‌ بعد كویت‌ به‌ اشغال‌ ارتش‌ عراق‌ درآمد. دیری‌ نپایید كه‌ صدام‌ توسط‌ ایالات‌ متحده‌ از كویت‌ اخراج‌ شد و اندكی‌ بیش‌ از یك‌ دهه‌ بعد حاكمیت‌ او در عراق‌ با یورش‌ ائتلاف‌ تحت‌ رهبری‌ ایالات‌ متحده‌ ساقط‌ شد.

در بین‌ محافل‌ مختلف‌ حزب‌ كمونیست‌ چین‌ مباحثات‌ مشابهی‌ در مورد تایوان‌ در جریان‌ است‌. اینكه‌ آیا ایالات‌ متحده‌ واقعاص برای‌ رفع‌ اشغال‌ تایوان‌ وارد كارزار خواهد شد یا صرفا به‌ تهدید و ارعاب‌ چینی‌ها از دور خواهد پرداخت‌ و مستقیماص برای‌ خروج‌ ارتش‌ چین‌ از تایوان‌ دست‌ به‌ عملیات‌ نظامی‌ نخواهد زد.

حزب‌ كمونیست‌ چین‌ به‌ جوامع‌ به‌ عنوان‌ مجموعه‌های‌ متمركز می‌نگرد. به‌ اعتقاد كمونیست‌های‌ پكن‌ جوامع‌ به‌ جای‌ آنكه‌ متشكل‌ از سطوح‌ مختلف‌ و ساختاری‌ لایه‌یی‌ باشند، هسته‌ تصمیم‌گیری‌ متمركزی‌ دارند و به‌ همین‌ دلیل‌ اظهارنظرهای‌ تجار و نخبگان‌ دانشگاهی‌ كه‌ روابط‌ نزدیك‌ شخصی‌ با مقامات‌ ارشد چینی‌ دارند نمادی‌ از باور حاكم‌ و نمایه‌های‌ تصمیم‌گیری‌ واشنگتن‌ در قبال‌ تهاجم‌ ارتش‌ چین‌ به‌ تایوان‌ تلقی‌ می‌شود.

برخلاف‌ اظهارات‌ شعارگونه‌ ابتدایی‌ دولت‌ بوش‌ كه‌ در آن‌ از چین‌ به‌ عنوان‌ رقیبی‌ استراتژیك‌ و نه‌ شریك‌ برای‌ واشنگتن‌ یاد می‌شد تعداد رو به‌ تزایدی‌ از مقامات‌ ارشد،تجار و نخبگان‌ آكادمیك‌ امریكا طی‌ سه‌ سال‌ اخیر به‌ پكن‌ عزیمت‌ كرده‌ و در دیدارهای‌ خود با مقامات‌ چینی‌ به‌ آنان‌ اطمینان‌ می‌دهند ایالات‌ متحده‌ در صورت‌ تهاجم‌ چین‌ به‌ تایوان‌ خود را درگیر جنگی‌ تمام‌ عیار برای‌ دفاع‌ از این‌ جزیره‌ نخواهد كرد.در این‌ قسم‌ اظهارنظرها تایوان‌ به‌ نسخه‌ قرن‌ بیست‌ و یكمی‌ چكسلواكی‌ 1930 تبدیل‌ می‌شود. كشوری‌ كوچك‌، دورافتاده‌ و بی‌اهمیت‌ كه‌ نویل‌ چمبرلین‌، وزیر امورخارجه‌ وقت‌ انگلیس‌ در موردش‌ گفته‌ بود: سرزمینی‌ مطرود كه‌ از آن‌ هیچ‌ نمی‌دانیم‌.

كسانی‌ كه‌ احتمال‌ مقابله‌ ایالات‌ متحده‌ با تهاجم‌ چین‌ به‌ تایوان‌ را اندك‌ توصیف‌ می‌كنند اظهارات‌ غیرمسوولانه‌ خود را اینگونه‌ توجیه‌ می‌كنند كه‌ پكن‌ باتهاجم‌ به‌ تایوان‌ مناسبات‌ تجاری‌ خود با امریكا و اتحادیه‌ اروپایی‌ را به‌ مخاطره‌ نخواهد افكند و اینكه‌ سنگ‌ بنای‌ توافق‌ نانوشته‌ مردم‌ چین‌ و حاكمیت‌ كمونیست‌ این‌ كشور برای‌ خودداری‌ از ساقط‌ كردن‌ كمونیست‌ها، تداوم‌ روند پیشرفت‌ و توسعه‌ چین‌ مبتنی‌ بر مراودات‌ تجاری‌ آزاد و گسترده‌ با سایر كشورهای‌ جهان‌ است‌. این‌ توجیه‌ اقتصادی‌ از بسیاری‌ وجوه‌ بی‌شباهت‌ به‌ استدلال‌هایی‌ كه‌ برای‌ اعمال‌ تحریم‌ها علیه‌ عراق‌ پس‌ از عملیات‌ طوفان‌ صحرا در سال‌ 1991 به‌ كار گرفته‌ می‌شد، نیست‌.طبقه‌ حاكمان‌ بر بغداد در دوران‌ حاكمیت‌ صدام‌، كه‌ او، پسرانش‌ و بستگانش‌ بودند اهمیت‌ چندانی‌ برای‌ عراقی‌ها و وضعیتی‌ كه‌ در آن‌ بسر می‌بردند، قایل‌ نبودند. در واقع‌ آنان‌ از مشكلاتی‌ كه‌ مردم‌ به‌ دلیل‌ اعمال‌ تحریم‌ها با آنها مواجه‌ شده‌ بودند به‌ مثابه‌ دستاویزی‌ برای‌ دامن‌زدن‌ به‌ خشم‌ عراقی‌ها از غرب‌ بهره‌برداری‌ می‌كردند و برای‌ خود به‌ عنوان‌ جنگجویان‌ آزادی‌ و كسانی‌ كه‌ برای‌ رهانیدن‌ مردم‌ عراق‌ از مشكلاتشان‌ تلاش‌ می‌كردند، مشروعیت‌ كسب‌ می‌كردند.

صدام‌ تاكید داشت‌ دشمن‌ خارجی‌ سعی‌ دارد مردم‌ عراق‌ را با گرسنگی‌ وادار به‌ تسلیم‌ كند. به‌ همین‌ دلیل‌ خشم‌ از صدام‌ جای‌ خود را به‌ انزجار از كشورهای‌ تحمیل‌كننده‌ تحریم‌ها داد. مشكلات‌ معیشتی‌ موجب‌ شد مردم‌ با فراموش‌كردن‌ نارضایتی‌ و خشم‌ خود از صدام‌ نسبت‌ به‌ دشمن‌ خارجی‌ احساس‌ تنفر كنند.

در حالی‌ كه‌ مردم‌ عراق‌ با گرسنگی‌، فقر و بیماری‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ می‌كردند، طبقه‌ حاكمان‌ عراق‌ در ناز و نعمت‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ می‌دادند. در مورد چین‌ هم‌ شرایط‌ متفاوت‌ نخواهد بود و در صورت‌ تهاجم‌ به‌ تایوان‌ كه‌ می‌تواند تحریم‌های‌ اقتصادی‌ و اشاعه‌ بیكاری‌ گسترده‌ در این‌ كشور را به‌ دنبال‌ داشته‌ باشد، طبقه‌ حاكمان‌ چین‌ به‌ زندگی‌ شاهانه‌ خود ادامه‌ خواهند داد.اگر از دست‌ رفتن‌ شغل‌ها به‌ دلیل‌ سیاست‌های‌ داخلی‌ نباشد عواملی‌ چون‌ اعمال‌ تحریم‌ها علیه‌ چین‌ و یا سایر عواملی‌ كه‌ ممكن‌ است‌ كاهش‌ شدید فرصت‌های‌ شغلی‌ را در چین‌ رقم‌ زند تاثیر چندانی‌ بر وضعیت‌ حزب‌ كمونیست‌ نخواهد داشت‌. به‌ همین‌ دلیل‌ نباید انتظار داشت‌ حتی‌ تهدید اعمال‌ تحریم‌های‌ اقتصادی‌ مانعی‌ بر سر راه‌ حزب‌ كمونیست‌ چین‌ برای‌ تهاجم‌ به‌ تایوان‌ و تلاش‌ برای‌ الحاق‌ این‌ كشور به‌ خاك‌ چین‌ از طریق‌ اعمال‌ زور باشد.

استفاده‌ از ابزارهای‌ اقتصادی‌ علیه‌ چین‌ برای‌ جلوگیری‌ از اقدام‌ نظامی‌ این‌ كشور علیه‌ تایوان‌ آنجا كم‌اهمیت‌تر و ناكارآمد به‌ نظر می‌رسد كه‌ این‌ واقعیت‌ كه‌ در صورت‌ اشغال‌ تایوان‌ كشورهایی‌ چون‌ كره‌جنوبی‌، بلوك‌ كشورهای‌ عضو سازمان‌ اقتصادی‌ جنوب‌ شرق‌ آسیا موسوم‌ به‌ آسه‌آن‌، اتحادیه‌ اروپایی‌ و كشورهای‌ خاورمیانه‌ احتمالاص به‌ تحریم‌های‌ اعمال‌ شده‌ از سوی‌ ایالات‌ متحده‌ علیه‌ چین‌ نخواهند پیوست‌.علاوه‌ بر این‌ حق‌ وتوی‌ چین‌ به‌ زمامداران‌ پكن‌ اطمینان‌ می‌دهد ایالات‌ متحده‌ موفق‌ به‌ جلب‌ نظر سایر اعضای‌ شورای‌ امنیت‌ در محكومیت‌ اشغال‌ تایوان‌ نخواهد شد. چینی‌ها به‌ انتظار خواهند نشست‌ تا مقامات‌ واشنگتن‌ چاره‌یی‌ جز پذیرش‌ واقعیت‌ پیش‌ روی‌ خود نبینند. آنان‌ با این‌ تصور كه‌ ایالات‌ متحده‌ برای‌ حمایت‌ از تایوان‌ خود را درگیر نبردی‌ تمام‌ عیار با چین‌ نخواهد كرد اعتقاد دارند امریكا خود را در مواجهه‌ با چین‌ تنها خواهد یافت‌ و تنها راه‌ باقیمانده‌ آشتی‌جویی‌ با پكن‌ خواهد بود.

حتی‌ در صورت‌ وقوع‌ جنگ‌، چین‌ تمامی‌ توان‌ خود را به‌ كار خواهد بست‌ تا با ایالات‌ متحده‌یی‌ تنها روبرو شود. در شرایط‌ جاری‌ تنها ژاپن‌ تحت‌ حاكمیت‌ كوایزومی‌ ممكن‌ است‌ برای‌ بازگرداندن‌ استقلال‌ عمل‌ به‌ تایوانی‌ها و رفع‌ اشغال‌ این‌ كشور در كنار امریكا قرار گیرد و برای‌ مقابله‌ نظامی‌ با چینی‌ها نیرو اعزام‌ كند.

كره‌جنوبی‌ عملا موضع‌ بی‌طرفی‌ در قبال‌ تایوان‌ اتخاذ كرده‌ است‌ و سایر اعضای‌ آسه‌آن‌ هم‌ مواضعی‌ مشابه‌ دارند. حتی‌ استرالیا هم‌ كه‌ زمانی‌ مخالف‌ سرسخت‌ اشغال‌ تایوان‌ توسط‌ ارتش‌ چین‌ بود اكنون‌ درگیر مباحثه‌ درون‌ حاكمیتی‌ عمیقی‌ در مورد لزوم‌ مداخله‌ در روند اشغال‌ تایوان‌ از سوی‌ چینی‌ها است‌. چین‌ در حال‌ حاضر فعالیت‌های‌ دیپلماتیك‌ گسترده‌یی‌ را برای‌ حصول‌ اطمینان‌ از اینكه‌ اتحادیه‌ اروپایی‌ نیز به‌ سان‌ هند و روسیه‌، دو همسایه‌ بزرگ‌ چین‌ از مداخله‌ در منازعه‌ نظامی‌ احتمالی‌ پكن‌ علیه‌ تایپه‌ خودداری‌ خواهند كرد، آغاز كرده‌ است‌.

طراحان‌ نظامی‌ چین‌ اعتقاد دارند ایالات‌ متحده‌ پس‌ از جنگ‌ عراق‌ و بحرانی‌ كه‌ در چارچوبی‌ كلی‌تر در خاورمیانه‌ وجود دارد به‌ تنهایی‌ برای‌ دفاع‌ از تایوان‌ وارد عمل‌ نمی‌شود و با توجه‌ به‌ بی‌رغبتی‌ سایر كشورها ترجیح‌ خواهد داد از رویارویی‌ با دشمن‌ دلهره‌آوری‌ چون‌ چین‌ اجتناب‌ ورزد.یكی‌ دیگر از واقعیت‌هایی‌ كه‌ به‌ نفع‌ چین‌ عمل‌ می‌كند این‌ است‌ كه‌ ارتش‌ ایالات‌ متحده‌ باید در آبهایی‌ كه‌ هزاران‌ كیلومتر با قلمرو امریكا فاصله‌ دارند وارد عمل‌ شوند و برای‌ برقراری‌ ارتباط‌ به‌ ماهواره‌هایی‌ متكی‌اند كه‌ بشدت‌ آسیب‌پذیر هستند در حالی‌ كه‌ چینی‌ها در خانه‌ خود خواهند جنگید و برای‌ ارتباط‌ خود به‌ سیستم‌های‌ زمینی‌ اتكا دارند.

به‌ اعتقاد كارشناسان‌ تنها اعلام‌ استقلال‌ تایوان‌ نیست‌ كه‌ می‌تواند جرقه‌ تهاجم‌ ارتش‌ چین‌ به‌ این‌ جزیره‌ باشد بلكه‌ افزایش‌ ناآرامی‌ در چین‌ می‌تواند به‌ عاملی‌ برای‌ تهاجم‌ ارتش‌ خلق‌ چین‌ به‌ تایوان‌ تبدیل‌ شود. دولت‌ جدید چین‌ به‌ رهبری‌ هوجیان‌ تائو قصد دارد با گذر از اقتصاد سنتی‌ مبتنی‌ بر تولید چین‌ به‌ سوی‌ اقتصاد پیشرفته‌ مبتنی‌ بر نوآوری‌های‌ تكنولوژیك‌ حركت‌ كند. این‌ حركت‌ به‌ همراه‌ مشكلات‌ اجتماعی‌ چین‌ می‌تواند به‌ عنصر محركه‌ شكل‌گیری‌ ناآرامی‌های‌ مدنی‌ در چین‌ تبدیل‌ شود.در چنین‌ شرایطی‌ حمله‌ به‌ تایوان‌ می‌تواند به‌ عاملی‌ برای‌ حفظ‌ وحدت‌ ملی‌ و سلاحی‌ برای‌ مبارزه‌ با ناآرامی‌های‌ مدنی‌ تبدیل‌ شود.

 

 

منبع: روزنامه - اعتماد - به نقل از insight

گردآوری : علی خدامرادی (دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب - آذر 1386)

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روابط بین الملل، مطالعات آسیا، مطالعات چین، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()

جایگاه ایران در محاسبات استراتژیک چین

 

  ایران وچین همچنان همچنان بعنوان دو شریک مهم در بعد ژئواستراتژیک محسوب می شود ، افزایش قدرتی که این دو دولت پیدا کرده وگسترش نفوذی که بعنوان چالشی برای نقش ایالات متحده به وجود آورده اند از جنبه های مهم آن است. ظاهرا این دو کشور در ساختار خود از پیشرفت وپیچیدگی های خاصی برخوردار هستند و روابط آن تکیه خاصی بر روابط تاریخی گسترده وضرورت های اقتصادی وتمایل های سیاسی در تشکیل نظام سیاسی چند بعدی وچند قطبی دارد. با این حال این مشارکت هرگز از یک همپیمانی فراتر نرفته است وحتی می توان آنرا تجسم بخش مجموعه ای از منافع مشترک بین دو طرف توصیف کرد.

چین که به تازگی از چند دهه انزوای بین المللی خارج شده سعی دارد خود را از تبعات عقده های حقارت برهاند ، از اینرو به دنبال نقشی منطقه ای و بین المللی برای خویش است که بیانگر وزنش بوده ومنعکس کننده اهدافش باشد. جون گیتنگز که یک مورخ است در این رابطه می گوید : پکن مدتهای مدید نشانگر قدرتی بالفعل بود و نقشی را ایفا می کرد که در بیشتر اوقات پایین تر از وزن حقیقی خویش در سیاست های بین المللی بود. چین وایران دراینکه تجارب تاریخی مشابهی را بعد از فروپاشی سلسله های پادشاهی پیشینه دار پشت سر گذاردند با یکدیگر مشترک هستند. همچنین اهداف معاصر دو دولت وبخصوص نگرانی آنها از قدرت های بیگانه ای که سعی در محروم کردنشان از جایگاهی که در جهان حق آنان است دارند نیز آنها را با یکدیگر در یک چارچوب قرار می دهد. اکثر رهبران چینی وایرانی بر این باورند که نظام فعلی حاکم در جهان که بر پایه بر سلطه قدرت هاست بسیار غیر منصفانه است از اینرو بیشتر دلمشغولی و توجه خود را به حفظ استقلال و پایبندی به حاکمیت خود معطوف داشته اند. علاو بر آن چین سعی در یافتن جای پایی در منطقه است و از اینرو ناخرسندی روز افزون خود را از حضور آمریکا در آن اعلام می دارد. چین با این اقدام خود امیدوار است که به شکل آرام وخزنده ای به چالش با نفوذ آمریکا در منطقه خاور میانه و در کنار آن در آفریقا و آمریکای لاتین بپردازد، پکن این مهم را از طریق تلاش های دیپلماتیک وتقویت روابط و ارتباطات بین ملل وتوسعه شبکه فعالیت ها و سرمایه گذاری ها انجام می دهد و به این شکل چهره اهداف جهانی چین را نمایان می سازد.

در این چارچوب چین از امتیاز ویژه عدم به دوش کشیدن بار استعمارگری بهره مند است . چینی ها با اجتناب از دخالت مستقیم و به کارگیری راهبرد نفوذ غیر مستقیم وسعی در ایجاد ارتباط با کشورهایی که غربی ها به دنبال منزوی کردن آن هستند مانند کره شمالی و زیمبابوه خود را بعنوان شریک جذابی برای ایران که خود را در معرض اتهامات روز افزون جامعه جهانی یافته نشان داده است. با این حال اولویت های اصلی پکن تامین نیازهای اقتصاد چین است که بشدت در حال رشد است و نیاز مستمر و روز افزونی که به انرژی دارد ، علاوه بر آن سعی دارد روابط خود را با بزرگترین شریک تجاری خود و مهمترین ضامن اقتصادی اش یعنی ایالات متحده همواره خوب نگه دارد. چین همچنین فشارهایی را از سوی ایالات متحده بعنوان طرف مسئول در امور بین المللی تحمل می کند. رای چین علیه ایران و کره شمالی در شورای امنیت و ادامه سکوت در رابطه با جنگ در عراق همه شواهدی بر رویکرد ممتنع پکن دارد و بیانگر آن است که این کشور سعی در حمایت از خود در مقابل دیدگاه های یکپارچه بین المللی در رابطه با این مسایل است. با همین قدرت پکن بر این باور است که استقرار داخلی اش بر ادامه رشد و توسعه اقتصادی اش استوار است واین مهم تنها از طریق تامین نیاز روز افزونش از انرژی قابل تحقق است.

شکل گیری نقش چین

شکل گیری جایگاه چین از طریق افزایش میانگین رشد اقتصادی به 10 درصد در سال طی 15 سال گذشته محقق شد ، در سال 2006 چین هفت میلیون بشکه نفت در روز مصرف کرد ، که این مقدار معادل یک سوم میزان مصرف آمریکاست که 8/20 میلیون بشکه در روز است. همچنین پیش بینی می شود که حجم مصرف چین سالانه یک میلیون بشکه در روز افزایش یابد. در این چارچوب سازمان انرژی جهانی پیش بینی می کند با فرا رسیدن سال 2030 واردات نفتی چین با واردات آمریکا همطراز گردد. همچنین تا 15 سال قبل از آن یعنی در سال 2015 میلادی 65 درصد از نیازهای انرژی چین از خارج تامین خواهد شد که با فرا رسیدن سال 2030 این رقم 80 درصد را به خود اختصاص خواهد داد. مسئله به خودی خود باعث می شود تا دولتمردان چینی منابع تامین کننده امنی را برای این نیاز خود از نفت تامین کنند ، که در این چارچوب چین امروزه 61 درصد از واردات خود را از کشورهای خاور میانه دریافت می کند. کمیته توسعه واصلاحات ملی چین در این رابطه در گزارشی تاکید می کند که نفت در سال 2010 بین 4/51 و 6/52 درصد از نیازهای انرژی چین را به خود اختصاص خواهد داد که به خودی خود بیانگر 1/29 درصد افزایش در مقایسه با سال 2000 میلادی است . همچنین میزان مصرف چین از گاز طبیعی هم به سرعت در حال افزایش است به نحوی که پیش بینی می شود از صفر در 2000 میلادی به 20 تا 25 میلیون متر مکعب در سال 2010 برسد. در واقع این افزایش حجم نیازمندهای مشکلات داخلی چین را افزایش می دهد، حوادث وتحولاتی که در منطقه گواندونگ وینان رخ داد یک هشدار جدی برای رهبری چینی است ، افزایش تقاضا برای انرژی باعث کاهش تامین نفت وافزایش میانگین تورم گردید. این مسئله باعث بسته شدن 128 پمپ بنزین در شهر شینزن در اوت گذشته گردید ، علاوه بر آن افزایش شمار اتومبیل هایی که در مالکیت شهروندان چینی قرار دارد به رقم 130 میلیون اتومبیل در سال 2020 باعث می شود تا نیازهای اضافی سوخت هم مزید بر علت شود.

ارتباطات انرژی

در نتیجه این افزایش بزرگ در تقاضا برای انرژی چین همچنان به تکاپوی خود برای توسعه مشارکت های خود در انرژی با کشورهای دیگر افزود. ایران اکنون مرکز ثقل مهمی در ساختار امنیت انرژی چین محسوب می شود. ایران ابتدا در سال 2005 در رتبه سوم از نظر کشورهای صادر کننده نفت به چین بود و تنها 14 درصد از نیازهای وارداتی نفت چین را تامین می کرد، اما بعد از امضای سلسله توافقنامه هایی که اخیرا انجام گرفت ، و در پی به آن خواهیم پرداخت ، ایران به یکی از بزرگترین صادر کنندگان نفت به چین مبدل شد. این مسئله تحقق بخش هدف تهران است که وزیر نفت سابق ایران بیژن زنگنه در مورد آن سخن گفت.

او در سال 2004 در این رابطه به خبرنگاران گفت : ژاپن بزرگترین وارد کنندن نفت ما محسوب می شود ، این مسئله علل تاریخی دارد ، اما ما مایل هستیم که اولویت را به صادرات به چین بدهیم. گرایش ایران به سوی چین مسئله تعجب آوری نیست ، بر اساس تحلیل مجله نفت وگاز میزان ذخایر نفتی که ایران در اختیار دارد 8/125 میلیارد بشکه است که حدود 10 درصد از کل ذخایر نفت جهان است. همچنین ایران 940 تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی در اختیار دارد که 16 درصد از کل ذخایر نفت جهان محسوب می شود که این ذخایر در محاسبات نفتی به معنای 155 میلیارد بشکه نفت است. علاوه بر آن نبود رقابت غربی وآمریکایی در مراکز نفتی ایران که به دلیل تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا علیه ایران و ممنوعیت حضور شرکت های آمریکایی درآن است باعث شد تا شرکت های چینی و روسیه برتری وارجحیت واضحی نسبت به دیگر شرکت ها در این صحنه داشته باشند. از دهه نود از قرن بیستم شرکت های چینی در مراکز نفتی دریای خزر حضور پیدا کردند و احداث خط لوله بندر نکا به سواحل جنوبی دریای خزر را بخشی از شواحل شمالی ایران است انجام دادند.

علاوه بر آن این شرکت ها ساخت پالایشگاه های نفت در تهران و تبریز را در شمال غربی ایران انجام دادند. تهران همچنین اولویت را به شرکت های چینی در کمک به گسترش فن آوری تصفیه آب چاه های عمیق در آینده در دریای خزر دادند. اخیرا هم چین وایران اعلام کردند سلسله قراردادهایی به ارزش بیش از 200 میلیارد دلار را به امضا رسانده اند. ایران پیش از این از گروه شرکت های " سینویک" که شرکت نفت و مواد شیمیایی چین بخشی از آن است درخواست کرده بود تا برنامه کلی بهبود منابع انرژی در ایران تدوین کند. در این طرح برنامه های استکشاف ، حفاری وتوسعه صنایع پتروشیمی وگاز طبیعی مد نظر گرفته شده است. در اکتبر 2004 ، مجموعه سینوبک چین و ایران قرادادی به ارزش حدود یکصد میلیارد دلار را برای دستیابی به 250 میلیون تن گاز طبیعی مایع و150 هزار بشکه نفت خام در روز طی 25 سال به امضا رساندند . این یکی از بزرگترین قراردادهای انرژی است که تا به امروز به امضا رسیده است. این توافقنامه به مجموعه سینوبک 51 درصد از مرکز نفتی یادآوران در نزدیکی مرز با عراق را می دهد. در سال 2004 هم شرکت ملی نفت چین که در مالکیت دولت است با قرار داد خرید بیش از 110 میلیون تن از گاز طبیعی مایع ایران را طی 25 سال موافقت کرد، ارزش این قرار داد 20 میلیارد دلار است. این شرکت اکنون در چارچوب یک قرار داد 10 ساله روزانه 303 هزار بشکه نفت خام از ایران دریافت می کند.

در همین حال دو دولت طرح مشترک ساخت کشتی های نفت کش ومخازن حمل گاز طبیعی مایع را به چین به امضا رساندند ، رقم قرار داد امضا شده اعلام نشده است. چندی پیش ودقیقا در جولای 2006 پکن وتهران قرار دادی به ارزش 8/2 میلیارد دلار برای توسعه پالایشگاه نفت اراک به امضا رساندند. در دسامبر 2006 هم شرکت سرمایه گذاری خارجی ملی نفت چین قرار دادی به ارزش شش میلیارد دلار برای گسترش مرکز عظیم گاز پارس شمالی به امضا رساند. در این قرار داد طرف چینی کارخانه ای برای مایع کردن گاز طبیعی تاسیس می کند. مدت اجرای این طرح هشت سال اعلام شده است و بر اساس آن شرکت چینی 50 درصد از گاز تولید را دریافت خواهد کرد. با توجه به اینکه ذخایر نفتی در این مرکز حدود 17 میلیارد بشکه است پس سهم چینی ها از راه اندازی این طرح بیش از 100 میلیارد دلار خواهد بود. جدیدترین قرارداد بین دو کشور در پایان مارس سال جاری بود که بزرگترین شرکت انرژی در چین یعنی موسسه ملی "پترول" چین با دو برابر کردن سرمایه خود در یکی از مراکز انرژی ایران موافقت کرد. بر اساس توافقنامه جدید این موسسه 150 میلیون دلار برای بهسازی وتوسعه مرکز نفتی مسجد سلیمان در ایران سرمایه گذاری خواهدکرد. بر اساس این قرار داد پیش بینی می شد چین روزانه 25 هزار بشکه نفت دریافت کند. ایران وچین برنامه هایی را برای ساخت خط لوله ای به طول 386 کیلومتر برای انتقال نفت ایران به دریای خزر در دست بررسی دارند.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات چین، مسائل استراتژیک ایران، سیاست خارجی ج ا ایران، تاریخ روابط سیاسی ایران،     | نظرات()
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات