درس های اطلاعاتی جنگ عراق

 

  بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند.

 

 

بعد از آغاز عملیات جنگی آمریکا در عراق در سال 2003، نقطه تمرکز واشنگتن از منازعه در افغانستان تغییر کرد. تا این اواخر، سیاست آمریکا بر پیروزی در جنگ عراق و در همان حال تضمین پیروزی ائتلاف در افغانستان متمرکز بود. با این وجود، علی رغم شرایط متفاوت قابل توجه، ایالات متحده درس های زیادی از عملیات آزادسازی عراق آموخته است که می تواند برای عملیات پایدار، به ویژه در عرصه اطلاعاتی به کار گرفته شود.

پیش زمینه
ماه ها قبل، خشونت های فرقه ای، حملات وحشیانه با وسایل انفجاری، کمین ها، ترورها و آدم ربایی ها به صورت یک نُرم و هنجار در عراق درآمده بود. با این وجود، این شرایط به نحو شگفت آوری طی 18 ماه گذشته تغییر کرد و تعداد این نوع از حوادث به نحو عجیبی تقلیل یافت.
برخی ناظران بر این باورند که صفت و ویژگی این تغییرات شگرف درحوزه امنیت سال 2007، افزایش تعداد نیروی زمینی آمریکا در عراق بود؛ در حالی که سایر ناظران معتقدند شوراهای بیداری سنی ها – که از آن طریق نیروهای آمریکایی به استقرار شبه نظامیان سنی کمک کردند – در این موفقیت دخیل بوده است. هر دو عامل به بهبود شرایط عراق به نحو قابل ملاحظه ای کمک کردند. با این وجود، عوامل عمده موفقیت را می توان چنین برشمرد: اطلاعات دقیق و به موقع، اختراعات و تکنولوژی های جدید، مدیریت جدید در آژانس های حاضر در عراق، تاکتیک ها، تکنیک ها و رویه های جدید و درس های آموخته شده از نبرد طولانی که نیروهای آمریکایی را قادر ساخت عملیات های اطلاعاتی را به نحو مؤثری به عهده گیرند.
در عراق، در ابتدا دشمن یک یا دو گام جلوتر از نیروهای ائتلاف بود اما هنگامی که توانایی ها و ابزارهای اطلاعاتی در تکنیک ها، تاکتیک ها و روندها بهبود یافت این وضعیت تغییر کرد. در واقع، عملیات اطلاعاتی به موقع، به نیروهای ائتلافی اجازه داد تا به جای واکنش صرف، مؤثر واقع گردند – که اغلب با ایجاد اختلاف در کار دشمن طی اجرای این طرح یا اجرای این عملیات بود. در این میان، ارتش و سازمان اطلاعاتی نیروی دریایی همراه با وزارت دفاع و آژانس های اطلاعات ملی تغییرات چشمگیری برای حمایت بهتر از عملیات ضد شورش در عراق ایجاد کردند.

عملیات های اطلاعاتی
همه گروه ها و شاخه اطلاعاتی – اطلاعات انسانی، اطلاعات سیگنالی، اطلاعات تصویری و همچنین سازمان اطلاعاتی، اطلاعات نظارتی و اطلاعات شناسایی – عمدتاً هواپیماهای بدون سرنشین – به شکل ها و اندازه های مختلفی به این تلاش ها در عراق کمک کرده اند. آژانس های حمایت از رزم در افغانستان نیز به همتاسازی این حمایت ها در عراق، كمك کردند و فشارهای خود را بر منابع بسیار ارزشمند موجود یعنی نیروی انسانی افزودند. اما با تغییر در اولویت ها از عراق به افغانستان و با توجه به تعهد آمریکا مبنی بر عقب نشینی از عراق تا پایان سال 2011، بار نیروی انسانی باید سبک تر شود.

اطلاعات انسانی
در ابتدا، عملیات های اطلاعاتی انسانی در عراق دشوار بودند و اطلاعات دقیق و به موقعی را تولید نمی کردند. در هر محیطی به ویژه در شرایط جنگی برای توسعه امکانات اطلاعات انسانی، زمان یکی از ملزومات اساسی است. به ویژه برای عملیات کنندگان ضرورت دارد تا با محیط آشنا شده و جامعه و فرهنگی که در آن عملیات می کنند را به خوبی درک کنند. اطلاعات انسانی به ویژه برای کشف فرصت هایی که به سبب شورای بیداری سنی ها ایجاد شده بود، مهم بود و منجر به کسب اطلاعات زیادی گردید که طی آن شهروندان محلی شروع به شناسایی عناصر، تسهیل کنندگان و عوامل جاسوسی القاعده عراق در اجتماعات آن ها کردند و به نیروهای ائتلافی اجازه دادند تا ضربه جدی را به ساختار القاعده عراق وارد سازند.
اطلاعات انسانی در عراق به نحو چشمگیری بهبود یافت و تجارب زیادی از آن آموخته شد كه برای آموزش و آمادگی نیروها برای صف آرایی های آینده ثبت شده اند. واحدهای اطلاعات انسانی از افزایش منابع خود بهره مند شدند. رسته های اطلاعات انسانی اكنون در همه شركت های اطلاعاتی نظامی در سطح تیم رزمی تیپ مستقر شده و دو مجموعه قوی اطلاعات انسانی نیز در همه گردان های اطلاعات نظامی تیپ های نظامی میدان نبرد ادغام شده اند كه سطح بی سابقه ای از امكانات تاكتیكی اطلاعات انسانی را فراهم می نمایند. بخش های مدیریت و طراحی اطلاعات نظامی با تجربه در تیم های رزمی تیپ و لشكرها اضافه شده اند. پیمانكاران غیرنظامی نیز به منظور رفع نیازهای مربوط به مترجمان بیشتر، در این یگان ها مستقر شده اند. تجارب حاصل از عراق مجموعه اطلاعات انسانی روز آمد شده ای را در افغانستان شكل داده است. همانند عراق، امتیازات اطلاعات انسانی به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل یافته است و فرماندهان عملیات اكنون درك بهتری از این موضوع دارند كه چگونه اطلاعات انسانی خود را آرایش دهند.
در نتیجه، اكنون تیم های اطلاعات انسانی و مدیران آن ها آشنایی بیشتری با محیط و فرهنگ افغانستان دارند. در نهایت، از طریق استفاده از پیمانكاران غیرنظامی و تمركز مجدد برنامه زبان ارتش، مترجمان و بازجویان بیشتری تامین شدند. علی رغم این موفقیت ها، نیازهای بیشتری وجود دارند كه باید رفع شوند. نیروهای آمریكایی باید به جمع آوری اطلاعات حساس ادامه و آن ها را در اختیار شركای خود در ائتلاف و دولت افغانستان قرار دهند؛ و نیروهای همكاری امنیتی بین المللی (ایساف) باید پرسنل غیر نظامی و نظامی افغان را برای هدایت عملیات های اطلاعات انسانی آموزش دهد، به طوری كه آن ها بتوانند این اطلاعات را برای نیروهای خود جمع آوری، تحلیل و منتشر نمایند.

اطلاعات سیگنالی
اطلاعات سیگنالی در آغاز جنگ عراق بسیار مهم بودند، اما بعد از شكست ارتش عراق كمتر مناسب واقع شدند. با این وجود، با احیای مجدد زیربناهای ارتباطاتی در عراق، اطلاعات سیگنالی به عنوان منبع ارزشمند اطلاعات مجدداً در دستور کار قرار گرفت و احیاء گردید. آژانس اطلاعات امنیت ملی تیم های پشتیبانی رمز نویسی را به سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد و این امتیاز را در صحنه كارزار مستقر ساخت؛ به طوری كه این اطلاعات و حمایت ها به موقع و به جا بود. از آن جا كه آ‍ژانس امنیت ملی بر روی همه عملیات های اطلاعاتی سیگنالی كنترل دارد، قادر است به نحو موثری این عملیات ها را هدایت كند.
آژانس امنیت ملی به منظور هدایت مجموعه اطلاعات سیگنالی، بحث در خصوص موفقیت ها و شكست ها، مطرح ساختن تكنیك ها، تاكتیك ها و روندها و ارزیابی تاكتیك های دشمن، هر هفته نشست ها و ویدئوكنفرانس هایی را در عراق و افغانستان با حضور همه دست اندرکاران و اعضای تولیدكننده اطلاعات سیگنالی میزبانی می کند.
حمایت اطلاعات سیگنالی برای بهبود وضعیت در افغانستان ادامه خواهد یافت و هنگامی كه این كشور نوسازی شد و زیرساختارهای آن بهبود یافت، فرصت ها برای كمك و بهره برداری افزایش می یابد؛ همان گونه كه این كار در عراق صورت گرفت. بزرگ ترین چالش در افغانستان امكان همكاری اطلاعاتی با شركای ائتلاف بدون افشاسازی شیوه های حساس گردآوری است. همانند اطلاعات انسانی،‌ دولت افغانستان نیازمند آن است كه برای هدایت عملیات های سیگنالی برای خود، آموزش های لازم را دریافت کند.

اطلاعات تصویری
در حوزه حمایت و پشتیبانی تصویری، آژانس اطلاعات تصویری ملی به افزایش توانایی فرماندهان عملیات جهت تجسم میدان نبرد ادامه می دهد. در عراق، آژانس اطلاعات تصویری تیم پشتیبانی تصویری را در سطوح نیرو، سپاه و لشكرها مستقر ساخت و به تازگی در همكاری با آژانس امنیت ملی آن را تا سطح تیم رزمی تیپ تقلیل داد. تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری در تیم های پشتیبانی رمزنویسی ادغام شده اند و در یك زمان تقریباً واقعی اطلاعات سیگنالی و تصویری را برای فرماندهان تیم های رزمی لشكر فراهم می نمایند. در ارتباط با آژانس امنیت ملی، آژانس اطلاعات تصویری، تاكتیك ها، تكنیك ها و روندها را توسعه می دهد و نیازمندی ها و ضرورت های لازم برای ادغام اطلاعات تصویری در اطلاعات سیگنالی و اطلاعات انسانی را تشخیص می دهد.
به علاوه، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری كه با مقامات امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق كار می كنند، روابط مؤثری با همتایان عراقی خود ایجاد نموده است و به آن ها برای توسعه مهارت های تحلیلی در راستای حمایت از واحدهای رزمی عراق كمك می كنند. این تعاملات همچنین به توسعه تعاملات اساسی و توافق همكاری میان آژانس اطلاعات تصویری و امور اطلاعات تصویری و نقشه برداری عراق منجر می شود. این تعاملات، تبادل اطلاعات جغرافیایی را تسهیل می کند و به مدیران اداره تصویر و نقشه برداری اجازه می دهد تا از نیروهای نظامی عراق با اطلاعات جغرافیایی پشتیبانی کنند و وابستگی آن ها به نیروهای آمریكایی را كاهش دهند. هیچ یك از آژانس های پشتیبانی رزمی تاکنون این سطح از همكاری های اطلاعاتی را توسعه نداده و با همتایان عراقی خود همكاری نكرده است.
در افغانستان، اطلاعات تصویری، سایر شاخه های اطلاعاتی در زمینه تبادل اطلاعات و تكنیك ها و تاكتیك ها و روندها از جمله آموزش تحلیل گران، درست مانند آن چه كه در عراق صورت گرفت را تحت الشعاع قرار داده است.
آژانس اطلاعات تصویری، تیم های پشتیبانی تصویری را در سطوح مختلف ایساف مستقر ساخت و مشابه عراق، تحلیل گران آژانس اطلاعات تصویری را در تیم های پشتیبانی رمزنویسی سازماندهی نمود. در سال 2008، مشاوران آژانس اطلاعات تصویری روابط عالی را با رییس اداره رمزنویسی و زمین سنجی افغانستان ایجاد نمودند. در نتیجه، تحلیلگران اطلاعات تصویری افغانستان محصولاتی را در سطوح تاكتیكی، عملیاتی و راهبردی تهیه کردند و اکنون یك تبادل اساسی و توافق همكاری میان دو سازمان توسعه یافته است.

بازرسی و شناسایی اطلاعاتی
بررسی گزارش مأموریت و نقش های چهار ساله وزارت دفاع در سال 2009 بیان گر آن است كه امكانات بازرسی و شناسایی مستمر تنها توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت نمی گیرد، بلكه در عمل ثابت شده كه اطلاعات بازرسی و شناسایی نقاط قوت ارزشمندی در عراق و افغانستان به شمار می روند. سكوهای اطلاعاتی، شناسایی، نظارتی و مانند اینه ا به نیروهای زمینی این امكان را می دهند تا قلمرو بیشتری از جمله زمین های غیرقابل دسترس قبلی را تحت پوشش قرار دهند. ژنرال «ریموند اودیرنو»، فرمانده نیروهای چند ملیتی عراق اظهار داشت كه استقرار سكوهای اطلاعاتی، شناسایی و نظارتی بر پایه دكترین ضدشورش، شرایط مناسبی را برای موفقیت مقدماتی نیروها در عراق ایجاد كرده است. تمركززدایی از سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی، به تیم های رزمی لشكر و فرماندهان تیم های رزمی هنگ ها (در مواجهه با مشكلات متفاوت) اجازه می دهد تا ارتباط با دشمن را به شکلی مناسب كسب و حفظ نمایند. سیستم اطلاعاتی، نظارت و شناسایی نیرومند كه اكنون در اختیار فرماندهان لشكرها در عراق قرار دارد، سطح بی سابقه ای از آگاهی از اوضاع و احوال را می دهد. این سیستم اكنون در افغانستان مستقر شده و سیستم های اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی از آن استفاده می كنند؛ کاری كه نتایجی حیاتی و تضمین كننده در بر دارد.
اكنون فرماندهان این انعطاف پذیری را برای پافشاری بر امتیازات سیستم اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی – كه در میان قوی ترین تامین كنندگان در میدان نبرد است – و انتقال آن به پایین ترین سطح تاكتیكی دارند. افغانستان یك كشور بزرگ، تقریباً به اندازه ایالت تگزاس، با زمین های خطرناك و متفاوت است كه بسیاری از نقاط آن قابل دسترس نمی باشد. نظارت مداوم به نحو رو به افزایشی امكانات رزمی نیروهای ائتلافی در افغانستان را چند برابر می كند.

نتیجه
در حالی كه عراق و افغانستان تشابه زیادی دارند اما یك تفاوت اصلی حضور نیروهای 40 كشور در افغانستان است كه تحت عنوان ایساف زیر نظر ناتو كار می كنند. پیچیدگی عملیاتی، مدیریت داده ها و تبادل اطلاعات (به سبب طبقه بندی بودن مسائل) یكی از مسائل عمده است كه ایساف در عملیات روزانه خود با آن مواجه است. به تازگی با استقرار مركز تركیب اطلاعات در افغانستان، جایی كه تحلیل گران از كشورهای ناتو با یكدیگر بر روی محصولات اطلاعاتی حیاتی و مهم كار می كنند، یک نمونه از همكاری برقرار شده است. تبادل اطلاعات حساس در یك محیط چندملیتی چالش برانگیز است اما این مسائل به منظور پیروزی در عملیات ضدشورش باید حل و فصل شوند و یك محیط امن را در افغانستان ایجاد نماید.

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

آمریکا و جنگ یمن


پرواز جنگنده‌های آمریکایی بر فراز مناطقی از یمن و بمباران مواضع حوثی‌ها در سه سطح قابل تحلیل است؛

 

سطح نخست در چرایی ورود آمریکا به نبردهای یمن که اکنون روندی فرسایشی پیدا کرده است، روحیه دادن به ارتش‌های عربستان و یمن است.

واقعیت این است که با گذشت سه ماه از حملات ارتش‌های عربستان و یمن به مواضع حوثی‌ها نه تنها از دامنه مقاومت حوثی‌ها که در نبردهای پارتیزانی زبده به نظر می‌رسند کاسته نشده که استمرار درگیری‌ها سبب فرسایشی شدن جنگ و مشکلاتی برای عربستان و یمن شده است، خصوصاً اینکه با فرارسیدن فصل زمستان و سرمای سخت مناطق کوهستانی و صعب‌العبور تحت تسلط حوثی‌ها از روحیه نیروهای مهاجم کاسته خواهد شد.

با توجه به چنین فضایی، ارتش آمریکا با ورود هوایی به صحنه نبرد تلاش دارد مقاومت حوثی‌ها را در هم شکسته و به ارتش‌های یمن و عربستان نیز پیام دهد که در نبرد با حوثی‌ها تنها نیستند.

 

دومین سطح درباره اقدام هوایی آمریکا علیه حوثی‌ها، ‌به اظهارات پترائوس فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا بازمی‌گردد که اعلام داشته ارتش آمریکا به دنبال القاعده و جلوگیری از اقدامات آنها دست به بمباران مناطقی در یمن زده است. به عبارتی بهتر امریکا با برقراری ارتباط بین حوثی‌ها و القاعده در صدد است از یک سو حوثی‌ها را نیز گروهی تروریستی معرفی کند و از سوی دیگر بمباران مواضع حوثی‌ها و به تعبیر آمریکا ضربه زدن به القاعده در یمن را با عنوان ادامه نبرد با تروریسم توجیه نماید.

آمریکا که این روزها سخت در افغانستان گرفتار شده و حتی به اعزام نیروهای نظامی بیشتر به این کشور روی آورده است تصور می‌کند با بمباران مواضعی در یمن می‌تواند به عقبه القاعده و طالبان ضربه بزند. چنین رویکردی در حالی است که اولاً مشخص نیست اصولاً پیوندی بین حوثی‌ها با القاعده وجود داشته باشد و به همین علت شاید آمریکا برای بد نام ساختن حوثی‌ها و توجیه عملیات هوایی خود چنین تبلیغاتی را برجسته‌سازی کرده است و ثانیاً آیا بمباران نظامی مناطقی از یمن به مفهوم استمرار نظامی‌گری و سیاست مبتنی بر قدرت اوباما محسوب نمی‌شود؟ آیا با چنین رویکردی بر پیچیدگی بحران افزوده نخواهد شد؟ و سؤال دیگر اینکه نسبت بین این اقدامات با شعار تغییر اوباما چگونه است؟

 

سومین سطح در بمباران هوایی یمن از سوی ارتش آمریکا قتل عام احتمالی غیر نظامیان است که در کارنامه ارتش آمریکا مسبوق به سابقه است. آمریکا در سال‌های اخیر هزاران نفر غیرنظامی را در افغانستان، عراق و پاکستان به بهانه مبارزه با القاعده و طالبان به خاک و خون کشیده است. با توجه به حجم اندک پوشش خبری درگیری‌های یمن بیم آن می‌‌رود در سایه کم‌توجهی رسانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی تعداد زیادی افراد غیرنظامی بیگناه، در بمباران هوای‌ جنگنده‌های آمریکایی قربانی شوند که البته برخی خبرها نیز این نگرانی را تأیید می‌کند، چنانکه در جریان یکی از بمباران‌های روزهای اخیر 120 غیرنظامی کشته و زخمی شدند. از آنجا که در بمباران‌های هوایی ارتش آمریکا بین مواضع نظامیان و غیرنظامیان البته بنا به برخی سوابق موجود تمایزی صورت نمی‌گیرد به نظر می‌رسد دایره قربانیان غیرنظامی اقدامات ارتش آمریکا به یمن نیز گسترش یافته است که این مسأله باید حساسیت سازمان‌های بین‌المللی به خصوص سازمان کنفرانس اسلامی و رسانه‌های خبری را برانگیزد تا جهان بیش از این شاهد زیر پا نهاده شدن اصل حقوقی منع رنج بیهوده نباشد.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: استراتژیک بین الملل، مطالعات آمریکا، مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

نقدی بر تحلیل های افشاگرانه از جنگ یمن

 

 

 

در پی حوادث دردناک یمن، که ناراحتی و واکنش رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید، شیعیان، متدینان و آزادیخواهان را برانگیخت، یکی از اساتید حوزه و دانشگاه با انجام مصاحبه‏ای، تحلیلی متفاوت در این باب ارائه کرد. آنچه در پی می‏آید نامه یکی از \"خوانندگان خبرگزاری ابنا\" در نقد این مصاحبه است.

نویسنده: بنده نه استاد دانشگاهم و نه استاد حوزه ؛ اگرچه مدتی در این دو مرکز علمی تحصیل کرده‏ام. من به «آقای طائب» احترام می‏گذارم. ما همدیگر را نمی‏شناسیم، بنابراین رقابت و یا خدای ناکرده اختلاف و دشمنی هم با هم نداریم. نقد بنده از ایشان یک نقد طلبگی است و این حقی است که به عنوان یک شهروند برای خودم قائلم. صد البته نقد بنده هم قابل نقد است.

 

 

 

اخیرا \"یک استاد محترم حوزه و دانشگاه\" جناب حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب طی مصاحبه‏ای با خبرگزاری رسا درباره جنگ در یمن اظهار نظر کرده اند. ایشان در این مصاحبه به حق فرموده‏اند که «درگیری‏های یمن توطئه صهیونیسم و یهودیان است» اما نفرموده‏اند که همه قدرت‏هایی که در مسأله فلسطین دست به دست هم داده اند در مسأله یمن هم با یکدیگر همدست و هم‏داستان هستند!
حجت الاسلام مهدی طائب، ضمن تحلیل اتفاقات و درگیری های کشور یمن فرموده اند که «در اینجا چند بحث است که باید به آن توجه کرد. اینکه رسانه‏ها اعلام می کنند شیعیان در یمن مورد تعرض قرار گرفته اند غلط است زیرا شیعه به کسی اطلاق می شود که 12 امام را قبول داشته باشد... افرادی که در یمن مورد تعرض و هجمه قرار گرفته اند زیدی مسلک و از دایره شیعه بیرون هستند».
ایشان البته در اینجا یک فتوای کلامی و شاید هم فقهی صادر فرموده‏اند که در صلاحیت فقهاء است و من در آن دخالت نمی کنم ؛ اما این جناب نگفته‏اند که \"مردم فلسطین اصولا سنی هستند\" و اگر موضوع مذهب اینقدر مهم است پس چرا ما باید از مردم فلسطین حمایت کنیم؟
البته این سؤال من بدان معنی نیست که ما نباید از آرمانهای انقلاب اسلامی و مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غزه دفاع کنیم (که غزه و لبنان، مرز استراتژیک ایران اسلامی محسوب می شوند) ؛ بلکه معتقدم دفاع از غزه و فلسطین، دفاع از اسلام است. ولی ایشان توجهی به این مسأله نداشته‏اند که اگر هم ما بپذیریم که زیدیان شیعه نیستند باید پرسید که پس آنها چرا هدف قرار گرفته‏اند؟ آنها را چه کسانی هدف قرار داده‏اند؟ دلیل یورش سعودی‏ها و عرب‏ها و همدستی آمریکا و بریتانیا و اسرائیل با آل‏سعود و دولت یمن چیست؟
ایشان به این هم پاسخ نداده‏اند که: آیا شیعیان یمن ـ یا به قول ایشان همان زیدی‏های غیر شیعه ـ به نظر اسرائیل و آمریکا و عربستان سعودی و اردن و مصر و شیخ‏نشین‏های حاشیه خلیج فارس هم غیر شیعه هستند؟ و آیا زیدی ها به نظر آنها با شیعیان دوازده امامی فرقی دارند؟
این استاد حوزه و دانشگاه در تحلیل خود از هدف استکبار جهت رسانه‏ای شدن این اتفاقات نیز گفتند: «رسانه‏ای کردن این موضوع و القاء آن به شیعیان توسط خبرگزاری های تحت سلطه صهیونیسم نوعی ایجاد جنگ و یا جنگ‏نمایی بین شیعه و سنی است».
ایشان در اینجا البته هیچ اشاره‏ای به تحریم رسانه‏ای شیعیان یمن ـ یا همان زیدیان غیرشیعه ـ نکرده‏اند و نگفته‏اند که همه رسانه‏ها علیه آنها وارد عمل شده‏اند و از آنها به عنوان \"شورشیان\" و \"متمردان\" و \"جدایی‏طلبان\" یاد می‏کنند و می‏گویند که آنها وابسته به ایران (بخوانید: مزدور ایران) هستند و می خواهند حکومتی شیعه در این کشور تأسیس کنند.
این محقق محترم به این امر هم اشاره نکرده‏اند که شعار حوثی ها \"الموت لامریکا ـ الموت لاسرائیل ـ النصر للاسلام\" است و حتی نه فقط خودشان داعی وحدت مسلمین هستند بلکه دشمنانشان هم چنین القاء نکرده اند که این جنگ بین شیعه و سنی است. الجزیره و العربیه و بی‏بی‏سی هم تا به حال از جنگ صعده به عنوان \"جنگ شیعه و سنی\" یاد نکرده‏اند. البته جناب آقای طائب اگر می‏خواهند که چنین القاء کنند که این جنگ بین شیعه و سنی است که دیگر بحثی با ایشان نداریم.
این استاد معزز در ادامه بیان داشتند: «رسانه‏های بین‏الملی، آمریکایی و صهیونیستی با بزرگنمایی این حوادث می خواهند جریانات اسرائیل و جنایات این رژیم در غزه که دنیا به سمت محکوم کردن آن می رفت تحت شعاع قرار دهند و افکار عمومی دنیا را مشغول حوادث دیگری بکنند».
از ایشان که حتما بطور مداوم اخبار رسانه‏ها را دنبال می‏کنند بعید است که ندانند: آمریکا که رسماً در این جنگ دست دارد. اسرائیل هم همینطور. بریتانیا هم گفته که به زودی نیروهایش را در این کشور پیاده خواهد کرد. از سوی دیگر گفته می‏شود که در سال 2010 تعداد زیادی از نیروهای آمریکا و انگلیس بعد از عقب‏نشینی از عراق به یمن خواهند رفت و در آنجا مستقر خواهند شد تا به ظاهر حوثی‏ها را که مزاحم سیاست های غرب و اسرائیل هستند را نابود سازند و البته اهداف دیگری نیز دارند که بنده در اینجا درپی ذکر آن نمی باشم.
حجت الاسلام طائب اضافه کردند: «آنها به نحوی می‏خواهند پای ایران را در داستان صعده باز کنند در حالی که شان این مساله یک موضوع فرعی است».
ایشان متأسفانه با این فرمایش، به وادی به نسیان سپردن مسأله‏ی \"ضرورت حمایت از مظلومین و محرومین در سرتاسر عالم، بدون درنظر گرفتن مذهب و حتی دین مردم\" قدم گذاشته‏اند. البته پیش از ایشان یک مقام ارشد دیپلماتیک هم خیال خودشان و کسانی مانند آقای طائب ـ که اینهمه از دخیل دانسته شدن ایران در امور یمن نگران هستند ـ را راحت کرده و فرمودند که: «موضوع یمن به صورت یک مسئله داخلی است»! بنابراین آقای طائب نباید زیاد نگران این مسأله باشند. کسانی باید نگران باشند که این وصیت جاوید امیرالمؤمنین علی (ع) را آویزه گوش دارند که: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا».
ایشان ادامه دادند: «آنها با استفاده از احساسات و عواطف مردم ما می خواستند موضوع را از مبارزه با اسرائیل و خطر این رژیم به نقطه ای ببرند که اصولا اهمیت چندانی ندارد».
بنده در سطور فوق اشاره کردم که آمریکا و اسرائیل و بریتانیا علیه حوثی‏ها متحد شده‏اند و همه کشورهای عربی که در جنگ 22 روزه غزه خود را موظف به سکوت به نفع رژیم صهیونیستی می‏دانستند در این جنگ بر ضد شیعیان فعال شده‏اند. حال این سؤال را باید از این استاد حوزه و دانشگاه بپرسیم که: دلیل این امر چیست؟ و اینکه بی‏تفاوتی نسبت به مصائب زیدی‏ها و دوری تدریجی از این قبیل گروهها که به هر شکل پیوندی با نظام جمهوری اسلامی دارند، به نفع کیست؟ راستی جنگ یمن چه فرقی با جنگ غزه دارد؟ و آیا القائات جناب آقای طائب در راستای ایجاد تقابل در بین غزه و یمن نیست؟
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه اختلاف عربستان و یمن یک اختلاف مرزی است و ربطی به شیعیان ندارد، تأکید کردند: «اگر قرار بود اختلاف این دو کشور شیعیان باشند، شیعیان دوازده امامی که در مناطق شرقی عربستان زندگی می کنند باید در اولویت مقابله باشند در حالی که ما هیچ گونه تقابلی در آنجا نمی‏بینیم».
در اینجا هم باید از چنین استدلالی متأسف شد. اگر این استدلال درست باشد باید بگوییم که دشمنی عربستان با شیعیان عراق هم یک دروغ است و در عراق هم آنها با شیعیان هیچ تقابلی ندارند! تشکیل گروه‏هایی در لبنان در برابر حزب الله و حمایت از گروه 14 مارس هم اصلا به معنی تقابل عربستان با شیعیان نیست! کشتار شیعیان پاکستان هم دلیلی غیر از دلایل مذهبی دارد! حمایت عربستانی‏ها از گروهک ریگی نیز معلول مشکلات سرزمینی عربستان با ایران است! راستی ایشان چرا توجه نکرده‏اند که وضع شیعیان در الشرقیه عربستان چگونه است؟ مساجد شیعه را می‏بندند ؛ شیعیان را به هر بهانه دستگیر و شکنجه می‏کنند ؛ به آنها حتی اجازه احداث قبرستان را نمی‏دهند ؛ هر روز بر کفر آنها تأکید می ورزند ؛ آنها حق مراسم مذهبی و حمل کتاب‏های دعا و نیایش را ندارند وگرنه به جرم داشتن کتب انحرافی و جادو و جنبل دستگیر و زندانی می شوند ؛ و ... . آیا این تقابل عربستان با شیعیان داخل این کشور نیست؟ چرا آقای طائب خیال همه را راحت نمی‏کنند و نمی‏گویند که عربستان تنها مدافع تشیع در جهان است؟
ایشان بیان داشتند: «این مسائل یک بازی سیاسی است که راه انداخته‏اند».
ایشان راست گفته‏اند. این یک بازی سیاسی است که عبارت است از کودک‏کشی و زن‏کشی و سوزاندن اجساد و بستن اجساد سوخته به خودروها و کشیدن آنها روی زمین در برابر چشمان مردم؟ عجب بازی خشونت‏باری است این بازی! واقعا جای تأسف است.
حجت الاسلام طائب ادامه دادند: «صهیونیست‏ها معمولات قضایایی را که می خواهند بواسطه آن ذهن دنیا را مشغول کنند، در محدوده یمن انجام می دهند و معمولا ناوهای آمریکا نیز در این محدوده مورد هدف قرار می‏گیرند و بعد هم اعلام می کنند که القاعده این کار را کرده است».
اعتقاد ما بر این است که القاعده و دزدان دریایی سومالیایی مأموران آمریکا و صهیونیست‏ها هستند. برای اطلاع دوستان باید عرض کنم که این دزدان دریایی مدرن اکنون باعث شده‏اند که 70 ناو جنگی به بهانه مبارزه با آنها در \"دریای سرخ\" و \"خلیج عدن\" مستقر شوند. این ارتش اهداف بلندمدتی دارد و جنگ صعده در راستای همان اهداف شروع شده است و در آینده نزدیک شاهد تحرکات گسترده دشمنان اسلام در این منطقه خواهیم بود. این درست است که صهیونیست‏ها می‏خواهند با این قضایا ذهن دنیا ـ از جمله ذهن اساتید محترم حوزه و دانشگاه ـ را مشغول سازند تا آنها به واقعیت‏ها نزدیک نشوند؛ و ایمن واقعیت را درک نکنند که داستان سیطره‏جویی اسرائیل به فلسطین محدود نمی‏شود ؛ بلکه یمن هم جزو اهداف آنان است ؛ و اگر عراق در شمال شبه جزیره و یمن در جنوب آن در اشغال غرب باشد آنها اهدافشان را آسان‏تر به دست خواهند آورد.
راستی القاعده اینک در درون یمن چه می‏کند؟ آنها اکنون علیه شیعیان ـ یا همان زیدیان غیر شیعه ـ به کار گرفته شده و ترور شخصیت‏های مهم زیدی توسط سلاح‏های آنها صورت می‏پذیرد. برای این امر صدها تن از تروریست‏های القاعده از گوانتانامو، مصر، عربستان سعودی و پاکستان و افغانستان آزاد و به یمن اعزام شده و در آنجا مسلح و مجهز شده و علیه شیعیان فعال شده‏اند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه صهیونیست‏ها، عربستان و یمن را سرکار گذاشته‏اند گفتند: «ما از دید انسانی که یک عده انسان بی‏گناه در این حوادث کشته می‏شوند از مردم یمن دفاع می‏کنیم اما نباید بازی این جریانات را بخوریم».
این سخن آقای طائب البته هیچ سنخیتی با موضع اصلی ایشان ندارد. اینکه نباید بازی بخوریم درست است ؛ اما این هم یک نوع بازی خوردن است که فکر کنیم موضوع یمن از موضوع فلسطین جداست و یا عربستان با شیعیان مشکلی ندارد.
حجت الاسلام طائب در بخش دیگری از سخنانش خواستار هوشیاری و دقت بیشتر رسانه ها جهت انعکاس رویدادهای کشور یمن شد و گفت: «ما در اطلاع‏رسانی و انعکاس این اتفاقات نباید بازی جریانات خبری دنیا را بخوریم».
سوگمندانه باید بگویم: رسانه‏های ایرانی اگر درست کار می‏کردند هرگز کار به جایی نمی‏رسید که یک استاد چنین موضعی بگیرد. ای کاش استادان نیز کمی اطراف را می‏کاویدند و فقط به رسانه‏ها اکتفا نمی‏کردند.
راستی چقدر خوب بود که آقای طائب به جریان‏های سیاسی داخلی هم توصیه می‏کردند که بازی بی‏بی‏سی و رسانه‏های غربی را در جریانات بعد از انتخابات نخورند ؛ جایی که بازی‏های رسانه‏ای مصادیق غیر قابل تردیدی نیز داشت. والعاقبة للمتقین.

لینك مصاحبه حجت الاسلام طائب:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=69030

تصاویر دردناك از یمن:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1098

برادر یمانی ام تو باید تنها بجنگی:
http://abna.ir/data.asp?lang=1&id=170413

حماسه فرزندان معنوی امام(ره) این بار در صعده:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1112

 

 

 

 
 
اخیرا \"یک استاد محترم حوزه و دانشگاه\" جناب حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب طی مصاحبه‏ای با خبرگزاری رسا درباره جنگ در یمن اظهار نظر کرده اند. ایشان در این مصاحبه به حق فرموده‏اند که «درگیری‏های یمن توطئه صهیونیسم و یهودیان است» اما نفرموده‏اند که همه قدرت‏هایی که در مسأله فلسطین دست به دست هم داده اند در مسأله یمن هم با یکدیگر همدست و هم‏داستان هستند!
حجت الاسلام مهدی طائب، ضمن تحلیل اتفاقات و درگیری های کشور یمن فرموده اند که «در اینجا چند بحث است که باید به آن توجه کرد. اینکه رسانه‏ها اعلام می کنند شیعیان در یمن مورد تعرض قرار گرفته اند غلط است زیرا شیعه به کسی اطلاق می شود که 12 امام را قبول داشته باشد... افرادی که در یمن مورد تعرض و هجمه قرار گرفته اند زیدی مسلک و از دایره شیعه بیرون هستند».
ایشان البته در اینجا یک فتوای کلامی و شاید هم فقهی صادر فرموده‏اند که در صلاحیت فقهاء است و من در آن دخالت نمی کنم ؛ اما این جناب نگفته‏اند که \"مردم فلسطین اصولا سنی هستند\" و اگر موضوع مذهب اینقدر مهم است پس چرا ما باید از مردم فلسطین حمایت کنیم؟
البته این سؤال من بدان معنی نیست که ما نباید از آرمانهای انقلاب اسلامی و مرزهای جمهوری اسلامی ایران در غزه دفاع کنیم (که غزه و لبنان، مرز استراتژیک ایران اسلامی محسوب می شوند) ؛ بلکه معتقدم دفاع از غزه و فلسطین، دفاع از اسلام است. ولی ایشان توجهی به این مسأله نداشته‏اند که اگر هم ما بپذیریم که زیدیان شیعه نیستند باید پرسید که پس آنها چرا هدف قرار گرفته‏اند؟ آنها را چه کسانی هدف قرار داده‏اند؟ دلیل یورش سعودی‏ها و عرب‏ها و همدستی آمریکا و بریتانیا و اسرائیل با آل‏سعود و دولت یمن چیست؟
ایشان به این هم پاسخ نداده‏اند که: آیا شیعیان یمن ـ یا به قول ایشان همان زیدی‏های غیر شیعه ـ به نظر اسرائیل و آمریکا و عربستان سعودی و اردن و مصر و شیخ‏نشین‏های حاشیه خلیج فارس هم غیر شیعه هستند؟ و آیا زیدی ها به نظر آنها با شیعیان دوازده امامی فرقی دارند؟
این استاد حوزه و دانشگاه در تحلیل خود از هدف استکبار جهت رسانه‏ای شدن این اتفاقات نیز گفتند: «رسانه‏ای کردن این موضوع و القاء آن به شیعیان توسط خبرگزاری های تحت سلطه صهیونیسم نوعی ایجاد جنگ و یا جنگ‏نمایی بین شیعه و سنی است».
ایشان در اینجا البته هیچ اشاره‏ای به تحریم رسانه‏ای شیعیان یمن ـ یا همان زیدیان غیرشیعه ـ نکرده‏اند و نگفته‏اند که همه رسانه‏ها علیه آنها وارد عمل شده‏اند و از آنها به عنوان \"شورشیان\" و \"متمردان\" و \"جدایی‏طلبان\" یاد می‏کنند و می‏گویند که آنها وابسته به ایران (بخوانید: مزدور ایران) هستند و می خواهند حکومتی شیعه در این کشور تأسیس کنند.
این محقق محترم به این امر هم اشاره نکرده‏اند که شعار حوثی ها \"الموت لامریکا ـ الموت لاسرائیل ـ النصر للاسلام\" است و حتی نه فقط خودشان داعی وحدت مسلمین هستند بلکه دشمنانشان هم چنین القاء نکرده اند که این جنگ بین شیعه و سنی است. الجزیره و العربیه و بی‏بی‏سی هم تا به حال از جنگ صعده به عنوان \"جنگ شیعه و سنی\" یاد نکرده‏اند. البته جناب آقای طائب اگر می‏خواهند که چنین القاء کنند که این جنگ بین شیعه و سنی است که دیگر بحثی با ایشان نداریم.
این استاد معزز در ادامه بیان داشتند: «رسانه‏های بین‏الملی، آمریکایی و صهیونیستی با بزرگنمایی این حوادث می خواهند جریانات اسرائیل و جنایات این رژیم در غزه که دنیا به سمت محکوم کردن آن می رفت تحت شعاع قرار دهند و افکار عمومی دنیا را مشغول حوادث دیگری بکنند».
از ایشان که حتما بطور مداوم اخبار رسانه‏ها را دنبال می‏کنند بعید است که ندانند: آمریکا که رسماً در این جنگ دست دارد. اسرائیل هم همینطور. بریتانیا هم گفته که به زودی نیروهایش را در این کشور پیاده خواهد کرد. از سوی دیگر گفته می‏شود که در سال 2010 تعداد زیادی از نیروهای آمریکا و انگلیس بعد از عقب‏نشینی از عراق به یمن خواهند رفت و در آنجا مستقر خواهند شد تا به ظاهر حوثی‏ها را که مزاحم سیاست های غرب و اسرائیل هستند را نابود سازند و البته اهداف دیگری نیز دارند که بنده در اینجا درپی ذکر آن نمی باشم.
حجت الاسلام طائب اضافه کردند: «آنها به نحوی می‏خواهند پای ایران را در داستان صعده باز کنند در حالی که شان این مساله یک موضوع فرعی است».
ایشان متأسفانه با این فرمایش، به وادی به نسیان سپردن مسأله‏ی \"ضرورت حمایت از مظلومین و محرومین در سرتاسر عالم، بدون درنظر گرفتن مذهب و حتی دین مردم\" قدم گذاشته‏اند. البته پیش از ایشان یک مقام ارشد دیپلماتیک هم خیال خودشان و کسانی مانند آقای طائب ـ که اینهمه از دخیل دانسته شدن ایران در امور یمن نگران هستند ـ را راحت کرده و فرمودند که: «موضوع یمن به صورت یک مسئله داخلی است»! بنابراین آقای طائب نباید زیاد نگران این مسأله باشند. کسانی باید نگران باشند که این وصیت جاوید امیرالمؤمنین علی (ع) را آویزه گوش دارند که: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا».
ایشان ادامه دادند: «آنها با استفاده از احساسات و عواطف مردم ما می خواستند موضوع را از مبارزه با اسرائیل و خطر این رژیم به نقطه ای ببرند که اصولا اهمیت چندانی ندارد».
بنده در سطور فوق اشاره کردم که آمریکا و اسرائیل و بریتانیا علیه حوثی‏ها متحد شده‏اند و همه کشورهای عربی که در جنگ 22 روزه غزه خود را موظف به سکوت به نفع رژیم صهیونیستی می‏دانستند در این جنگ بر ضد شیعیان فعال شده‏اند. حال این سؤال را باید از این استاد حوزه و دانشگاه بپرسیم که: دلیل این امر چیست؟ و اینکه بی‏تفاوتی نسبت به مصائب زیدی‏ها و دوری تدریجی از این قبیل گروهها که به هر شکل پیوندی با نظام جمهوری اسلامی دارند، به نفع کیست؟ راستی جنگ یمن چه فرقی با جنگ غزه دارد؟ و آیا القائات جناب آقای طائب در راستای ایجاد تقابل در بین غزه و یمن نیست؟
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه اختلاف عربستان و یمن یک اختلاف مرزی است و ربطی به شیعیان ندارد، تأکید کردند: «اگر قرار بود اختلاف این دو کشور شیعیان باشند، شیعیان دوازده امامی که در مناطق شرقی عربستان زندگی می کنند باید در اولویت مقابله باشند در حالی که ما هیچ گونه تقابلی در آنجا نمی‏بینیم».
در اینجا هم باید از چنین استدلالی متأسف شد. اگر این استدلال درست باشد باید بگوییم که دشمنی عربستان با شیعیان عراق هم یک دروغ است و در عراق هم آنها با شیعیان هیچ تقابلی ندارند! تشکیل گروه‏هایی در لبنان در برابر حزب الله و حمایت از گروه 14 مارس هم اصلا به معنی تقابل عربستان با شیعیان نیست! کشتار شیعیان پاکستان هم دلیلی غیر از دلایل مذهبی دارد! حمایت عربستانی‏ها از گروهک ریگی نیز معلول مشکلات سرزمینی عربستان با ایران است! راستی ایشان چرا توجه نکرده‏اند که وضع شیعیان در الشرقیه عربستان چگونه است؟ مساجد شیعه را می‏بندند ؛ شیعیان را به هر بهانه دستگیر و شکنجه می‏کنند ؛ به آنها حتی اجازه احداث قبرستان را نمی‏دهند ؛ هر روز بر کفر آنها تأکید می ورزند ؛ آنها حق مراسم مذهبی و حمل کتاب‏های دعا و نیایش را ندارند وگرنه به جرم داشتن کتب انحرافی و جادو و جنبل دستگیر و زندانی می شوند ؛ و ... . آیا این تقابل عربستان با شیعیان داخل این کشور نیست؟ چرا آقای طائب خیال همه را راحت نمی‏کنند و نمی‏گویند که عربستان تنها مدافع تشیع در جهان است؟
ایشان بیان داشتند: «این مسائل یک بازی سیاسی است که راه انداخته‏اند».
ایشان راست گفته‏اند. این یک بازی سیاسی است که عبارت است از کودک‏کشی و زن‏کشی و سوزاندن اجساد و بستن اجساد سوخته به خودروها و کشیدن آنها روی زمین در برابر چشمان مردم؟ عجب بازی خشونت‏باری است این بازی! واقعا جای تأسف است.
حجت الاسلام طائب ادامه دادند: «صهیونیست‏ها معمولات قضایایی را که می خواهند بواسطه آن ذهن دنیا را مشغول کنند، در محدوده یمن انجام می دهند و معمولا ناوهای آمریکا نیز در این محدوده مورد هدف قرار می‏گیرند و بعد هم اعلام می کنند که القاعده این کار را کرده است».
اعتقاد ما بر این است که القاعده و دزدان دریایی سومالیایی مأموران آمریکا و صهیونیست‏ها هستند. برای اطلاع دوستان باید عرض کنم که این دزدان دریایی مدرن اکنون باعث شده‏اند که 70 ناو جنگی به بهانه مبارزه با آنها در \"دریای سرخ\" و \"خلیج عدن\" مستقر شوند. این ارتش اهداف بلندمدتی دارد و جنگ صعده در راستای همان اهداف شروع شده است و در آینده نزدیک شاهد تحرکات گسترده دشمنان اسلام در این منطقه خواهیم بود. این درست است که صهیونیست‏ها می‏خواهند با این قضایا ذهن دنیا ـ از جمله ذهن اساتید محترم حوزه و دانشگاه ـ را مشغول سازند تا آنها به واقعیت‏ها نزدیک نشوند؛ و ایمن واقعیت را درک نکنند که داستان سیطره‏جویی اسرائیل به فلسطین محدود نمی‏شود ؛ بلکه یمن هم جزو اهداف آنان است ؛ و اگر عراق در شمال شبه جزیره و یمن در جنوب آن در اشغال غرب باشد آنها اهدافشان را آسان‏تر به دست خواهند آورد.
راستی القاعده اینک در درون یمن چه می‏کند؟ آنها اکنون علیه شیعیان ـ یا همان زیدیان غیر شیعه ـ به کار گرفته شده و ترور شخصیت‏های مهم زیدی توسط سلاح‏های آنها صورت می‏پذیرد. برای این امر صدها تن از تروریست‏های القاعده از گوانتانامو، مصر، عربستان سعودی و پاکستان و افغانستان آزاد و به یمن اعزام شده و در آنجا مسلح و مجهز شده و علیه شیعیان فعال شده‏اند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه صهیونیست‏ها، عربستان و یمن را سرکار گذاشته‏اند گفتند: «ما از دید انسانی که یک عده انسان بی‏گناه در این حوادث کشته می‏شوند از مردم یمن دفاع می‏کنیم اما نباید بازی این جریانات را بخوریم».
این سخن آقای طائب البته هیچ سنخیتی با موضع اصلی ایشان ندارد. اینکه نباید بازی بخوریم درست است ؛ اما این هم یک نوع بازی خوردن است که فکر کنیم موضوع یمن از موضوع فلسطین جداست و یا عربستان با شیعیان مشکلی ندارد.
حجت الاسلام طائب در بخش دیگری از سخنانش خواستار هوشیاری و دقت بیشتر رسانه ها جهت انعکاس رویدادهای کشور یمن شد و گفت: «ما در اطلاع‏رسانی و انعکاس این اتفاقات نباید بازی جریانات خبری دنیا را بخوریم».
سوگمندانه باید بگویم: رسانه‏های ایرانی اگر درست کار می‏کردند هرگز کار به جایی نمی‏رسید که یک استاد چنین موضعی بگیرد. ای کاش استادان نیز کمی اطراف را می‏کاویدند و فقط به رسانه‏ها اکتفا نمی‏کردند.
راستی چقدر خوب بود که آقای طائب به جریان‏های سیاسی داخلی هم توصیه می‏کردند که بازی بی‏بی‏سی و رسانه‏های غربی را در جریانات بعد از انتخابات نخورند ؛ جایی که بازی‏های رسانه‏ای مصادیق غیر قابل تردیدی نیز داشت. والعاقبة للمتقین.

لینك مصاحبه حجت الاسلام طائب:
http://www.rasanews.ir/Nsite/FullStory/?Id=69030

تصاویر دردناك از یمن:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1098

برادر یمانی ام تو باید تنها بجنگی:
http://abna.ir/data.asp?lang=1&id=170413

حماسه فرزندان معنوی امام(ره) این بار در صعده:
http://islamenab.ir/index.php?action=show_news&news_id=1112

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 17 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات خاورمیانه،     | نظرات()

همراهى با ابرقدرت قرن جدید

 

 

 

 

تلاش كشورهاى در حال توسعه براى دستیابى به آزادى عمل، همبستگى و نزدیكى تنها با تلاش براى احراز سیاست خارجى نسبتاً فعال تر، پاسخگوتر، متنوع تر، همسازتر، پیچیده تر و موثرتر میسر مى شود. وصف فعال ناظر بر الگوهایى از تلاش پایدار براى به دست گرفتن ابتكار عمل در نظام بین المللى است. این تلاش ها تا حدود زیادى در قالب پیوندهاى دوجانبه با دیگر كشورها نمود مى یابد. پیش انگاره هاى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران با توجه به فضاى متناقض با غرب بعد از انقلاب اسلامى به سمت رویكرد شرقى _ آسیایى تسرى یافته است. یكى از این رویكردها كشور پهناور و متمدن چین است. چین كمونیست با توجه به رویكرد اقتصادمحور خویش عمدتاً سطوح رفتارى بین المللى خویش را در تعاریف و معادلات اقتصادى برجسته تر ساخته است. پكن همواره در سیاست خارجى ایران یك وزنه نسبتاً موثر و

اعتمادساز قلمداد مى شود.

 

 

روابط تهران _ پكن

روابط ایران و چین به سال ۱۹۲۲ بازمى گردد، ولى با تاسیس جمهورى خلق چین و با توجه به رویكرد ایران به اردوگاه غرب، روابط سیاسى میان دو كشور قطع شد. روابط دو كشور با پیوستن ایران به جمع اكثریت اعضاى سازمان ملل در سال ۱۹۵۱ و محكومیت چین توسط ایران به خاطر بحران كره بیش از گذشته تیره شد و پیوستن ایران به پیمان بغداد در سال ۱۹۵۵ مزید بر علت شد. با پذیرش جمهورى خلق چین در جمع اعضاى سازمان ملل در ۱۹۷۰ دولت وقت ایران با تاثیر از فضاى حاكم بر عرصه بین الملل و گسترش روابط پكن با ایالات متحده و رویكرد واقع گرایى در سیاست چین در دوره ریاست دنگ شیائوپنگ و علاوه بر آن رقابت دو ایدئولوژى یعنى شوروى و چین زمینه گسترش نسبى روابط ایران با چین را بسترسازى كرد.

انقلاب اسلامى و روابط میان دو تمدن

با پیروزى انقلاب اسلامى و به رسمیت شناختن حركت مردمى ایران توسط دولت چین و دیگر خوددارى این كشور از تائید قطعنامه تحریم شوراى امنیت بر ضد ایران در پى تسخیر سفارت آمریكا در تهران در سال ۱۹۷۹ فضاى حاكم بر روابط دیپلماتیك دو كشور وارد پویش جدیدى شد.

با آغاز تجاوز حكومت بعثى عراق بر ضد ایران اهمیت چین براى دستگاه سیاست خارجى كشور دوچندان شد. چین در طول اكثر سال هاى جنگ محور شریك بین المللى ایران بود. مسئولان ایران براى تامین جنگ افزارهاى خود از یك سو و گریز از تحریم هاى بین المللى از سوى دیگر چین را بیش از پیش حائز اهمیت یافتند.

البته چین آن زمان از حمله شوروى به افغانستان و تهدید مرزهاى غربى خویش و همچنین براى جلوگیرى از بالا رفتن نقش ایالات متحده در خلیج فارس با پیروزى احتمالى عراق علیه ایران، مشى سیاست خارجى خود را با اهداف ایران هماهنگ كرد.

دهه ۹۰ و همكارى هاى اقتصادى

با سقوط قطب كمونیسم شوروى و محو آنتى تز مقابله گرایى با ایدئولوژى كمونیستى _ مائوئیستى چین این كشور همزمان با درك صحیح از شرایط نظام بین المللى و با ایجاد دگرگونى در پویایى رشد و توسعه اقتصادى خویش توانست همواره براى كشورهایى همچون ایران به یك فرصت مناسب تبدیل شود. البته این عملكرد دوجانبه اقتصادى پكن _ تهران توانست حساسیت هاى كاخ سفید را برانگیزد. واشینگتن در ربع قرن گذشته همواره به همكارى هاى دو كشور با دیده تردید نگریسته است. كاخ سفید از سال ۱۹۹۰ تاكنون چین را به انتقال فناورى پیشرفته متهم مى كند. لذا شركت هاى چینى را در صدر لیست كشورهاى صادركننده فناورى تسلیحاتى به ایران مورد تحریم قرار داده است و دولت مركزى پكن را متهم به فروش تسلیحات غیرمتعارف مى كند.

مسئله هسته اى ایران و موضع چین

اگر چه روابط صلح آمیز هسته اى بین ایران و چین به اوایل دهه ۹۰ میلادى برمى گردد و این امر همواره باعث نگرانى سران كاخ سفید شده است، ولى حمایت دولت چین براى دستیابى ایران به فناورى صلح آمیز هسته اى توانسته بستر هر چه بیشتر نگاه نوین ایران به شرق از جمله چین را فراهم سازد.افزایش فشارهاى ایالات متحده با تمركز بر حقوق بین الملل و رژیم هاى بین المللى مانند ان پى تى و استفاده از شكار سیاسى روابط اروپا و ایران و گفت وگوهاى هسته اى بین آنان، و دیگرى احتمال ارجاع پرونده هسته اى ایران به شوراى امنیت از سوى دیگر باعث شده است تا دو كشور بیش از پیش به یكدیگر نزدیك شوند. ایران امیدوار است با وارد كردن وزنه چین و روسیه در شوراى امنیت از تصویب قطعنامه احتمالى تحریم بر ضد ایران جلوگیرى كند. قرارداد عظیم امضا شده میان دو كشور در زمینه انتقال نفت و گاز ایران به چین مى تواند با توجه به وابستگى اقتصاد رو به رشد چین به انرژى زمینه هاى گسترش روابط سیاسى را فراهم سازد.

با توجه به پارامترهاى حداكثرى _ ایجابى موضع پكن در قبال ایران و پارامتر حداقلى _ سلبى این كشور در قضیه هسته اى بایستى روابط اقتصادى در پیشتازى سیاسى آن را تحلیل كرد. كشور چین هم اكنون به دومین مصرف كننده نفت در جهان تبدیل شده است. براساس گزارشى كه اخیراً وزارت دفاع آمریكا به كنگره این كشور ارسال كرده چین تا سال ۲۰۲۵ میلادى روزانه ۸/۱۲ میلیون بشكه نفت مصرف خواهد كرد. این رقم در حال حاضر اندكى بیش از شش میلیون بشكه در روز است. ایالات متحده نیز كه با گسترش روابط چین با ایران در زمینه هاى انرژى مخالفت مى كند چند پارامتر را براى خود تامل برانگیز مى داند: ۱ _ گسترش روابط پكن _ تهران حتى در زمینه هاى اقتصادى باعث نفوذ این كشور در منطقه خلیج فارس و خصوصاً عراق خواهد شد. ۲ _ تسلط آمریكا بر منطقه ساختارشكن خاورمیانه یكى از اهداف بازدارنده در قبال چین و سیاست انقباضى كاخ سفید در زمینه انرژى علیه چین محسوب مى شود. ۳ _ بسط روابط چین با ایران مستلزم تشكیل مثلث همكارى هاى میان پكن _ مسكو _ تهران است كه مى تواند نفوذ فزاینده آمریكا در منطقه آینده ساز آسیاى میانه را محدود كند.پس با این پارامترها معلوم مى شود كه صرف نظر از چالش  هاى هسته اى ایران با غرب و موضع چین در قبال این مسئله این دو كشور بهره هاى زیادى از تعامل با یكدیگر مى برند. جمهورى اسلامى ایران نیز با توجه به توسعه اقتصادى و امنیت ملى _ منطقه اى بین المللى خویش باید یك راهبرد اساسى را با كشور چین تنظیم كرده و مدیریت گفت وگو و آمیزش میان دو تمدن را با یك رویكرد سیستمى نهادینه سازد و با هماهنگ سازى و فرصت شناسى در منطقه آسیاى شرقى آن را بسترسازى كند. در نتیجه موضع چین در قبال مسئله هسته اى ایران رابطه تنگاتنگى با امنیت منطقه اى چین خواهد داشت و دستگاه دیپلماسى باید با عملكردهاى مفید موضوع هسته اى را تا آستانه شوراى امنیت نكشاند چرا كه با توجه به اقتصاد سیاسى حاكم بر نظام بین الملل و امنیت اقتصادى چین بعید است وزنه پكن مفید حاصل آید. بنابراین با سپرى كردن چالش هسته اى، ایران در آینده اى نزدیك شاهد زایش ابرقدرتى جدید از دل جهان تك قطبى به نام چین خواهد بود.

 

نویسنده: نبى الله - ابراهیمى

منبع: روزنامه - شرق

گردآوری : علی خدامرادی (دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب - آذر 1386)

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روابط بین الملل، استراتژیک بین الملل، مطالعات چین،     | نظرات()

بازگشت آسیا به صحنه جهانی

 

به دنبال ژاپن و کشورهای تازه صنعتی شده ی آسیای شمال شرقی، چین در طی بیست سال گذشته، با پویایی رشد اقتصادی ای رو در روست که این کشور را به یکی از پایه های اصلی اقتصاد جهانی تبدیل کرده است. این کشور در حال تبدیل شدن به قطب سازماندهنده شبکه مبادلات منطقه ای است. این دگرگونی، « خود مرکزبینی» غربی ای را زیر علامت سوال می برد که بر اساس آن، فرهنگ جبری در شرق (اعم از دور یا نزدیک)، مانع از دستیابی آن به مدرنیته ای می شود که پس از انقلاب صنعتی تنها یک « ویژگی غربی » به حساب می آید. عظمت این تغییرات ازسوی دیگر سالهاست که سوالات و نگرانی هایی را در غرب در مورد یک تمرکز مجدد اقتصاد جهانی حول آسیا برانگیخته است، امری که در درازمدت باعث بازبینی مهم ترین عوامل توازن بین المللی خواهد شد.

این چنین است که مجله ی نیویورک تایمز از خود می پرسد که آیا قرن بیست و یکم، « قرن چینی » نخواهد بود؟ (١) . در واقع تحول به سبک چینی، علی رغم مسیر ناهموار آن، کارآ است. با فرض ادامه داشتن پویایی اقتصادی آن، بدون هیچ گسست سیاسی و اقتصادی، چین بی شک در قرن حاضر به یکی از بازیگران برتر سیستم اقتصادی و مالی بین المللی تبدیل خواهد شد.

این حرکت عمیق و بطئی، ریشه های کهن در جایگاهی دارد که آسیا قبلا در اقتصاد جهانی اشغال می کرده است، زمانی که هنوز سیستم جهانی به « شمال و جنوب » و « جهان سوم » (٢) تقسیم نشده بود. پدیده ای که ثمره ی انقلاب صنعتی اروپا و سیستم مستعمراتی آن بود. در چشم اندازی درازمدت، چین و اصولا آسیا در مجموعه ی آن، در حال پیوند مجدد با تاریخ پیش مستعمراتی اش است و به آرامی جایگاهی را می یابد که قبل از ١٨٠٠ دارا بوده است. زمانی که یکی از مراکز اقتصاد جهانی محسوب می شده و اولین قدرت تولید کننده ی صنعتی (مانوفاکتور) جهان به حساب می آمده است. چین در آنزمان در مرکز شبکه انبوهی از ارتباطات منطقه ای با قدمت چند قرن قرار داشت چرا که آسیا منطقه اصلی تولید و بهره وری جهان بود.

آدام اسمیت در سال ١٧٧٦ در این مورد می نویسد : « چین کشوری است که به تنهایی از تمام اروپا ثروتمندتر است» (٣)، واقعیتی که مستشاران مذهبی، مدتها قبل از او، از آن به خوبی آگاه بودند. پدر روحانی « ژان باتیست دوهالد » که دایره المعارف نوشته ی او درباره ی چین، ولتر را تحت تاثیر قرار داده، در او نظرات مثبتی در مورد این کشور ایجاد کرده بود، در سال ١٧٣٦ متذکر می شود که امپراطوری پر رونق چین، دارای تجارت داخلی ای است که مقدار آن از مشابه اروپایی اش بیشتر است. (٤)

صد سال پس از این تاریخ، اروپا که به تازگی مواضعی سلطه گرانه پیدا کرده بود، می پنداشت که آسیایی را کشف کرده است که برای همیشه در دوران پیش از مدرنیته حبس خواهد بود. فیلسوفان آلمانی و از جمله هگل، چین را همچون جهانی بسته، ویژه و دایره وار فرض می کردند (٥). برای ارنست رنان، « نژاد چینی »، « نژادی کارگر، با دستهایی بامهارت بی نظیر و بدون هیچ احساس غروری » بود. او پیشنهاد می کرد که با او« با عدالت رفتار گردد و بخشی از درآمدش برای نژاد پیروزمند کنار گذاشته شود» (٦). این مطالب در زمان اوج دوران استعمار نوشته شده اند.

قبل از سال ١٨٠٠، میزان مبادلات تجاری ما بین چینی ها، هندی ها، ژاپنی ها، جاوه ای ها، سیامی ها و عرب ها بیشتر از مبادلات بین کشورهای اروپایی بود و سطح دانش علمی و تکنیکی در این منطقه در بسیاری از زمینه ها در سطحی بالاتر از اروپا قرار داشت. ژوزف ندهام، تاریخ نگار و متخصص در تاریخ علوم در این رابطه متذکر می شود که : « از نقطه نظر تکنولوژیک، (چین) در موقعیتی مسلط نسبت به اروپای قبل و بعد از رنسانس قرار داشت » (٧). این پیش افتادگی به ویژه در زمنیه هایی مانند آهن و فولاد، ساعت های مکانیکی، مهندسی ساختمان (پل های آویزان)، سلاح های گرم و ابزارهای حفاری عمیق بود.

از اینرو، جای تعجب ندارد که چین در آن زمان مقام نخست را در اقتصاد مانوفاکتوری جهان دارا باشد. براساس ارزیابی های پل بیروش (٨)، تاریخ نگار، سهم نسبی تولید صنعتی (مانوفاکتوری) چین در تولید جهانی در سال ١٧٥٠، ٣٢٫٨ درصد بوده در حالی که اروپا تنها ٢٣٫٢ درصد این تولید را به خود اختصاص میداده است و جمعیت آنها به ترتیب ٢٠٧ ملیون و ١٣٠ ملیون نفر بوده است. تولید صنعتی (مانوفاکتوری) چین و هندوستان بر روی هم در این دوران ، ٥٧٫٣ درصد تولید جهانی را دربر می گرفته است. و اگر به این مقدار، تولید کشورهای دیگر آسیای شرقی، ایران و امپراطوری عثمانی را اضافه کنیم، آسیا به معنای وسیع آن (به غیر از ژاپن) حدود ٧٠ درصد تولید صنعتی (مانوفاکتوری) جهان را در بر میگرفته است. آسیا به ویژه در بخش تولیدات نساجی (پارچه های نخی و ابریشمی چین و هند) نقش مسلط را دارا بوده است و اتفاقا همین صنایع هستند که بعدها در اروپا، در دوران انقلاب صنعتی، نقش پیشرو را به عهده می گیرند.

بازهم، براساس ارزیابی های بیروش، چین در ١٧٥٠ دارای سطح تولید متوسطی بالاتر از اروپا بوده است. با توجه به تعداد جمعیت در آن زمان، تولید خالص ملی سرانه در چین حدود ٢٢٨ دلار (٩) در مقابل ١٥٠ تا ٢٢٠ دلار برای کشورهای مختلف اروپایی بوده است. آسیا به معنی وسیع آن در سال ١٧٥٠، با داشتن ٦٦ درصد جمعیت جهانی، ٨٠ درصد ثروت جهان را تولید می کرده است. پنجاه سال پس از این تاریخ، تولید ناخالص ملی چین و اروپا به هم نزدیک می شوند و انگلستان و فرانسه، تنها کشورهای اروپایی هستند که سطح صنعتی شدن آنها (نسبت تولید مانوفاکتور بر جمعیت) اندکی بیش از چین است.

آندره گوندرفرانک در این باره می نویسد : « چین و هند دو بخش بزرگ « مرکزی » را در اقتصاد جهانی تشکیل می دادند، این جایگاه برای هند به دلیل سهم « مطلق و نسبی » آن در تولید نساجی جهان در نظر گرفته می شود و برای چین به دلیل سطح تولیدش در بخش های صنعتی و کشاورزی و جایگاهش در زمینه ی حمل و نقل آبی و تجاری.» (١٠)

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: روابط بین الملل، مطالعات آسیا، مطالعات چین،     | نظرات()

هژمونی زرد آسیایی

 

 

تهدید فزاینده چین برای سلطه طلبی آمریكا در آسیا

 

چین با جمعیتی در حدود 3/1 میلیارد نفر و داشتن مرز مشترك با 13 كشور جهان قصد دارد قدرت برتر خود را به رخ سایر كشورهای آسیایی بكشد. اگرچه هنوز چین را می توان یك كشور نسبتا ضعیف قلمداد كرد اما حركت سریع آن به سوی مدرنیزاسیون اقتصادی باعث شده است تا رشد اقتصادی این كشور همواره در طول سالیان اخیر یكی از بالاترین ارقام رشد در سرتاسر جهان باشد. اگر چین قادر باشد تا برنامه مدرنیزاسیون اقتصادی خود را بدون كارشكنی های خارجی همچنان ادامه دهد این كشور می تواند در آینده به یكی از ثروتمندترین و قدرتمندترین كشورهای جهان تبدیل شود و حتی از اقتصاد برنامه ریزی شده و قدرت نظامی فائقه آمریكا پیشی بگیرد. در حالی كه این موضوع باعث تهییج و تشویق هر چه بیشتر رهبران چین و مردم این كشور برای پیگیری برنامه های درازمدت اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی می شود اما نگرانی فزاینده سیاستگذاران و مردم آمریكا را نیز كه شدیدا نگران سر برآوردن یك ابرقدرت جدید در صحنه روابط بین الملل هستند در پی خواهد داشت.

 

 

 به علاوه، كادر فعلی رهبری آمریكا صریحا در  استراتژی امنیت ملی این كشور به طور مفصل به این موضوع پرداخته اند كه آمریكا نهایت تلاش خود را خواهد كرد  تا از تبدیل شدن كشور چین به یك ابرقدرت سیاسی و نظامی هم سطح با آمریكا یا حتی قوی تر از آن جلوگیری كند. به عقیده زمامداران كاخ سفید، «چین در تعقیب برنامه های پیشرفته نظامی اش كه می تواند تهدید مستقیمی برای همسایگانش در منطقه آسیا - پاسیفیك قلمداد شود در حال تبعیت از الگوی تاریخ مصرف گذشته ای است كه در پایان به ناكامی این كشور در رسیدن به اهداف بزرگ ملی اش خواهد انجامید.» با این وجود زمامداران آمریكا از این نكته غافل نیستند كه در مقابل،  «آمریكا باید قدرت دفاعی اش را برای حفظ برتری نظامی اش در منطقه وجهان حفظ و تقویت كند.»

اتخاذ چنین رویكردی از سوی زمامداران كاخ سفید به هیچ وجه تعجب برانگیز نیست. دلیل این كه آمریكا خود را در یك موقعیت ممتاز در كل جهان می بیند تفوق بی چون و چرای این كشور بر نیمكره غربی و فقدان قدرت های بزرگ منطقه ای در سایر نقاط جهان است. زمانی كه آلمان با به راه انداختن جنگ های جهانی اول و  دوم سعی كرد تا معادلات منطقه ای و جهانی  را به نفع خود تغییر دهد آمریكا به كمك سایر كشورها شتافت تا از اوج گیری حس برتری جویی آلمان ها جلوگیری كند. زمانی كه ژاپن در طول دهه های 1930 و 1940 تلاش كرد تا خود را به عنوان ابرقدرت منطقه ای بر سایر كشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا قالب كند آمریكا با انجام اقداماتی همچون اعزام واحدهای آموزش دیده نظامی و شركت در یك جنگ همه جانبه با ژاپن سعی كرد تا از اوج گیری قدرت ژاپنی ها جلوگیری كند. آمریكا همچنین پس از پایان جنگ جهانی دوم با اعزام نیروهایی به اروپا سعی كرد تا به سردمداران شوروی سابق هشدار دهد كه از هر گونه تلاشی برای تسلط بر كل اروپا خودداری كنند. بنابراین اگر چین قصد داشته باشد كه قدرت خود را به كشورهای منطقه و همسایگانش دیكته كند و به همان سطحی از توانایی در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی در آسیا دست یابد كه آمریكا در نیمكره غربی به آن دست یافته است در این صورت آمریكا اقداماتی را برای تضعیف چین و جلوگیری از اهداف توسعه طلبانه آن انجام خواهد داد.

این مسئله ذهن اعضای بلندپایه دولت بوش و همچنین برخی اعضای كنگره آمریكا را كه همواره از لزوم برخورد قهرآمیز با چین سخن می گویند به خود مشغول ساخته است. این افراد دائما فشار می آورند كه آمریكا پیوندهای نظامی اش را با كشورهای آسیایی دیگر نظیر ژاپن، تایوان، كره جنوبی و فیلیپین مستحكم تر سازد. آنها همچنین حمایت صریح خود را از تاسیس پایگاه های نظامی آمریكا در حاشیه مرزهای غربی چین در كشورهای قرقیزستان، افغانستان و ازبكستان اعلام می كنند. در كشورهایی نظیر تایوان و ژاپن نیز كه شدیدا به كمك های اقتصادی و نظامی آمریكا وابسته اند این مقامات خواهان ارائه مجوزهای بیشتر از سوی زمامداران آمریكا به مقامات این دو كشور برای توسعه برنامه های نظامی شان هستند تا به عنوان سدی در برابر چین قدرتمند آینده قد علم كنند. این سیاست ها تا حدود زیادی بحث برانگیز بوده اند زیرا ژاپن خود سابقا یكی از كشورهای توسعه طلب و جنگ افروز منطقه بوده است. ارائه كمك های نظامی روزافزون به تایوان نیز همواره موضوعی مناقشه آمیز بین زمامداران چین و آمریكا بوده است زیرا چین، تایوان را بخش جدایی ناپذیری از خاك خود می داند و هر گونه دخالت كشورهای خارجی در مباحثات مربوط به این جزیره را دخالت در امور داخلی خود می داند.

 

نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 3 دی 1388    | توسط: علی خدامرادی    | طبقه بندی: مطالعات چین، روابط بین الملل، استراتژیک بین الملل،     | نظرات()
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات