روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه ( 1384 – 1357 )
واژههای كلیدی: روابط خارجی، سیاست خارجی، نظام بین الملل، ایران، فرانسه، تاریخ روابط خارجی.
مقدمه
جمهورى فرانسه با وسعتى معادل خاك ایران در غرب اروپا قرار دارد. این كشور به دلیل موقعیت جغرافیایى خاص و ارتباط با دریاى مانش، مدیترانه و اقیانوس اطلس و داشتن یك شبكه حمل و نقل آبى داخلى از اهمیت زیادى در مقایسه با سایر كشورهاى اروپایى برخوردار است. روابط خارجى ایران و فرانسه از سال 1357 تاكنون فراز و نشیبهاى زیادى را پشت سر گذاشته است. از یك سال قبل از پیروزى انقلاب اسلامى تا سال 1358 شاهد روابط دوستانه دو كشور هستیم. اما بعد از آن به دلیل جهتگیرىهاى سیاست خارجى دو كشور، روابط دو جانبه رو به تیرگى نهاد. در خلال جنگ بین ایران و عراق گرچه فرانسه در ابتدا اعلان بى طرفى كرد اما، در ادامه جنگ به طور جدّى از عراق حمایت كرد و امكانات زیادى را در اختیار این كشور قرار داد. بعد از اتمام جنگ و دوران بازسازى روابط دو كشور بهبود یافت، اما هم چنان با موانع و چالشهایى مواجه بوده است. دوران تنش زدایى در سیاست خارجى ایران را مىتوان در گسترش روابط دو جانبه مؤثر دانست كه علىرغم موانعى هم چنان ادامه دارد.
در این مقاله در پى پاسخ به این سؤال هستیم كه: روابط خارجى جمهورى اسلامى ایران و فرانسه پس از انقلاب اسلامى تا به امروز چه تغییراتى را طى نموده و علل آن چه بوده است؟ در پاسخ به این سؤال مىتوان گفت كه: روابط ایران و فرانسه با پیروزى انقلاب اسلامى و جنگ ایران و عراق رو به تیرگى نهاد، اما پس از اتمام جنگ و تحول در سیاست خارجى دو كشور روابط دو جانبه تا حدّى بهبود یافته است.
1. مباحث نظرى
یكى از عوامل مهم در رشته روابط بینالملل، فهم عوامل تأثیرگذار بر رفتار خارجى دولتهاست. یعنى این كه چه عواملى باعث مىشود كه دولتى به همكارى یا منازعه با سایر دولتها روى آورد. براى فهم این موضوع، تمایز و تشخیص میان سیاست خارجى دولتها از یك سو و روابط بینالملل از طرف دیگر حائز اهمیت است. تحقیقات نشان مىدهد كه سیاست خارجى كشورها تحت تأثیر دو عامل عمده شكل مىگیرند كه عبارتنداز: الف) محیط ذهنى كه همان ارزشها و تصورات سیاستگذاران است و ب) محیط عینى كه خود شامل دو بخش محیط داخلى (شرایط داخلى كشور) و محیط بینالمللى (محیط منطقهاى و محیط جهانى) است. شرایط محیط بینالملل كه شرایط سیستمى نامیده مىشود از طریق ایجاد فرصتها و محدودیتها بر رفتار و سیاست خارجى دولتها تأثیر مىگذارد. در نتیجه براى فهم سیاست خارجى دولتها به ویژه كشورهاى در حال توسعه باید به سه عامل محدودیتها، فرصتها و فشارها توجه نمود. بنابراین براى فهم روابط خارجى ایران و فرانسه باید محیط سیستمى بینالمللى، محیط منطقهاى و محیط ذهنى سیاستگذاران دو كشور را مورد مطالعه و بررسى قرار داد. در بحث سیستمى علاوه بر دیدگاه كاپلان باید از نظریه ساختارى كنت والتز یاد كرد، چرا كه وى تلاش مىنماید تا براساس سطح كلان ساختارى سیستم بینالمللى رفتار دولتها را توضیح دهد.
براساس این نظریه مهمترین عامل شكل دهنده و حتى تعیین كننده سیاست خارجى دولتها، ساختار نظام بینالملل است. مطابق این نظریه ساختارهاى تك قطبى، دو قطبى و چند قطبى تأثیرات گوناگونى بر رفتار و روابط خارجى دولتها مىگذارند.[1] یعنى این كه تعداد قدرتهاى بزرگ در یك نظام موجب شكلگیرى ساختارى خاص مىشود كه به نوبه خود ایجاد كننده نوعى پویایىهاى ویژه و الگوهاى اتفاق یا دسته بندى است. زمانى كه یك نظام بینالملل جاى نظام دیگر را مىگیرد، مىتوان الگوهاى جدید همكارى و منازعه را انتظار داشت. پایان نظام دو قطبى و جنگ سرد را مىتوان تغییر در نظام بینالملل و جایگزین یك نظام جدید و در نتیجه نوعى تغییر سیستمى قلمداد كرد. تغییر سیستمى داراى پیامدهایى است و باعث تغییر در الگوهاى همكارى و منازعه مىشود، بنابراین چگونگى روابط خارجى ایران و فرانسه پس از انقلاب را مىتوان تحت تأثیر تحولات سیستمى دانست.
سطح دیگر متغیرها مربوط به سطح منطقهاى است. كانتورى و اشپیگل نظام بینالمللى را متشكل از چندین نظام تابع منطقهاى مىدانند. از دیدگاه آنها هریك از نظامهاى تبعى منطقهاى [متشكل] از «یك، دو یا چند كشور همجوار تعاملگر با یكدیگر است كه پیوندهاى مشترك قومى، زبانى، فرهنگى، اجتماعى و تاریخى با یكدیگر دارند و گاه احساس همانندى و هویت آنها با اقدامات و طرز تلقى كشورهایى كه خارج از این نظام تابعه هستند تشدید مىشود.»[2] كانتورى و اشپیگل براى هر منطقه قلمرو ساختارى مركزى، حاشیهاى و قدرت مداخله گر قائل هستند از دیدگاه آنها:
بخش مركزى به قسمتى اطلاق مىشود كه توجه اصلى سیاست بینالملل در هر منطقه به آن معطوف است. بخش حاشیهاى شامل كشورهایى مىشود كه در سیاست منطقهاى داراى نقش جانبىاند و بالاخره نظام مداخلهگر مسئول پرداختن به امور كشورهاى خارجى است كه مشاركت آنها در امور منطقهاى حائز اهمیت است.[3]
با توجه به دیدگاه كانتورى و اشپیگل، منطقه خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج فارس سطحى از تحلیل رفتارهاى دو جانبه ایران و فرانسه را تشكیل مىدهد كه متغیرهاى بر آمده از آن به شدت در روابط دو جانبه مؤثر بودهاند. این منطقه همواره مورد توجه قدرتهاى خارجى بوده است و این امر بر روابط ایران با سایر كشورها از جمله فرانسه تأثیر گذار است.
سطح دیگر متغیرهاى تأثیرگذار بر روابط دو جانبه ایران و فرانسه را باید به سطح كشورى به ویژه منافع ملى، نیازها و امتیازهاى ذهنى سیاستگذاران دو كشور دانست. در این سطح از تغییر و تحول نیازهاى ملى، شرایط محیط داخلى و محیط ذهنى سیاست گزاران مىتواند نقش تعیین كنندهاى را در جهتگیرىهاى دو جانبه و نوع تعاملات دو كشور داشته باشد.
در این نوشتار تلاش مىشود با توجه به مباحث نظرى فوق تحولات روابط ایران و فرانسه در فاصله سالهاى 1384 - 1357 مورد بررسى قرار گیرد و در آن نقش متغیرهاى تأثیرگذار سطح ساختارى نظام بینالمللى، منطقهاى و ملى مورد تحلیل قرار گیرد.
2. روابط ایران و فرانسه
الف) روابط ایران و فرانسه از شكلگیرى انقلاب اسلامى تا 1359
در ابتداى شكلگیرى انقلاب اسلامى ایران روابط بین دو كشور بسیار خوب بود. دولت ژیسكار دستن كه سقوط شاه را پیش بینى كرده بود و خود را نیازمند ارتباط با ایران مىدانست به عقاید انقلابى مردم ایران احترام مىگذاشت. در جریان انقلاب اسلامى ایران در 1978م، به دلیل اقامت امام خمینى(ره) در نوفل لوشاتو، فرانسه به طور جدى با مسائل انقلاب درگیر بود. در این دوران افكار عمومى فرانسه موافق روند انقلاب ایران بودند و گاهى جراید فرانسوى انقلاب ایران را به انقلاب فرانسه تشبیه مىكردند. اقامت كوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانههاى گروهى فرانسه در انعكاس نظرات رهبر انقلاب در پیروزى انقلاب اسلامى ایران اهمیت زیادى داشت.
در این دوران اولین مصاحبه طولانى امام با روزنامههاى غربى در روزنامه «لوموند» به چاپ رسید و «لوموند» جنبش آزادى بخش ایران به رهبرى آیةاللّه خمینى را نیروى كلیدى در شورشها عنوان كرد. این روزنامه در 31 اكتبر 1978 م با نوشتن مقالهاى تحت عنوان «ما در حال گذراندن سال 1789 (سال انقلاب كبیر فرانسه) هستیم» نشان داد كه به معیار ذهنى مردم ایران در شورشها دست یافته است.[4]
در این مرحله به نظر مىرسد ایستارهاى ذهنى ملت و دولت فرانسه نسبت به انقلاب ایران داراى اهمیت است و محیطى ذهنى در حال شكلگیرى است كه بخش مهمى از آن با پیروزى انقلاب اسلامى ایران و اعلام اصول و اهداف سیاست خارجى ایران شكل گرفته بود. پیروزى انقلاب ایران نقطه آغاز تحقق عینى شكلگیرى ایستارهاى ذهنى متضاد و تیرگى در روابط دو جانبه محسوب مىشود. هم چنین زمینههاى تیرگى روابط ظاهر شد كه محیط ذهنى - روانى در آن تأثیر گذار بود. برخى از این زمینهها به صورت زیر مىباشد:
1. سیاست خارجى انقلابى ایران: دولت فرانسه پس از آگاهى از سیاست خارجى جدید ایران كه مبتنى بر اصول انقلابى مانند نفى كامل و بدون قید و شرط سلطه آمریكا و هم پیمانانش بر ایران و پشتیبانى از حركتهاى اسلامى و دوستى با دولتهاى مستضعف بود، در سیاست خود نسبت به ایران تغییراتى ایجاد نمود. ایران اسلامى در سیاست خارجى خود، سیاست نه شرقى - نه غربى را اعلان نمود كه براساس آن در تقابل با ساختار نظام بینالملل، با هرگونه اعمال نفوذ و سلطهجویى بلوكهاى قدرت مخالفت نمود. این سیاست به معناى استقلال عمل ایران از ساختار دو قطبى بود كه هر دولتى باید به یكى از این بلوك وابسته مىبود. از سوى دیگر ایران در سیاست خارجى خود، خواستار تغییر وضع موجود و برقرارى برابرى و عدالت در روابط میان كشورها گردید و از حركتهاى ضد نظام ملل محروم و مستضعف حمایت كرد. این سیاست از جانب قدرتهاى بزرگ مانند آمریكا و شوروى و هم چنین فرانسه كه در بلوك غرب قرار داشت پذیرفته شده نبود. لذا ایستارهاى منفى فرانسه نسبت به ایران تقویت شد و هم گام با قدرتهاى حافظ وضع موجود براى افزایش محدودیتها و فشارهاى محیطى علیه ایران حركت كرد.
2. پناه دادن فرانسه به ضد انقلابیون و فراریان: با توجه به ایستارهاى منفى سیاست گزاران فرانسوى نسبت به سیاست خارجى ایران، دولت فرانسه نسبت به اعدام سران رژیم سابق در ایران اعتراض نمود و با پذیرفتن بختیار در خاك خود و پس از آن پناهنده شدن بنى صدر و رجوى و حمایت فرانسه از آنها، روابط دو كشور تیره شد. این تیرگى روابط با روى كار آمدن سوسیالیستها بیشتر شد. این مسئله از یك سو و گروگان گرفته شدن دیپلماتهاى آمریكایى از طرف دیگر سبب شد كه فرانسه در كنار آمریكا دست به تبلیغات علیه ایران بزند و این امر موجب شد كه روابط دو كشور در تیر 1359 به سطح كاردار تنزل یابد.
3. لغو قراردادهاى منعقده بین ایران و فرانسه در زمینه تجهیزات اتمى: از سوى دیگر پس از پیروزى انقلاب، وزیر امور خارجه وقت اعلام كرد كه ایران سهام خود را از شركت «اورودیف» خارج مىكند و متعاقب آن لغو قراردادهاى صنایع سنگین، ساخت اتومبیلهاى سوارى و مبادلات كشاورزى را اعلام نمود. این مسئله سبب شد كه شركتهاى فرانسوى زیان دیده براى جبران خسارت خود به دادگاههاى این كشور شكایت كنند. دولت فرانسه نیز به دلیل حمایت از انقلاب ایران انتظار داشت كه دولت ایران با شركتهاى فرانسوى رفتار بهترى داشته باشد، اما به دلیل جّو انقلابى آن زمان باتمام شركتها رفتارى یكسان صورت پذیرفت. هم چنین وضع مجازاتهاى سنگین اقتصادى از سوى آمریكا و جامعه اقتصادى اروپا علیه ایران و همراهى فرانسه با آنها و تصمیم فرانسه مبنى بر جلوگیرى از ارسال سه ناوچه تندرو كه در زمان شاه سفارش داده شده بود موجب تیرهتر شدن روابط سیاسى میان دو كشور گردید.
ب) روابط ایران و فرانسه در زمان جنگ (1367 - 1359)
با آغاز جنگ ایران و عراق، روابط فرانسه با ایران رو به تیرگى نهاد، زیرا در معادله جنگ ایران و عراق، كشور عراق به دلیل سابقه روابط با فرانسه از اهمیت زیادى برخوردار بود و رژیم عراق هم در پى برقرارى روابط با كشورهاى اروپایى از جمله فرانسه بود. تهاجم وسیع عراق به ایران در 31 شهریور 1359 باعث افزایش همكارى میان فرانسه و عراق در زمینه تسلیحات نظامى شد. در واقع علل حمایت فرانسه از عراق عبارتنداز:
1. دست یابى به نفت و بازارهاى پرسود تسلیحاتى و تجارى عراق و سایر هم پیمانانش؛
2. رابطه نزدیك میان عراق و عربستان كه مىتوانست منافع مورد نظر فرانسه را تأمین نماید؛
3. شكست عراق باعث هدر رفتن ده سال فعالیت اقتصادى فرانسه در این كشور مىشد؛
4. ضدیت فرانسه با ایران و خطر سرایت انقلاب به سایر كشورهاى منطقه؛
5. با نزدیكى به عراق، در واقع نزدیكى خود با اسرائیل را كه عربها با آن مخالف بودند جبران مىكرد.
در مجموع مىتوان موضعگیرى فرانسه در قبال حمله عراق به ایران را به دو مقطع تقسیم نمود: مقطع اول از ابتداى تجاوز عراق به ایران بود كه به دلیل ضعف نیروهاى نظامى ایران، موضع بىطرفى اتخاذ نمود و خواستار پاى بندى دو طرف به قراردادهاى تسلیحاتى بود. اما در مقطع دوم به دلیل از بین رفتن توازن قوا در جبههها و برترى نیروهاى نظامى ایران، فرانسه حمایت گسترده خود از عراق را اعلام نمود. در این زمان میتران در جریان سفر خود به مصر در سال 1982م. در دیدار از قاهره اعلام نمود كه «ما مایل نیستیم عراق در جنگ مغلوب شود؛ موازنه نظامى باید میان جهان عرب و ایران حفظ شود.»[5]
به این ترتیب روند تحویل تجهیزات نظامى به عراق توسط فرانسه ادامه پیدا كرد و در زمانى كه جنگ در جبههها به نفع ایران شد، عراق آتش بس را قبول نكرد و فرستادن سلاحهاى جدید به عراق ادامه یافت. در سال 1983م، پنج فروند هواپیماى سوپر اتاندارد فرانسوى مجهز به موشكهاى اگزوسه به عراق تحویل داده شد. در اوایل 1983م. طارق عزیز طى سفر به پاریس چندین قرارداد نظامى با مقامات بلند پایه فرانسه امضا نمود. قسمت عمده معاملات دو كشور درباره خرید جنگافزار توسط عراق و فروش نفت به فرانسه بود. عراق از 1977 تا 1985م. حدود 8/11 میلیارد دلار جنگافزار مدرن از فرانسه خریدارى كرده و بهاى آن را با فروش نفت خام به فرانسه پرداخت كرده است. در واقع خطر تهدید انقلاب اسلامى علیه سیستم حاكم بر منطقه و بازیگران اصلى و فرعى آن، فرانسه و تمامى قدرتهاى موجود را وادار كرده بود كه از عراق حمایت نمایند.
تحلیل غربىها و فرانسه بر این پایه استوار بود كه پیروزى ایران بر عراق، جغرافیاى سیاسى منطقه را عوض مىكند و علاوه براین، حیات سیاسى رژیمهاى منطقه را با خطر نابودى رو به رو مىسازد و هم چنین خسارت جبران ناپذیرى را نیز بر منافع غرب در این منطقه وارد مىكند. در اوایل دهه 1987م. جنگ ایران و عراق از حالت منطقهاى خارج شده و صبغهاى بینالمللى یافت كه این امر به علت بالا گرفتن نبردهاى زمینى، تشدید حملات علیه كشتىها و تأسیسات نفتى و به میدان آمدن كشورهاى دیگر منطقه در جنگ بود. ادامه این وضعیت، كشورهاى دیگر از جمله شوراى همكارى خلیج فارس، مصر، اردن، فرانسه و حتى شوروى و آمریكا را متقاعد ساخت كه هزینهها و خطر گسترش جنگ براى ثبات منطقه و صلح بینالمللى بسیار بیشتر از منافع آن است، به ویژه كه كمكهاى نظامى و اطلاعاتى غرب از جمله فرانسه نتوانسته بود برترى خاصى براى عراق به وجود آورد. زیرا نیروهاى ایرانى همچنان به پیش روى خود ادامه مىدادند، تصرف منطقه استراتژیك فاو توسط ایران و حملات مداوم براى تصرف بندر بصره و نیز تصرف شلمچه از جمله این پیروزىها بود و این هشدارى بود براى كشورهاى منطقه و قدرتهاى بزرگ كه ممكن بود حتى به پیروزى نظامى ایران ختم شود.
بنابراین با توجه به تحولات فوق، كویت به علت آسیب پذیرى در قبال اقدامات تلافى جویانه ایران در نوامبر 1986م. از تمامى اعضاى شوراى امنیت درخواست كمك نمود. به این ترتیب وخامت رو به افزایش اوضاع، باعث حضور قدرتهاى بزرگ در منطقه بعد از تصویب قطعنامه 598 از جانب شوراى امنیت گردید و فرانسه نیز به بهانه اجراى این قطعنامه و براى فشار هرچه بیشتر به ایران وارد منطقه خلیج فارس گردید.
در واقع مىتوان گفت كه قطعنامه 598 شوراى امنیت بارزترین نوع همكارى میان سیاست فرانسه و دو ابر قدرت براى كنترل جنگ و ایفاى نقش موازنه دهندگى از جانب آنان به شمار مىرفت. فرانسه در این زمان توجه خود را به دو پدیده معطوف نموده بود: یكى تحولات قیمت نفت در رابطه با جنگ ایران و عراق و دومى رشد بنیادگرایى در كشورهاى حوزه خلیج فارس، كه به نظر فرانسه عامل برهم زننده ثبات منطقه به شمار مىرفت. لذا عنصر اصلى سیاست خارجى فرانسه در منطقه خلیج فارس مبارزه با این دو موضوع بود. مسئله مهم دیگرى كه در موضعگیرى فرانسه علیه ایران بىتأثیر نبود، خنثى نمودن آثار نزدیكى فرانسه به اسرائیل در نزد اعراب بود كه با حمایت از عراق به این هدف خود دست مىیافت.
مجموع سیاستها و جهتگیرىهاى فرانسه نسبت به عراق در خلال جنگ باعث تأثیر منفى بر روابط میان ایران و فرانسه شد. به گونهاى كه روابط میان دو كشور به سطح بسیار پایینى تنزل یافت و ایران، فرانسه را به دلیل حمایتهاى همه جانبه از عراق محكوم نمود.
البته این تیرگى روابط دلایل دیگرى هم داشت كه عبارت بودند از:
1. بمب گذارى در پاریس در سپتامبر 1986 م: در جریان این بمب گذارى 9 نفر كشته و بیش از 150 نفر زخمى شدند. پلیس در این رابطه مقر گروهى از مسلمانان شیعه را كه خود را حزب الله مىنامیدند كشف نمود. به دنبال آن 57 عرب بازداشت و 27 تن از آنان از فرانسه اخراج شدند. در این رابطه هشت دانشجوى ایرانى نیز از فرانسه اخراج شدند.